😄͜͡❥••[•🍃⃟🍋
یجا خونده بودم که هر وقت داشتی میباختی بخند تا حریفت به بردش شک کنه
.
.
سرعتم بالا بود
مامور نگه داشت جریمه می کرد 😐
نشستم زمین قهقه زدم 😂😂
به جرم مصرف مواد مخدر دستگیر شدم،
الانم تو دادگاه ام دارم به قاضی می خندم، 😐
❅•| #بخندیم 🤣|•❅
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
🧠⃟🤯჻ᭂ࿐✰
تنها 1% از افراد قادرند زير 2 دقيقه، حيوان مخفى شده در اين تصوير را پيدا كنند (☝️)
شما میتوانید 🤔⁉️
#تست_هوش
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
┄┅┄✶🌿☀️🌿✶┄┅┄
قصه ای بگو پر از طلوع
ترانه ای بخوان
پر از پرواز
می خواهم
صبح مان با (عشق) بخیر شود ...
#سلام صبحـــــ🌞ـــــتون بخیر🌹🌿🌹🌿
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
✾࿐༅📚༅࿐✾
♻️یک داستان یک حکم♻️
🐪🐫کاروان در حال حرکت بود.
🔔صدای حرکت کاروان تمام صحرا را پر کرده بود.
🌞خورشید طلایی هم با دقت تمام کاروان را همراهی میکرد، ولی هرچه خورشید بالاتر میآمد، حرکت کاروان کندتر میشد.
🐫🐪نزدیک ظهر، رییس کاروان که حال خسته کاروانیان را دید، دستها را بلند کرد و فریاد زد:
«بایستید. استراحت میکنیم. استراحت میکنیم.»
🐪🐪کاروانیان هم شترها را نشانده و مشغول استراحت شدند و به خاطر گرمی هوا همگی به سراغ مشکهای آب رفتند. کمی که از زمان استراحت کاروانیان گذشت، رییس کاروان فریاد زد: «برخیزید. برخیزید. موقع نماز است. آفتاب را نمیبینید؟ آماده نماز شوید.»
🗣هنوز صحبتهای رییس کاروان تمام نشده بود که یکی از کاروانیان فریاد زد: «چگونه وضو بگیریم؟🤔 آب مشکهایمان کم است و فقط برای نوشیدنمان کفایت میکند.»
🚶♂🚶♂قرار شد دو نفر مأمور پیدا کردن آب شوند. آنان با عجله از کاروان جدا شدند تا شاید چشمهای یا جوی آبی
را پیدا کنن. 🏃♂🏃♂
🙍♂بعد از ساعتی خسته و با دستهای خالی برگشتند و گفتند که آبی پیدا نکردیم. 🤷♂
💁♂رییس کاروان با آرامش گفت: «اشکال ندارد، هر مشکلی راهحلّی دارد و ما هم راهحل آن را میدانیم.»
راه حل چی بود رفقا ؟؟؟؟
🤔🤔🤔🤔🤔
#داستان
#احکام
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
در اثر اینکه جایی که باید حرف میزدیم نزدیم و سکوت کردیم... جایی که باید باید حاضر میشدیم نشدیم...