#تو_فقط_گناهو_ترک_کن😑😑😑
#شیخ_رجبعلی_خیاط
🌼تو #گناه را ترک کن ، خدا تربیتت می کند
✍ چرا ادعا میکنی عاشق #امام_زمان هستی و برای امام زمان حاضری جونت و فدا کنی ولی حاضر نیستی به خاطر آقا #گناهتو ترک کنی⁉️ امروز با ترک گناه میتونی آقاتو خوشحال کنی
بعضی ها میگن حاضریم خودمونو فدا کنیم جونمون و بدیم امام زمان یک دقیقه زودتر ظهور کنه خب شما اگه انقدر عاشقشی گناه و ترک کن امامت و خوشحال کن تا #خدا بهت لیاقت بده در #ظهور مؤثر باشی یاعلی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#همسر_شهید🌷
🔰حاج همت مثل #مالک_اشتر بود که در عین خضوع و خشوعی که در مقابل #خدا و برابر برادران دلاور #بسیجی داشت در مقابله با دشمن کافر👹 همچون شیر غرّنده و همچون شمشیر برّنده🗡 بود.
🔰جان کلام آن که آنچه #خوبان همه داشتند او یک جا داشت👌 و هنگامی که اطمینان نداشت غذای مناسب🍲 به نیروهای خط مقدّم جبهه رسیده باشد لب به غذا نمی زد🚫 و در خانه🏡 هم که بود اجازه نمی داد #دو_جور غذا سر سفره بگذارم
🔰و هنگامی که صدای #اذان را می شنید آرام و بی صدا می رفت و مشغول نماز می شد. #به_ندرت نمازی از حاجی می دیدیم که در آن نماز اشک نریزد😢
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
❣از همان روز اول زندگی با همسرش💞 قرار گذاشتند هر قدمی که بر می دارند به #خدا نزدیک تر شوند. همین هم شد👌 که از اولین روزِ #زندگی_مشترک حُسن های اخلاقی آقا جواد بیشتر از پیش خود را نشان داد
❣این حسن های اخلاقی دست به دست هم تا جایی که #جواد دیگر نتوانست در قفس دنیا بماند🚫 و کارش به پرواز کشید🕊 به آسمان
❣جواد محمدی چهارمین شهید مدافع حرم شهر #درچه است که ۱۶ خرداد ماه ۹۶ همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان🌙 به #شهادت رسید و پیکر مطهرش⚰ بعد از گذشت ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا شد.
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
آقا محسن
چ زیبا گفتی که جوری زندگی کنیم که #خدا عاشقمون بشه اگه خدا عاشقمون بشه خوب ما رو خریداری میکنه...
شما خوب زندگی کردی و خدا بهت نمره #قبولی رو داد
شجاعانه رفتی مقابل دشمن جنگیدی و خودتو فدای خدا کردی
دعا کن ما هم تو سال جدید خوب #بندگی کنیم که خدا عاشقمون بشه...
#شهید_محسن_حججی و نازدانه اش
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔸رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به #جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، #مسئولیت هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی✨ رفتار در قبال شما، همان رفتار در قبال #امام_زمان(ع) است
🔹و این را فهمیدم که مجوز #شفاعت اهل بیت (ع) نسبت به من، در رضایت شما است👌 آقاجان! اگر رضایت شما نباشد⛔️ #خدا و امام زمان (ع) هم از من راضی نیستند. میدانم که سرباز خوبی برای شما نبودم😔 اما سعی داشتم که هم خود و هم #خانواده ام نسبت به اوامر شما مطیع باشند.
🔸از آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است که #سوریه نباید سقوط کند❌ خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم و حال که توفیق #جهاد در این عرصه قسمتم شده است، خدا را شاکر هستم و از خدا میخواهم که در این عرصه مؤثر و مفید باشم👌
#شهید_حمیدرضا_اسداللهی
#شهید_مدافع_حرم
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#فرازی_از_وصیتنامه
از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم🚫. به #همسرعزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید ⚡️اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود #خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست👌
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#زندگی_به_سبک_شهدا
💠 محیط گناه
لازمهی رسیدن به مقامات بالا این است که آدم از یکسری #لذت ها و خوشی ها صرف نظر کند؛
این را محمدرضا در #عمل به ما میفهماند...
یادم می آید یک روز #جمعه با بچه ها قرار گذاشتیم که برای تفریح جایی بیرون از شهر برویم؛
زمان و محل #تفریح که مشخص شد! محمدرضا را هم خبر کردیم ولی بهانه آورد که کار دارد!
خوب که پاپیچش شدم گفت:
"محیط جایی که می خواید برید، طوریه که همه تیپ آدمی میاد؛ #خدا رو گواه میگیرم که چون #محیط_گناه آماده اس نمیام..."
🌷شهید محمدرضا ارفعی🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
عاشقانه_شهدا💞
❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم...😊😮🌹
❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه #حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد #ازدواجمون داد؛-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد..
❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....
❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای #شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
( 💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خدا چله می گیرد 💟)
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻مادر شهید:
🔸محمدرضا فوقالعاده👌 از خودش مراقبت میکرد، #ظاهر امروزی داشت و اصلا به ظاهرش پایبند نبود. به خاطر پاکی✨ و صداقت درونش #خدا خریدارش شد.
