نمی کَنَم دل از این عرصه #شقایق_فام
کنار #لاله_رخان آشیانه می سازم
در آستان #به_خون_خفتگان وادی عشق
برون ز عالم اسباب، خانه می سازم
پ.ن:
مـا معتقـدیم #راهِ_حُـسَیْـن راهِ
خُـدایے سـٺ
هـر کَـس کہ حسـینےسـٺ
مـَرامـَش #شهُـدایے سـٺ...
#شهید_امیر_حاج_امینی🌷
#شبتون_شهدایی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سجدههای_طولانی
آنقدر سجده های حمید آقا طولانی بود که همیشه برام سوال بود😕 که تو این سجده های طولانی چی میگه به شوخی میگفتم بسه دیگه بزار خدا یه کم هم وقت داشته باشه برای بقیه بزاره حمید آقا هم لبخند میزد☺️ و چیزی نمیگفت حالا میفهمم که با خدا چه دلبری هایی😔میکرده که خدا هم طاقت دوریش رو نداشت و زود اونو برد پیش خودش🕊
این حرفو خیلی بهش میزدم یادش بخیر💔
روایت_از_برادر_شهید
شهید مدافع حرم حمیدسیاهکالی🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از فقط حیدر امیرالمومنین است
📸 رهبر انقلاب چهارشنبه شب در مسجد مقدس جمکران حضور یافتند.
🔺به گفته برخی از مردم حاضر در صحن مسجد، حضرت آیتالله خامنهای حدود ۲ونیم ساعت در شبستان در نزدیکی محراب مسجد به اقامه نماز و راز و نیاز مشغول بودهاند.
🇮🇷 @meftah1414
‹‹بِـسݥـہ رَبِّ شُـہـدآءِ وَ صِـدّیـقیـݩ››
#ڪݪاݥ_شـہـید🌷💬
#شـہـيـد_محـمد_رضآ_دهـقآݩ✨🕊
چادر از حضرت زهرا(س)
به خانم ها ارث رسیده است
چرا بعضی ها لیاقتِ داشتن این
ارثیه دختر پیامبر (ص) را ندارند⁉️
#حـــجـــآݕ_چــآڋرآݩـــہ🌸🍃
#ݥآږآ_ݦدآفعاݩ_حجآݕ_آفریده_اݩد😍
#چـآڋڔ_ݪیآقـٺ_ݥیـخـۅآڋ☺️💫
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✍روش جالبِ شهید میثمی در امر به معروف کردن
#متن_خاطره
عبدالله باز هم انگشترش رو بخشیده بود. ازش پرسیدم: این یکی رو به کی دادی؟ گفت: یه بنده خدا انگشترِ طلا دستش بود، و نمیدونست طلا برای مرد حرامه. وقتی انگشترِ طلا رو از دستش در آورد، انگشترِ خودم رو بهش دادم...
🌷 خاطرهای از روحانی شهید عبدالله میثمی
📚یادگاران۵ « کتاب شهید میثمی» ، صفحه ۷۵
#بی_تفاوت_نباشیم
#احکام #امر_به_معروف
#شهیدمیثمی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻اولین شهید مقابله با فتنه۸۸
بسیجی ۱۸ ساله
شهیدی پهلو شکسته
🌷به همراه تعدادی بسیجی در #ماموریت برای آرام کردن #اغتشاشات تهران بودند که یک ماشین پراید از #عمد او و چند نفر دیگر را زیر گرفت و فرار کرد و باعث مجروحیت چند نفر و #شهادت حسین غلام کبیری شد.
🌷مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده اش درباره شهید حسین غلام کبیری فرمود:
مقام حسین خیلی بالاست، شهید #بصیرت است، #افضل شهدای انقلاب است...
🔻شعری که گفته بود، روی سنگ مزارش بنویسند:
من حسینم که #شهید ره جانان شده ام
من #فدایی ره مکتب و قرآن شده ام
به دلم آرزوی #کربلا بود ولیک
آرزو بر دل و #مهمان_شهیدان شده ام
🔹مزار شهید حسین غلام کبیری
در گلزار شهدای بهشت زهرای (س) تهران
قطعه ۵۵، ردیف ۲۴، شماره ۳ می باشد.
