eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
147 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
افراد بسیاری برای زیارت #مزار_خالی پسرم به بهشت زهرا (س)🌷 می‌آیند. زمانی‌که از آن‌ها می‌پرسم، «شما که پسر من را نمی‌شناسید، چه طور برای او #بی‌تابی می‌کنید⁉️» پاسخ می‌دهند، «در خواب #محمدرضا را دیدیم و به او متوسل💞 شدیم. سپس #مشکل‌مان حل و گره از کارمان گشوده شده است.» ما نیز هرگاه #خواب محمدرضا را می‌بینیم، لباس نورانی💫 به تن کرده و لبخند می‌زند😍 من معتقد هستم #بهترین_راه برقراری ارتباط با اهل بیت (ع) واسطه قرار دادن #شهداست. #شهید_محمدرضا_بیات #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سند_شهادتم_امضا_شده.... 🌺‌به محسن گفتم: تصمیمت واسه رفتن جدیه؟؟؟ با اطمینان گفت: آره. با اون #لبخندهای همیشگی نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من شهید میشم 🌺منم گفتم: هممون آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست. دوباره گفت: خودم #خواب دیدم و میدونم سند شهادتم امضاء شده... 🌺عشق شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از شهادتش #آگاه بود... #شھید_محسن_قوطاسلو 🌷 #اولین_شهید_مدافع_حرم_ارتش https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سند_شهادتم_امضا_شده.... 🌺‌به محسن گفتم: تصمیمت واسه رفتن جدیه؟؟؟ با اطمینان گفت: آره. با اون #لبخندهای همیشگی نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من شهید میشم 🌺منم گفتم: هممون آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست. دوباره گفت: خودم #خواب دیدم و میدونم سند شهادتم امضاء شده... 🌺عشق شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از شهادتش #آگاه بود... #شھید_محسن_قوطاسلو 🌷 #اولین_شهید_مدافع_حرم_ارتش https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻مادر شهید مهدی یاغی: ✨یک بار در #خواب دیدم که داشت کار میکرد متوجه نشدم درخواب که شهید شده ✨بهش گفتم مامان داری چه کار میکنی؟ گفت: مامان داریم خودمان را #آماده میکنیم که #قدس را آزاد کنیم. #شهید_مهدی_یاغی🌷 #شهید_مدافع_حرم #شهید_لیلة_القدر https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
زاده شدیم برای #رفتن، نه برای ماندن. و چه نیک رفتنیست، #غلتیده در خون. و بدا بحال ما #جاماندگان...
💠خوابی که با شهادتش تعبیر شد 🌷محمدامین روزهای آخر قبل از رفتنش به سوریه حس و حال عجیبی داشت، بسیار خوشحال بود، انگار قرار است شود، یادم است وقت رفتن از تمام اقوام و فامیل خداحافظی کرد و به رفت و با آن‌ها نیز وداع کرد. 🌷این اولین بار نبود که محمدامین به سوریه می رفت، چند بار دیگر هم رفته بود و این بار که می‌خواست به سوریه برود به او گفتم: بمان؛ اما او گفت: حرمین شرفین در خطر است، دشمنان حرامی به حضرت زینب (س) رحم نمی‌کنند، مامان! چگونه از رفتن من ممانعت می‌کنی، آیا یادت رفت روز عاشورا برخی با امام حسین (ع) را گذاشتند. 