eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
147 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🛩✈️🛫🛬🛩✈️🛫🛬🛩✈️🛫🛫 🖊 33 خیلی خوشحال شدم که صدای 233 را شنیدم. گفتم: «الحمدلله که خودتون سالمید. وضعیت رویا چقدر خرابه؟! سرپا میشه؟!» 233 با تردید گفت: «نمیدونم دقیق. اما فکر نکنم به این زودیا بتونه راحت و آسوده راه بره و زندگی کنه. از کنارش که رد شدم خونریزی زیادی داشت.» گفتم: «بسیار خوب! از دور مراقبشون باشید. هر بیمارستانی که رفتند... راستی شما الان کجایید؟! موقعیتتون چیه؟» گفت: «محدوده شما نیستیم. فکر نکنم آمبولانس اینا را بیاره بیمارستانی که افسانه هست... قربان! میبینم که رویا داره تکون میخوره... دارن سوار آمبولانسش میکنند... برم دنبالشون؟» گفتم: «آره... هرچند دیگه خیلی با این مادر و دختر کاری نداریم و کارای مهم تری داریم اما فعلا چشم ازشون برندارید تا بهتون بگم چیکار کنید! تمام.» ظاهرا وقتی داشتن تعقیب 233 میکردن تا گوشی یکی از اونا را که برداشته بوده، ازش پس بگیرن، سرعتشون زیاد بوده و از یکی از فرعی ها ماشینی محکم به سمت راستشون میزنه که سبب ضربه مغزی شدن دو نفر و آش و لاش شدن یکی دیگه و جراحت های زیاد رویا میشه! اینجاست که میگن: کار خوبه خدا درست کنه! خب باید فاز ماموریت عوض میشد. دیگه دستمون خیلی هم خالی نبود و باید از روش «گام به گام» استفاده میکردیم و تا هرجای دنیا هم که شده برای تکمیل مراحل تحقیقات پرونده دنبالشون میرفتیم ببینیم اوضاع از چه قراره و دمشون از اون طرف آبها به کیا وصله؟! از این طرف، ینی از طرف داخل که ظاهرا خیلی دمشون کلفت و سنگین هست! اینقدر سنگین که یکی مثل رامین تاجزاده با اون سابقه خدمتی بالا در حدّ مدیریت یکی از شاخ ترین ادارات ملی، پیاده نظامشون هست و حتی زن و دختر مردم را برمیداره میبره خارج و برمیگردونه!! آخه این درد را به کی میتونستم بگم که جوری مسئله نفوذ در سطوح بالا جدی است که وقتی بچه های ما در حال تکمیل تحقیقات درباره تاجزاده بودند، احساس کردیم یکی دو بار پرونده در حال امحاء و نابودی است! مشکل از کجا بود و چرا یکی دو بار صفحه اسناد و مدارک این پرونده دیر باز شد و طول کشید تا آپلود بشه را هنوز نمیدونم... بگذریم!! خیلی کار داشتم. هم باید یه فکری به حال افسانه میکردم. و هم افشین منتظرم بود. و هم رویا که دیگه نمیدونستم چیکارش کنم؟ شرایطمون یهو عوض شد... چون یهو از آسمون دو سه تا سرنخ و چندتا آدم ریخته بودن رو سرم... ینی افشین و افسانه و رویا و سه تا یلچماق هم... به عبارتی میشه شیش هفت تا آدم در این پرونده رو دستم مونده بودند! نه مدرک معتبر و محکمه پسند برای جلبشون داشتم و نه میشد به راحتی از کنارشون رد و هیچی نگفت! در مرحله اول سریعا با بچه های مرکز مشاوره هماهنگ کردم که به افشین بد نگذره. اصلا بشینه هرچی میدونه را بنویسه تا هم حوصلش سر نره و هم شاید بازم سرنخ گیرمون بیاد. (متن صحبت ها و اعترافات افشین در صفحات اولیه این گزارش، در طول مدت اقامت و بازگرداندن سلامت معنوی افشین در مرکز مشاوره اداره نوشته و جمع آوری شد.) و اما رویا ... با رویا کار داشتیم... چون اومدیم و نتونستیم از پاکستان با دست پر برگردیم... تکلیف چی بود؟! یا مثلا اومدیم و دختر مردم به خاطر شوک احساسی که بهش وارد کردیم، دیوونه شد... یا اومدیم و حمله قلبی بهش دست داد و سکته کرد... یا اصلا خواست افسرده بشه... اومدیم و هزار تا مشکل دیگه پیش اومد... بهتر از مامانش کی میتونست بهش برسه؟! خب معلومه که هیچکس! بهترین راه این بود که افسانه و مامانش را بهم برسونیم ببینیم چیکار میکنند؟ اصلا شاید بیشتر به دردمون خوردند و تونستیم به یه سری آدم دیگه .... یه سری آدم دیگه را ول کن... با همین کوروش لعنتی بی همه چیز چه کسی میتونست ارتباط بگیره و ما را به کوروش لینک کنه؟ تصمیم گرفتم افسانه و مامانشو راحت بذارم. بذارم به هم برسن و بتونن به هم آرامش بدهند. به خاطر همین فورا دستور دادم به بیمارستان اونجا بگن که اونا را پذیرش نکنند تا بتونیم بیاریمشون بیمارستانی که افسانه هم هست! کل اون طبقه و اتاق های اونا هم دوربین و مامور و ... ادامه دارد...🚸 @mohamadrezahadadpour ایتا https://eitaa.com/setaregan_velayat313 سروش https://sapp.ir/bayazi_and_fathi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠پَـــنـــد نــٰـامــہء شٌــــهَــــداء "۵ "💠 #ستارگان_آسمانی_ولایت 🌷شهید ابراهیم همت🌷 ✅ #پند_نامه_شهدا ✅ #تلنگر @setaregan_velayat313 •┈┈••✾•🔹🔷🔹•✾•┈┈••
