امروز،
روز تلاش کردن برای رسیدن به آرزوهای فرداست⚡️
#والپیپر
#تصویر_زمینه
#استوری
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
اسمهایی که دیگران ما رو باهاشون میشناسن،
چیزایی هستن که خودمون برای خودمون ساختیم،
و اِلّا از آسمون که نیفتادن!
پس اگه یه اسم منفی رو داری از اطرافیانت میشنوی،
بد نیست به ریشهاش فکر کنی،
شاید واقعی باشه!!
مثل همین ماجرای امروز امید:👇
@bornamontazerاسم امید.mp3
زمان:
حجم:
1.77M
🔝تو واسه خودت چه اسمی انتخاب کردی؟!
#من_و_دوستام
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
😅هوا یه جوریه که...!!
#بخندیم
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
سلام رفیق ستاره شو
صبحت به خیر 🌱
#استوری
#صبح_بخیر
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😏مگه نمیگن «لا اکراه فی الدین» پس این همه زور و اجبار برای چیه؟!
#استوری
#حرف_حساب
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایده_بازی
با توپ 🟠و لـگو◻️
این بازی رو خانوادگی
یا با خواهر برادر میشه انجام داد😍
تقویت دقت و تمرکز
و سرعت عمل👌👌
#بازی های خلاقانه در خانه 👇👇👇
#حوصلتون_سر_نره
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
ستاره شو7💫
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت81 کمیبعددانیالپرسید:«
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[📙💠⃟❅]¦•
🔶گردان قاطرچی ها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت82
بایدروسینهاشمشتبزنیم.منخودمدیدمکهاینکارومیکنند. اکبربهحسیننفسمصنوعیمیداد وسیاوشبامشتهایمحکمرویسینه حسینمیکوبید. خدامیداندکهعمرحسینبهایندنیا بندبودودلشسوختکهبیشترازآن حسینبهبهانهیمعالجهمشتنخورد!یکهوحسیننفسماندهدرسینهرا پرصدابیروندادوبایکحرکتنشست. اکبرجیغزد:
زندهشد،زندهشد!
دانیالآبقمقمهاشرابهصورتعلیپاشید وعلیهمچشمبازکرد.
آیییی،منکجام؟!
حسینوعلیچندلحظهبههمنگاهکردند. عليیکهوپریدبهآغوشحسین.
توزندهای؟خداروشکر،خداروشکر!
ناگهانحسیندردکشانعلیراپرتکرده کناریوزارزارگریهکرد:
ایخدا،دیگهخستهشدم. زودترمنوبکشراحتبشم!
باصلاحدیدیوسف، علیوحسینپایپیادهبهمقربرگشتند وبقیهیباقیمانورراادامهدادند. دیگردرادامهیمانورمشکلجدیایپیش نیامد.بهجزپارهسنگیتقریباًبزرگ کهبراثرموجانفجارشوتشدودرست بهفرقسرکربلاییاصابتکردواوراهم ناکارکرد!کربلاییبقیهمانوررادرحالت بیهوشیوپشتچپولادامهدادهبود.
پسازمانور،صبحزودبعد،آقاابراهیم ومعاونانشدرمیدانصبحگاهازگردانها ساندیدند.آنهادرجایگاهایستاده وگردانهاازمقابلشانرژهمیرفتند وشعارمیدادند. وقتینوبتگردانذوالجناحشد، کلرزمندگانلشکرشروعکردندبههلهله وتشویق.
یوسفونیروهایشسواربرقاطرها باغروروافتخارازبرابرجایگاهعبورکردند. حتیحسینوکربلاییکهسرشراباندپیچی کردهبودهمدراینرژهشرکتداشتند. نگاههاعوضشدهوبهجایمزهپرانیو خندهومسخرهکردن،همهیکصداوباهم، آنهاراتشویقميکردند. یوسفازخوشحالیدرآسمانسیرمیکرد. لبخندپرغروریکلحظههمازچهرهاش محونمیشد.
درجلسهیپسازمانور،آقاابراهیمبهیوسف خبردادکهشروعحملهنزدیکاستوگفت: «یوسفبهترهکموکسریهارااعدامکني وبرایرفعآنهااقدامکني».
یوسفدلتودلشنبود. تصمیمگرفتاولبهتلفنخانهبرود وبانامزدشخداحافظیکند. عملیاتنزدیکبودولحظههاي سرنوشتسازیدرانتظاریوسف ونیروهایشبود.
ادامه دارد...
#رمان
#داستان
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