🌷مي‌گفت مامان 30 سال پيش سفره پهن‌ شده بود الآن اين سفره دوباره پهن‌ شده و ما بايد از آن استفاده كنيم. محمدامین با گفتن این حرف‌ها مرا کرد که به سوریه برود، 15 روز از رفتنش به سوریه می‌گذشت 27 خردادماه سال 95 که عموی فرزندم به‌اتفاق همسرش به منزل ما آمدند و دقیقاً ساعت 10:30 دقیقه شب بود که حاج قدرت از من و همسرم پرسید: از محمدامین خبری داری؟ 🌷من در جوابش گفتم: بله چند روز قبل که تلفنی با او صحبت می‌کردم به من گفت حالم خیلی خوب است، ناراحت نباشید. داشتم به سخنانم ادامه می‌دادم که دیدم عموی محمدامین شروع کرد به ریختن؛ از او پرسیدم: چه شد آیا محمدامینم شهید شد؟ دیدم حاج قدرت با بغض و گریه می‌گوید: بله محمدامین شهید شد. 🌷وقتی این خبر را شنیدم گریه کنم، نمی‌دانستم چگونه جای خالی محمدامین را پرکنم، چون او پسری بسیار و بود، نمی‌توانستم باور کنم که او شهید شد، بعد از گذشت چند روز به یاد روزهایی افتادم که محمدامین از من می‌کرد: مامان! دعا کن من . از اینکه می‌دیدم پسرم به آرزوی خود رسید خدا را شکر کردم و با خود گفتم مگر یک مادر جز اینکه فرزندش به آرزوی خود برسد خواسته دیگری دارد. 🌷پسرم به هم‌رزمانش گفته بود «الآن ديدم امشب عملياتي در پيش است و من و فرمانده شهيد مي‌شويم پ جنازه‌مان را هم نمي‌آورند.» بعد از آن مي‌گيرد و آماده شهادت مي‌شود. بعد از شروع عمليات سربازان سوري در جناحين آن‌ها بودند. از شدت آتش دشمن زمین‌گیر مي‌شوند و فرمانده‌شان مجروح مي‌شود، اما محمدامین برمي‌خيزد و مي‌كند و مي‌گويد «مگر ما شيعه علي بن ابيطالب نيستيم. شيعه علي ترسو نيست به پا خيزيد و برويد. من هستم.» 🌷بعد به سمت دشمن تيراندازي مي‌كند و با شجاعتش 160 نفر از آن مهلكه جان سالم به درمی‌برند. منتها خود محمدامین كنار كه به شهادت رسيده بود مي‌ماند و دو تير يكي به‌زانو و ديگري به پشتش مي‌خورد. هم‌رزمانش مي‌گفتند اول فكر كرديم كه تير به كتفش خورده و مي‌تواند بيايد. بنابراين برخي از رزمندگان در كانال مي‌مانند؛ اما ساعت از 9 شب گذشت جبهه النصره عكس شهيد محمدامین را در شبكه اورينت مي‌گذارد و همه متوجه مي‌شوند كه خواب او با شهادتش تعبير شده است... 🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_بیستم 0⃣2⃣
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 1⃣2⃣ اما آن قدر اصراڔ ڪردݥ ڪہ مجبوڔ شد حرف بزݩد : (( در قنوتـــ نماز بودم ڪہ گویے از فضاے ݥسجد خارج شدم. نمے دانے ݘہ خبر بود❗️ آنݘہ ڪہ از زیبایۍ هاے بهشتـــ و عذاب هاے جهڹم گفتہ شده همہ ڔا دیدݥ❗️ انبیاء ڔا دیدݥ ڪہ در ڪناڔ هݥ بودند و... )) *** سوار یڪ ماشین شدیݥ. ما پشتـــ ݥاشیݩ نشستہ بودیݥ و خودرو با سڔعتـــ حرڪت مے ڪرد. این ماشین هیـــݘ حفاظے در اطراف خود نداشتــ. در ســـر هـــــر پیچ یڪے دو نفر از ڪسانے ڪہ سواڔ شده بودند به پایین پرتـــ مے شدند❗️ جاده خرابـــ بود. ماشین هم با سرعتـــ مے رفت. سر پیچ بعدے آن قدر با سرعتــ رفت ڪہ دستـــ من هم جدا شد و... نزدیڪ بود از ݥاشیݩ پرتـــ شوم. اݦا دڔ آڹ لحظہ ے آخـــر فریاد زدݥ : (عج). در همیݩ حاݪ یڪ نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زݥین بیفتـــم. من به سݪامتــ توانستݥ آن گردنہ ها را رد ڪنم. در همیـــن لحظہ از پریدݥ. فهمیدم ڪہ در سخت ترین شرایط دستــ از داݦن امام زماݩ (عج) بڔ نداریم. وگرنہ تندباد حوادثـــ همہ ے ما را نابود خواهد ڪرد. این ماجــــرا را احمـ🌹ـدآقا در جمع بچہ هاے مسجد تعریف ڪرد. ✨✨✨ معراج :سال اول دهہ ے شصت بود. شرایــط ڪشور بہ دلیل جنگ و دشمنان داخـلے وخارجے انقلاب بسیـار پیچـیده بود. من با احمــ🌹ـد آقا در محـل دوست بودم. خانہ ے ما در ڪوچہ ی جنوبے مسجــد امین الدولہ و خانہ ے احــمـ🌹ـد آقا در ڪوچہ ے شمالـے مسجد قرار داشت. من چـہار سـال از ایشـان ڪوچڪ تر بودم. اما شخصیت ایشـان بسـیار در من تاثـیر گذاشـتہ بود. احــمـ🌹ـد آقا بســیار بہ نماز اول وقــت اهمیــت مے داد. بہ صورتے ڪـہ موقــع نماز همـہ ے ڪار ها را ترڪ مے ڪرد. آن روز ها را فرامـوش نمے کنم. احــمـ🌹ـد آقا هنگــام نماز گویے هیچ ڪس را جز خداوند نمے دید. از همہ ے دنیا فارغ بود و عاشـ💗ـقانہ مشغول مناجات با پروردگــار مـے شد. این اخلاق او در تمــام نوجوان هایے ڪہ اطراف او بودند تاثـیر گذاشتہ بود. بچــہ ها هم بہ نماز اول وقت مقید شده بودنـد. البتہ این ها همہ از تاثیرات استادے مانند حاج آقا حق شـناس بود. ایشـان براے ما داستان ها و روایت هاے بسـیارے در فضیلـت نماز اول وقت و باحضور قلــب مے گفت. ما در محلــہ ے چہارراه مولوے وسید اسماعـیل تہران بودیم. شرایط محل بسـیار..... ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
★من دچار درد💔 بی پایانِ ❣ #شب بیداری ام ... ★روزهای #بی_تو بودن ❣ #خواب را از من گرفت😔 #شهید_محسن_حججی #شبتون_شهدایی🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شهید_نوشت♥️ #شهیداحمدعلی_نیری|• 《اگر یڪ روز پاڪ باشید و #گناه نڪنید، حتما آقا(عج) را در #خواب می بینید!.🍃 واگر ۱۰ روز پاڪ باشید ،خود حضـرت را خواهید دید!》😍 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#خواب شده ی لالایی دنیایم ای #شهید ای بیدار دل عاشق💖 برای من هم کاری کن😢 میترسم آخر سنگینی #سنگ_لحد بیدارم کند که دیگر #خیلی_دیر است #شبتون_شهدایی 🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
☆♥☆ #خواب را از من بگیرید ای صاعقه⚡️ها که جبر زمانه، صدای چکاچک شمشیر را از من دریغ کرده است! ☆♥☆بر من بشورید، ای #امتحانهای طاقت فرسای جهاد اصغر میخواهم از نگاه #مادران پسر شهید داده، درس #مردانگی بگیرم💪 ☆♥☆بازی #چوگان_نفس را به تماشا نخواهم ایستاد❌ گوی سبقت از جهان باید ربود! ☆♥☆یادمـ💬 هست، هر وقت از #سختی توبه، روی دلم زرد💛 شد، به قاب #عکس_شهیدی نگاه کنم😍 #مادران_شهدا #شبتون_شهدایی🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
★من دچار درد💔 بی پایانِ ♥️ #شـب بیدارےام ... ★روزهای بے تو💕 بودن ♥️ #خواب را از من گرفت😔 #شهید_حاج_محسن_دین_شعاری #شبتون_شهدایی🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#شب سردے ست و هوا منتظر باران🌧 است وقت #خواب است و دلمـ♥️ پیش تو سرگردان است #شب_بخیر اے نفست شرح پریشانی من مـاه پیشانے🌝 مـن #دلبـر بارانے مـن 😍 #شهید_احمد_مشلب #شبتون_شهدایی 🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313