🔹محمدرضا موقعیتهای زیادی داشت و میتوانست #کارهای زیادی که همه جوانان میکند را انجام دهد ⚡️اما محمدرضا در چارچوبهای #مشخص حرکت میکرد✔️ با تمام وجود میگفت من #سرباز امام زمانم و سر این موضوع میایستاد✊
🔸با دوستانش خیلی صمیمی بود💞 و راحت با #همسر یکی دو تا از دوستانش که نامزد کرده بودندصحبت میکرد ولی نگاه و رفتار #حرامی نداشت❌ یکبار صحبت خواستگاری #محمدرضا شد من گفتم: محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه🏘 روزی صدتا عروس میبیند
🔹این جمله را که گفتم محمدرضا اینقدر #مسخرهبازی و بگو بخند کرد و گفت: «صدتا چیه دویستتا سیصدتا، بیشتر #مامان چشمات را بستی» به محمدرضا گفتم که وقتی #بیرون میروی مگر چشمبند🕶 میبندی که اینها را نمیبینی⁉️ اما محمدرضا طفره میرفت
🔸خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت: مامان #به_خدا قسم نمیبینم🚫 اگر من بخواهم سرباز #امام_زمان شوم و با این چشمهایم صورت امام زمان را ببینم😍 آیا با این #چشمهایم میتوانم آدمهای اینجوری را ببینم؟» و وقتی این حرف را زد خیلی متعجب شدم😦 و #نتوانستم چیزی به او بگویم.
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهل_وهشتم8⃣4⃣ 《سپاه پاسدارا
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_چهل_ونهم 9⃣4⃣
✨یک دستگاه موتور سیکلت تریل ۲۵۰ از طریق سپاه پاسداران در اختیار احمد آقا بود.🌿
نامہ ای✉️ از سپاه براع معرفی
به راهنمایی رانندگی دریافت کرد و مشکل گواهینامه را برطرف کرد.
از مسئولین سپاه اختیار کامل موتور را گرفته بود،یعنی اجازه داشت در امور مختلف شخصی وکارهای مسجد از آن استفاده کند و همه ی هزینه های موتور را خودش پرداخت کند.
این موتور خیلی بزرگ بود. به طوری که وقتی توقف می کرد پای احمد آقا به سختی روی زمین می رسید.
یک روز سراغ ایشان رفتم وگفتم :
برای یکی از کارهای مسجد دوساعت موتور را لازم داریم.ساعت دوعصر موتور را تحویل داد وما هم حسابی مشغول شدیم❗️
خیلی حال میداد.
دوساعت ما،تاغروب فردا ادامه پیدا کرد❗️
باهزار خجالت و ناراحتی رفتم درب خانه ی احمد آقا.
برادر ایشان دم در آمد. گفتم :
میشه احمد آقارا صدا کنید.می خواهم موتور را تحویل بدهم.برادرشان رفت و برگشت و گفت: بدهید به من.
آن شب وقتی احمد آقا به مسجد آمد خیلی خجالت زده بودم.اما خیلی عادی با ما صحبت کرد.
او اصلا از ماجرای موتور حرفی نزد.
بعداً فهمیدیم که از بدقولی ما حسابی ناراحت بوده.
برای همین خودش برای گرفتن موتور پشت در نیامد.
تا ناراحتی و عصبانیتش از بین برود.
موتور احمد آقا کاملاً در اختیار کارهای مسجد بود.
از عدسی گرفتن🍲 برای دعای ندبه تا...
یک روز به همراه احمدآقا به دنبال یکی از کار های مسجد رفتیم.
باید سریع برمی گشتیم.برای همین سرعت موتور را کمی زیاد کرد.
خب خیابان هم خلوت بود.
موتور تریل ۲۵۰ هم کمی شتاب بگیرد دیگر کنترلش سخت است.
با سرعت از خیابان در حال عبور بودیم.
یکدفعه خودرویی 🚘 که در سمت چپ ما قرار داشت بدون توجه به ما
به سمت راست چرخید❗️
در سمت راست ما هم یک خودروی دیگر🚖 در حال حرکت بود.
زاویه عبور ما کاملا بسته شد.
من در یک لحظه گفتم : تمام شد.
الان تصادف می کنیم.
از ترس چشمم رابستم و منتظر حادثه بودم❗️
لحظاتی بعد چشمم را باز کردم دیدم احمد آقا به حرکت خود ادامه میدهد❗️
من حتی یک درصد هم احتمال نمی دادم که سالم از آن صحنه عبور کرده باشیم.
با رنگ پریده وبدن لرزان گفتم : چی شد؟
ما زنده ایم⁉️
احمد آقا گفت:خدا را شکر.
بعد ها وقتی در باره ی آن لحظه صحبت کردم به من گفت :
خدا مارا عبور داد ما باید آنجا تصادف می کردیم.
اما فقط خدا بود که مارا نجات داد. من در آخرین لحظه کنترل موتور را از دست دادم و فقط گفتم: #خدا.
بعد دیدم که
از میان این دو خودرو به راحتی عبور کردیم❗️
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
روایت: مادر شهید
🔹مدام می گفت: #مادر من را دعا کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای #شهادت کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد✅ وقت رفتن، گفت: مادر اگر #بروم بدرقه ام می کنی⁉️
🔸گفتم تو بدرقه شده هستی #خدا لیاقت داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر بلند است👤 که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. نگاهش نکردم، گفتم نکند شیطان😈 #وسوسه ام کند که داری چه کار میکنی؟ چرا اجازه میدهی #پسرت برود.
🔹ولی اجازه ندادم این افکار🗯 در سرم باشد، گفتم #پسرم برو خدا به همراهت♥️
#شهید_اصغر_الیاسی
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
•
#شهیـدابراهیمهمت↓
هروقتمیخواستبراےِ
بچہهایادگارےبنویسہمینوشتــــ :
«منکانللہ،کاناللہلہ»
هرکےبا #خدا باشہخدابااوستــــ
#وخدایۍڪہبہشدتڪافیستــ ♥️
https://eitaa.com/setaregan_velayat313