eitaa logo
ستاره شو7💫
723 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
48 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
ستاره شو7💫
یه نوع مرغ و خروس بومی ژاپن به نام Onagadori که دمی بسیار طولانی داره و جز گنجینه های طبیعی این کشور به حساب میاد. 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
شماره پارکینگ، ماشینی که پارک شده چند است !؟ 🤔 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ╰─┈➤ 😄͜͡❥••[•🍃⃟🍋 وقتی اولین بار تو آیینه خودتو میبینی🤣😂☺️ ❅•| 🤣|•❅ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‎‎‌‎👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••🌸⃟☀️჻ᭂ࿐✰ قبل از اينكه بيخيال و تسليم بشى؛ به اين فكر كن كه سال ديگه اين موقع.. چقدر پيش رفتى،اگه الان جا نزنى !🍊 سلام صبحـــــ🌞ـــــتون بخیر🌹🌿🌹🌿 ⛹‍♂شروع هفته ای با انرژی داشته باشیم 💪 آ ماشااله، یه حرکتی بزن 😃🚴‍♂ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
دوستان برای همه مریض ها دعا کنید مادرم مریض بود پست های امروز هم تاخیر پیدا کرد 🙏
✨اما این هفته ✨
کدام زن بود که حافظ قرآن بود و مدت بیست سال تمام جز آیات قرآن حرف دیگری بر زبانش جاری نشد و با مردم نیز به وسیله آیات قرآن سخن گفت؟ یک جمله بخواهی به او هدیه کنی چی میگی 😊 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ╰─┈➤ 😄͜͡❥••[•🍃⃟🍋 خلاقیت😂😂😂 ❅•| 🤣|•❅ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ یه ‌چیزی ‌بگم ‌قول‌ بدین ‌همیشه‌ با خودتون‌ تکرارش‌ کنید!!
یه‌ روزی ‌تمام‌ حسابای ‌بانکی ‌و مجازی ‌ما‌خالی‌ میشه‌..؛
تنهایه‌ حساب ‌باقی ‌می‌مونه..
╭─━─━─• · · · ➣ 🎙 . . اونم‌حساب ‌ِمابا‌ خداست.. 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزیک ویدئو لحظه صعود همینه🤩، همه در تب و تابن ایران تو جام جهانی بترکونه، از پیر و جوان، زن ومرد، با هراعتقادی.... تیم ملی عامل اتحاد... ❤️ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_پانزدهم 🙋‍♂محمد جواد قرآن را در دست چپش گرفت و با دست راست پنجره نورانی را به سمت پایی
🎗ریسمان کوتاهی به رنگ سبز در میان رنگهای رنگین کمان پنهان شده بود با نوکش ریسمان را کشید. 🎗تکه ای از رنگین کمان که شبیه پردهای رنگارنگ بود با کشیده شدن ریسمان بالا رفت و دری نورانی پیدا شد 🌈روی آن لوحی بود که با خطی زیبا نوشته شده بود «تالار رنگین کمان» در تالار بسته بود، اما روی آن یک جای خالی مستطیل شکل دیده میشد. 🕊برهان گفت:«قرآنت رو اینجا بذار.» 🙍‍♂محمدجواد قرآن را از کوله اش بیرون آورد و در جای خالی گذاشت. 🚪در باز شد با ورود آنها به داخل تالار دوباره در بسته شد و پرده‌ی رنگارنگ تمام سطح رنگین کمان را پوشاند. 😲 تالار رنگین کمان بسیار بزرگتر از تصور محمدجواد بود. 💦 سرتاسر دیوار تالار با قطرات باران تزیین شده بود. وقتی نور از دل قطرات میگذشت چندین نور رنگارنگ از آن خارج میشد. 💎مثل آینه کاری محله پدربزرگش بود. حتی زمین تالار هم رنگارنگ بود. 🏄‍♂کابینهایی در ردیفهای منظم کنار هم قرار داشتند که هر کابین به سمت بالا حرکت میکرد همهمه ی عجیبی بود. 🏄‍♀🏄‍♂ دخترها و پسرهای زیادی در سن وسال محمدجواد آنجا بودند و هرکدام سوار یک کابین شده بودند همراه هر کدام از آن بچه ها یک راهنما هم دیده میشد. 