کودک شش ماهه #شهید_لطفی_نیاسر . روی شانه ات اگر نشد روی شانه تابوت چوبی ات تاب می دهی مرا بابا... . #شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر #شهید_راه_نابودی‌_اسرائیل https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
همه هستند مادر ، پسران و خانواده بیاییم هر چند وقت یکبار موقع گرفتن عکس خانوادگی موقع عکس گرفتن با پدر عکس گرفتن با برادر زمان عکس با همسر ، یادی کنیم از ، ، از شاید آن وقت دیگر حتی فکرش را هم نکنیم که برای مال دنیا به رفته اند شاید آن زمان دیگر این مقدار ساده از کنار دروغ پراکنی آن جماعت که پیش گوش و چشم ما ، پشت سر بد بگویند ، عبور نکنیم و بدون ترس از اخم آنان کافی برای پاسخ را در خود بیابیم نکته طراح صحنه های انفجاری مسابقات و نیز بودند https://eitaa.com/setaregan_velayat313
‌ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ یکی از روزها که از زابل اومده بود دو تا عکس با لباس نظامی گرفته بود. یکی با کلاه یکی بی کلاه... کلاه دارش رو داد به من و بی کلاهش رو داد به مادرش و بعدش گفت هنوز میخوام چندتا عکس دیگه هم بگیرم قاب کنم . بهش گفتم دو تا عکس کافیه ، میخوای چیکار کنی این عکسارو؟؟؟!!! گفت: اگه یه روز شهید شدم میخوام عکس زیاد داشته باشم تا به همه نشون بدی 🌷 شهادت:۹۴/۱۰/۴ محل شهادت:هنگ مرزی زابل نحوه شهادت: درگیری با اشرار https://eitaa.com/setaregan_velayat313
چہ تنگ است معبرها ، برای ڪسے ڪہ شما #راهنمایش نباشید ... در میدان مینِ نَفس گم شـــــده ایم #دستمان را بگیرید رهایمـــــان نڪنید ... #شهدا_گاهی_نگاهی😔 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🔹️ شیر زنی فاطمی از دیار افغانستان . زیر بغل مادر شهید را گرفتند و آوردند بالاسر پیکر فرزندش نمی گذاشت کسی اشک بریزد سوره والعصر می خواند: و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر . می گفت: سه سال تلاش کردی بروی سوریه و آخر رفتی، راضیم از تو ما که نمی توانیم مدافع حرم زینب باشیم ولی تو ما رو نزد بی بی زینب رو سفید کردی. . خواست تا تابوت شهید را باز کنند؛ مدام یا علی و یا زینب می گفت با پاره کردن پارچه سبز تابوت انگار بند دلش بود که پاره می شد ولی مدام یا زینب می گفت. . درب تابوت را که برداشتند آرام شد و شروع کرد با فرزند عزیزش صحبت کردن. . گفت: من طاقت دیدن پیکر تو را نداشتم از زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) خواستم صبرم بدهد، دیدی چه صبری داد! . الان جلوی تو نشستم، ببین چقدر محکم هستم، ببین گریه نمی کنم، نجوای مادر با روضه مداح دیگر به گوش نمی رسید فقط نوازش صورت بود که دلها را به صحرای کربلا رهسپار می کرد. . روضه تمام شد ولی مادر همچنان محاسن فرزند را مرتب می کرد. . دستهای مادر لرزید و از حال رفت نمی دانیم چه گذشت بین مادر و فرزند در آن عالم... . راوی: خادم معراج الشهداء(تهران) . هدیه به روح پرفتوح شهید مدافع حرم سیّد محمد تقی حسینی. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
روی سنگ مزارشهید دفاع مقدس حسن باقری با دستخط ساده خودش نوشته شده: « باید به خود جرات داد... » چه ساده و چه پر معنی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🍁 گفتنــد " شهیـد کہ دیگر غسل نمےخواهد" نمےدانستنـد این بهـانہ اے بود برای آخرین نوازش های مادرانه #مادران_شهدا #صبر_زینبی ☘☘☘☘☘😔😔😔😔😔 https://eitaa.com/setaregan_velayat313