ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_نوزدهم 👀برهان که انگار افکار محمد جواد را می خواند گفت: تَرست ریخت؟ دیگه نگران تکونه
#رمان
#قسمت_بیستم
محمدجواد کمی فکر کرد
😔 لحظاتی بعد به یاد برگه ای که مادرش در قاب گردنبند نقره ای گذاشته بود افتاد.
مادرش به او تأکید کرده بود این گردنبند باید همیشه همراهش باشد.
قاب گردنبند را باز کرد و برگه را از آن بیرون آورد. یک کاغذ کوچک که رویش آیاتی نوشته شده بود.
کاغذ را باز کرد و آرام آرام شروع به خواندن کرد:
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ. اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الحَيِّ الفيوم ...... آیات که تمام شد برهان با خوشحالی گفت:
«اینکه آیت الکرسیه چه عالی که مادرت این رو همراه تو گذاشته، این آیات اسرارآمیز قرآنه قدرت زیادی داره حالا کم کم با قدرتش آشنا میشی فقط کاش حفظش کنی.»
بعد دکمهی سبز را فشار داد کابین شروع به حرکت کرد. این بار تکانهایش کمتر شده بود محمدجواد کاغذ را تا کرد و در جیبش گذاشت.
سرش را به پشتی صندلی تکیه داد چشمهایش را بست. 😑
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده بود.
یک بار از لحظه ای که وارد زیرزمین شده بود تا نشستن در کابین را در ذهنش مرور کرد
عملیات ،زیرزمین، فضایی ها، جعبههدیهی ،پدربزرگ
برهان سخن گو و....
یکدفعه به یاد پدر و مادرش افتاد چشمهایش را باز کرد و رو به برهان پرسید:
«ما چند ساعته از خونه بیرون اومدیم؟»
برهان جواب داد:
ما از محدوده ی زمانی زمین خارج شدیم. ساعت و زمان اینجا با زمین فرق داره اما نگران نباش قبل از اینکه دیر بشه به خونه برمیگردیم.»
تکانهای کابین کم شده بود و همه جا نورانی بود. محمدجواد چشمهایش را نیمه باز کرد تا ،نور چشمهایش را اذیت نکند. کابین از حرکت باز ایستاد.
برهان کمربندش را باز کرد و گفت:
«رسیدیم... باید پیاده شیم.»
محمدجواد هم کمربندش را باز کرد. برهان آرام در کابین را باز کرد.
همه جا سبز و زیبا بود، از تالار رنگین کمان به باغ قرآن رسیده بودند🙂
ادامه دارد.....
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#محمدجوادوشمشیرایلیا
#داستان
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_بیستم محمدجواد کمی فکر کرد 😔 لحظاتی بعد به یاد برگه ای که مادرش در قاب گردنبند نقره ای
امشب به خاطر بازی جام جهانی زودتر گذاشتیم رمان رو
خیلی دعا کنید
اگه رو کاغذ بخوایم بررسی کنیم، بازیکنان آمریکایی تو باشگاههای بهتری نسبت به لژیونرهای ما بازی میکنن، آث میلان، چلسی، یوونتوس و.... بازی میکنن
ولی دعا و توسل اثر داره
و کلا فارغ از نتیجه امسال بهترین بازی دوران جام جهانی رو داشتیم
2_0 تا حالا نداشتیم تو بردهامون
تاحالا تیم اروپایی نبرده بودیم
همون بازی ولز واقعا اندازه یه صعود لذتبخش بود
توسل به حضرت زینب فراموش نشه
شب ولادتشون کمک کنن بچههارو
ان شاء الله خیابانی کچل بشه امشب صلوات😁😁
_🍂🌸🍂______________
هر ڪس ڪه حسینےست،نمڪ گیر وفایت
تـــــو واسطهی لطــف فــــــراوان حسیـنے
#محمد_حسین_رحیمیان
#میلاد_حضرت_زینب
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
خدایا این استرس ما رو ذخیره قبر و قیامتمون قرار بده🙏😁
خدایا شڪرت...
ڪه برای سربلندی پرچم ڪشورمون
دعا ڪردیم،نذر ڪردیم،اشڪ ریختیم
و شرمندهی وجدانمون نیستیم🇮🇷💔
اسم اینو پایان نذارید،ما برمےگردیم...
#برای_ایران
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸 #ژله_قلبی
ژله ی آلوورا نصف بسته
ژله ی انار یک تا دو بسته
بستنی وانیلی یک تا دو قاشق غذاخوری
آب جوش
اول از همه ژله ی آلوورا رو با نیم لیوان آبجوش حل میکنیم و میذاریم خوب شفاف بشه و سرد بشه. زمانی که کاملا سرد شد یک قاشق بستنی وانیلی اضافه میکنیم و هم میزنیم تا حل بشه.
کف سینی رو چرب میکنیم و ژله رو به اندازه ی نیم سانت میریزیم و میفرستیم داخل یخچال تا خوب ببنده.
حالا یک بسته ژله ی انار رو با یک ونیم لیوان آب جوش حل میکنیم ومیذاریم سرد بشه (کاملا ذرات ژله حل شده باشه)
وقتی ژله بستنی آلوورا خوب سفت شد با کاتر قلب ❤️ قالب میزنیم و مانند فیلم به دیواره های جام میچسبونیم.
دوباره برای ده دقیقه جام ها رو میذاریم داخل فریزر تا قلب ها حسابی سفت بشن و به ظرف بچسبن.
حالا ژله ی انار رو که حسابی سرد سرد شده رو خیلی آروم داخل جام ها میریزیم و پر میکنیم و دوباره میذاریم یخچال برای سه تا چهار ساعت تا خوب ببنده.
خیلی خیلی خوشگل میشه بچه ها... 😍
من که خودم خیلی دوسشون داشتم.
#حوصلتون_سر_نره
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
خدایا شڪرت... ڪه برای سربلندی پرچم ڪشورمون دعا ڪردیم،نذر ڪردیم،اشڪ ریختیم و شرمندهی وجدانمون نیستی
این رو یکی از رفقا نوشته بود؛
طرف مقابل در هر عرصهای پیروز شود
همهی ما را به یک اندازه بازنده میبیند.
نگاه نمیکند تو موافق نظامی یا مخالف نظام.
همهی ما به یک چشم دیده میشویم
خدا قوت به همه بچههای تیم ملی 🇮🇷🇮🇷
#منبرمجازی
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7