#شهید_حسین_غلام_کبیری🌷
شادی روحش #صلوات
💠بسیجی سهمش دویدن پا به پای انقلاب است.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شهید_سید_ابراهیم_شجیعی
وقتی شهید شد دیدم آروم افتاده بود روی خاک، انگار سالها بود که خوابیده، بی دغدغه، به گردان ابلاغ شده بود هرکسی که شهید شجیعی رو دیده بیاد سنگر فرماندهی، با بچهها رفتیم سنگر شهید فرومندی، هرچه خواستم حرف بزنم، نشد! بغضم ترکید، شروع کردم به گریه کردن.
شهید فرومندی بغلم گرفت و گفت: دردت رو میفهمم.
«شجیعی قبل از عملیات خواب ...
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💠من یک روز شهید میشوم
🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت.
🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دورههای #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود.
🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز شهید میشوم.»
🌷هیچوقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من میدانم شهید میشوم.» همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم.»
🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم میگوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون میکنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون میکنید.»
🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید.
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✨﷽✨
💢 آقاجواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت میگرفت.
🔹جاهایی که باهاش بودم گه گاه میدیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز میکنه، دست خالی بر نمیگشت.
🔸یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت من گشنه هستم و او همهی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کاستی برایش سفارش داد.
🔹بهش گفتم آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمیکنه؟
🔸گفت: من به فیلمش کاری ندارم. مگه وقتی ما از خدا چیزی میخواهیم، او نگاه میکنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرمش میبخشه نه لیاقت ما.
🔻- تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت...
راوى 👈 دوست شهید
🔹فرمانده والامقام🔹
▒ مدافـــع حــــرم ▒
#شهیــد_جوادعلـــــی_حسناوی🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشقانہ_شهدا
همیشه باهاش شـوخے میکردم
ومیگفتم:
اگه شربت شهادت آوردن
نخـوریا🙄بریز دور😅😬
یادمه یه باربهم گفت:
اینجـا شربت شهادت پیدانمیشه چیکارکنم؟😕
بهش گفتـم:
کارے نداره که🙂
خودت درست کن بده بقیه هم بخورند!خندیدوگفت:
این طورے خودم شهیدنمیشم که☹️
بقیه شهید میشن😐
شربت شهادت یه جورایی رمز بیـݧ من وآقاابوالفضل بود.
یه بـار دیدم تو تلگرام یه پیام از یه مخاطب اومد که مـن نمیشناختم🤔
متنش این بود:
#ملازم!
#مدافع هستـــم😊
اگه کارے داشتے به این خط پیام بده.
هنـوز هم شربـت نخـوردم😅☹️.
#همسر_شهید
#شهدای_مدافع_حرم #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷مادر شهید می گوید: سختیهایی که #همسر شهید همت کشید، فکر نکنم🗯 در زمان ما کسی کشیده باشد❌
🌷خودش می گفت: خدایا من چه کنم
⇜با این همه #تنهایی (روزها، ماهها)
⇜و دزد (چند بار در نبود همت)
⇜و عقرب (یک روز 25 عقرب کشتم حتی در رختخواب #کودکم)
⇜و موشک🚀 (خانه شان در معرض موشک باران و او تنها در شهر #دزفول غریب بود)
🌷امّا در پرتو زندگی با #همّت که اینچنین با محبت💖 بود، می گفت: «در اوج تمام آن #سختیها، محرومیتها، ترسها😰 و حتی ناامیدیها، خودم را #خوشبخت ترین زن دنیا می دانستم.😍
به نقل از: مادرشهید
#شهید_ابراهیم_همت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
برشیاز کتاب سربلند📗
#عاشقانه_شهدا💞
وقتی روز اعزام معلوم شد:
دو هفته بعد (از نوشته شدن اسمش تو اعزامی ها) رفتیم امام زاده شاهزاده حسین، آنجا تلفن📞 محسن زنگ خورد. فکر کردم یکی از دوستانش است. #یواشکی گفت: « چشم آماده میشم.»
گفتم: «کی بود؟» میخواست از زیرش در برود😒. پاپیاش شدم. گفت: «فردا صبح اعزامه.» احساس کردم روی زمین نیستم. پاهایم دیگر #جان_نداشت.😞
سریع برگشتیم نجف آباد.
گفت: « باید اول به پدرم بگم؛ اما مادرم #نباید هیچ بویی ببره، ناراحت میشه😢.» ازم خواهش کرد این لحظات را تحمل کنم و بدون گریه بگذرانم تا آب ها از آسیاب بیفتد.🙁
همان موقع عکس پروفایل تلگرامم را عوض کردم:
من به چشم خویشتن دیدم که #جانم_می_رود...💔🚶
راوی:همسرشهید
#محسن_حججی🌱
https://eitaa.com/setaregan_velayat313