😇برهان که متوجه تعجب محمدجواد شده بود، گفت: این کابینها هر کدوم به مقصدی در آسمون پرواز میکنن، یکی از این کابینها ما رو به باغ قرآنمون میبره.« دنبال من بيا.» 📖محمد جواد قرآن کوچکش را در دست گرفت. فهمیده بود که با این قرآن کوچک چه کارهای بزرگی را میتواند انجام دهد 🌈یکی از این ،کارها سفر به تالار رنگین کمان بود. محمدجواد به دنبال برهان به راه افتاد اما حواسش پیش برهان نبود. 🧚‍♀🧚‍♂زیبایی تالار از یک سو و شلوغی و ازدحام آن از سوی دیگر توجهش را جلب کرده بود. 🔫 هنوز کاملاً به برهان اعتماد نداشت و تفنگش را آماده نگه داشته بود. 💁‍♂محمدجواد در حال تماشای اطرافش بود که ناگهان با یک پرنده‌ی کوچک برخورد کرد. 🕊پرنده با نوکش پیراهن پسری را گرفته بود و به سمت خودش میکشید که بر اثر برخورد با محمدجواد پیراهن را رها کرد و پسرک بازیگوش از او فاصله گرفت. 😶این ماجرا آن قدر سریع اتفاق افتاد که محمدجواد نتوانست از تفنگش استفاده کند پرنده با اخمهای درهم گفت: «حواست کجاست پسرجون؟!» و به دنبال پسرک پرواز کرد. 🤭محمدجواد صدایشان را میشنید که پسرک میگفت: «من هنوز شک دارم برای چی باید همراه تو بیام؟!» 🏄‍♂محمد جواد که محو تماشای آنها بود، چند قدم به عقب رفت و پایش را روی جسم نرمی گذاشت که صدای گریه‌ای بلند شد. او به پشت سرش نگاه کرد دختری هم سن و سال خودش باچادر سفید گلدار دستانش را روی صورتش گذاشته بود و اشک می ریخت.😪 محمدجواد نگاهی به زیر پایش انداخت تفنگش را در پشتش پنهان کرد و دستپاچه‌ گفت:😧 «ببخشید چادرت رو لگد کردم.» 🤧دخترک سرش را بلند کرد و با چشمان قرمز و اشکی گفت:« این چیزها مهم نیست برای چیز دیگه ای گریه میکنم» 🦃در همین لحظه پرندهای بزرگ و نیرومند در کنارشان ایستاد . ادامه دارد.... ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭┅──────┅╮ ࿐༅📚༅࿐ سلام کردن به نامحرم ╰┅──────┅🦋 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
⏰╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃💭🧠👨‍⚕️ ┗╯\╲━━━━━━━━ ╰┈•៚ 💚•نقطه آرامش خودت را کشف کن. ما انسان‌ها در ذهن خودمون ۲بخش داریم، خودآگاه و ناخودآگاه، هرکدوم از اینها برنامه و اثرات و تاثیرات متفاوت و مختلفی دارند که ممکنه از هم جدا شده باشن و بیخبر از هم باشن. یکی ازین بهترین روش های رسیدن به آرامش اینه که ابعاد ناخودآگاهمون رو کشف کنیم. میتونیم یه گوشه آرام پیداکنیم و فکر کنیم، گفتگوی‌درونی داشته باشیم. لازمه در این روش با خودمون کاملا صادق باشیم و مسائل مختلفی رو مثل مالی و کاری، مشکلات و روابط و... رو مورد بررسی قرار بدیم. درگیری های ذهنی رو شناسایی کنیم و سعی در رفع یا خنثی کردنش داشته باشیم. ┗━━━━━━━━🌺━ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
هدایت شده از ادمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅مؤسسه فرهنگی قرآنی هفت آسمان برگزار می کند... ✌️پنجمین جُنگ شاد و با نشاط بچه های آسمانی ✨ویژه‌ی اعضای قصه هاو تلاوت نور ⏳پنج شنبه 10 آذر ماه ⏰ساعت 14:30___16:30 مکان: خیابان پاسداران، حسینیه شهدای بسیج 💎حضور شما عزیزان امتیاز دارد 😍 eitaa.com/majalehaftaaseman ┅✧❁☀️❁✧┅
خداروشکر نیمه اول تموم شد🥺