نام کتاب: کابوس یک رویا
قیمت با احترام:36هزار تومان
چند جمله از کتاب:صدای همهمه و بازی کودکان از خرابهها به گوش میرسید. راشل مشغول بررسی ایدهای دربارۀ راههای دارو رسانی به نوار غزه بود! یکی از دوستانش سراسیمه خود را به راشل رساند؛ نفسنفسزنان و با ترس گفت: «راشل عجله کن، بیا بریم! تصمیم دارند یه خونۀ دیگه رو هم خراب کنند! بعضی از بچهها اونجا هستند و دارند سعی میکنند با مذاکره جلوشون رو بگیرند! زودباش ما هم باید بریم! شاید اگر تعدادمون بیشتر باشه بتونیم متوقفشون کنیم!»
متن پشت جلد: شب از نیمه گذشته بود؛ صدایی آشنا شنید! صدایی که در این دو ماه اقامتش در نوار غزه روزی چندبار میشنید؛ صدایی که روحش را آرام میکرد؛ مثل نوعی موسیقی آرامبخش بود؛ اما موسیقی نبود! آواز هم نبود...
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب
#شهید_زن
#آمریکا
#عشق
@setaregaannderakhshan
نام کتاب: درون گمشده
قیمت بااحترام :15هزار تومان
چند جمله از کتاب:من و پدربزرگ و مادربزرگ پیر و مریضم، داخل یه خونۀ خیلی کوچیک زندگی میکنیم. آجرهای این خونه پر از قصههای واقعیه. مادربزرگم هر شب، قصۀ یکی از اونها رو برام تعریف میکنه؛ قصۀ گل آرزوها، قصۀ دیو سیاه، قصۀ دختر کوچولوی تنها، قصۀ مرد ترسو؛ اما داستان من از اونجا شروع میشه که یه شب، نوبت به قصۀ گل آرزوها رسید
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب
#درون_گمشده
#شهدا
#شهید
#عشق
@setaregaannderakhshan
نام کتاب: مثل خودش
قیمت بااحترام:30هزارتومان
چندجمله از کتاب:- حرفهایی که راجع به او میگفتند، لابد درست بوده. ببین چطور شیشتیغه کرده!
- پس میگفتند کشتندش! اینکه دوباره سروکلهش پیدا شد!
- یکی از بچهها میگفت: از انقلاب و سپاه بریده. نکنه این مدت زندان بوده؟
- آره بعید هم نیست. همین آقا بود که میخواست ما رو ارشاد کنه؟ ببین به چه وضعیتی دراومده!
صدای پچپچ دو نفری که کمی عقبتر از حسین و آنطرف مینیبوس نشسته بودند، او را به خود آورد. برای لحظاتی رشتۀ افکاری که در ذهن میپروراند از هم گسیخت؛ اما بهتر بود توجهی به آنها نداشته باشد.
«ولِشون کن. بذار هرچی دلشون میخواد بگن.»
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب
#مثل_خودش
#شهید_حسین_قجه_ای
#عشق
#کردستان
@setaregaannderakhshan
❌❌ یه تخفیف عالی❌❌❌❌
به مناسبت عید بزرگ شیعیان، عید غدیر خم تمام کتاب ها با 15درصد تخفیف به شما بزرگواران تقدیم میشود😍😍
🔶 #پیشنهادی
نام کتاب:بیبی جان
قیمت با احترام : 12هزارتومان
چند جمله از کتاب: کمکم به این نتیجه رسیده بودم که خودم هم عازم کردستان شوم. از صادق همچنان خبری نبود. نمیدانستم از کجا باید شروع کنم. کجای کردستان را باید گشت. اصلاً فایدهای داشت یا نه؟ پیداکردن صادق در کردستان همانند جُستن سوزنی در انبار کاه بود. یک شب پس از فراغت از کار به خانه آمده بودم که درِ خانه را زدند...
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#بی_بی_جان
#کتاب
#شهدا_دفاع_مقدس
@setaregaannderakhshan
نام کتاب:شقایق عاشق
قیمت بااحترام:10هزارتومان
چند جمله از کتاب:یڪ بار باشگاه سپاهان ڪفش آدیداس بهش هدیه داد. آن موقع ڪفش فوتبالیِ آدیداس هدیهگرفتن خیلی بالا بود. با اینڪه قیمتش هم نسبت به حالا رقمی نبود؛ ولی مثل این بود ڪه به یڪی بخواهند ده تا سڪه هدیه بدهند. ماها خیلی راغب بودیم ڪه این ڪفشها را یا خودش بپوشد یا بدهد به ماها. یڪ روز جمعهای بود، توی زمین خاڪی رفته بودیم تمرین فوتبال، بعدش همگی رفتیم خانه حسن. نیم ساعت بعد دیدیم زنگ در خانه را زدند...
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب
#شقایق_عاشق
#شهید_حسن_غازی
#سپاهان
#شهدا_دفاع_مقدس
@setaregaannderakhshan
🔶#پیشنهادی
مجموعه کتاب های فرماندهان
۱۱جلد کتاب با موضوع زندگی نامه فرماندهان
قیمتشون بسیار مناسب و عالیه برای عیدی دادن 😍😍😍
#عیدی
#شهدا_دفاع_مقدس
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#فرماندهان
نام کتاب:فرمانده
قیمت بااحترام:2600 تومان
چند جمله از کتاب:حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه میشه ما رو ببر اونطرف آب.»
رسیدند به وسط آب که یکی از آنها گفت: «فکر میکنین الان توی این گرما فرمانده لشکر چیکار میکنه؟»
بعد هم جوابی نشنید. ادامه داد: «من مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر...»
حاجحسین اما با خندهای روی لباش هیچ جوابی نداد!
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب
#حاج_حسین_خرازی
#فرمانده
#شهید
#شهدا_دفاع_مقدس
@setaregaannderakhshan
نام کتاب:اینعمار
قیمت بااحترام:3100تومان
چند جمله از کتاب: برادرش را صدا زد. دوهزار تومان به او داد که به دست یکی از رزمندهها برساند. گفت: «دخترش دم بخته و نیاز شدید به پول داره. من را هم میشناسه. اگه من پول را بهش بدم ممکنه خجالت بکشه. شما این پول را به دستش برسان.»
#انتشارات_دفاع_مقدس
#کتاب
#این_عمار
#شهید_قربانعلی_عرب
#شهدا_دفاع_مقدس
#فرماندهان
@setaregaannderakhshan
نام کتاب:سرباز مولا
قیمت بااحترام:2600هزار تومان
چندجمله از کتاب : این بار که میخواست به جبهه برود، همۀ لوازم شخصیاش را که احساس میکرد در جبهه موردنیاز رزمندهها است، جمع کرد تا با خودش ببرد. خانمش گفت: «حاجی! تو چی میدونی که من نمیدونم؟» جواب داد: «هیچی عزیزم. فقط خدا همهچیز رو میدونه. اول زمستونه، جبهه هم، لباس و امکانات زیاد نیست. اینها رو میبرم که رزمندهها استفاده کنن.»
مقداری هم پول در خانه بود، جلوی همسرش گرفت و گفت: «هر مقدار که نیاز داری، بردار تا بقیهاش رو ببرم منطقه، بعضی بچهها که میخوان به مرخصی برن، حتی کرایۀ ماشین هم ندارن.»
آن روز، روز آخری بود که علی را دید.
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب
#سرباز_مولا
#شهید_علی_باقری
#شهدا_دفاع_مقدس
@setaregaannderakhshan