#رمان #قسمت_نود_و_سه برهان لبخندی زد و گفت: «این تدبیر امنیتی غار اشباعه که کسی بدون حرف «هاء» نتونه وارد بشه.» نزدیک دهانه‌ی دیگر غار که رسیدند، زیبایی و سپیدی برف چشمشان را پر کرد. همه جا سفید و پر برف بود. حروف در کنار دهانه‌ی غار منتظر دوستان خود بودند؛ اما خبری از بلدرچین ها نبود. در کنار آن‌ها پرنده‌ای نشسته بود که با دیدن برهان و همراهانش به آنها نزدیک شد و گفت: «سلام برهان عزیز و دوستان مهربانم.» سپس رو به محمدجواد کرد و گفت: «سلام محمدجواد.» آن سه حرف به همراه محمدجواد و برهان جواب سلام او را دادند. در چشم‌هایش برقی دیده می‌شد که محمدجواد علتش را نمی‌دانست. پرنده ادامه داد: «اسم من شاهینه. نگهبان کوه برفیِ رفعِ التقای ساکنین هستم.» سپس رو به حروف کرد و گفت: «دوستان من شما رو تا دامنه‌ی کوه خواهند برد و حرف نون به همراه خاء، ياء، راء همزه‌ی‌ وصل، هاء، باء، طاء و واو باید تا دامنه‌ی کوه رو خودشون بیان.» بعد نگاهش را به سمت حرف نون گرداند و ادامه داد: «برهان و محمدجواد هم به همراه تو میان، فقط یادت باشه برای پایین رفتن باید شرایطی داشته باشی که برهان به تو خواهد گفت.» سپس دوستان خود را صدا زد تا باقی حروف را با خود به دامنه کوه ببرند. برهان نگاهی به حرف نون کرد و گفت: «دوست من! برای پایین رفتن از این کوه باید سر بخوری و برای سر خوردن باید چند شرط رو رعایت کنی.» حرف نون گفت: «می‌دونم. اول اینکه باید مروارید سکون داشته باشم. دوم اینکه باید بعد از من همزه‌ی‌ وصل باشه. سوم اینکه بعد از همزه‌ی‌ وصل باید حرفی با مروارید سکون نشسته باشه و در آخر اینکه باید مروارید سکون رو در کوله‌ام بزارم و به جای اون از حرکت کوتاه کسره استفاده کنم.» محمدجواد نگاهی به حرف نون انداخت و دید که هیچ کدام از آن شرایط را ندارد. برهان گفت: «برای ایجاد شرایط باید از دوستانمون کمک بگیریم.» سپس به حروف گفت: «دوست عزیزم خاء! لطفا حرکتِ کوتاهِ فتحه رو دستت بگیر و اینجا بایست🧍‍♂، شما حرف یای عزیز! علامت سکون رو در دستت بگیر و جلوی خاء بایست🧍. حرف راء! لطفا علامت تنوین رفع رو دستت بگیر و جلوی یاء بایست🧍‍♂. شما همزه‌ی‌ وصل جلوی راء برو. هاء با علامت سکون، بعد باء با حرکت کوتاهِ کسره و بعد طاء با حرکت کشیده‌ی‌ ضمه. خیلی خوبه! حالا شدین دو کلمه که همزه‌ی‌ وصل شما رو به هم وصل کرده. کلمه‌ی «خیر اهبطو» اما انگار یه چیزی کم داریم؟! آره!خودشه حرف طاء شما بعد از حرکت ضمه‌ی کشیده باید الف جمع یا زینت رو بذارى. «خيرٌ إهبطوا» حالا بهتر شد.» سپس رو به حرف راء کرد و گفت:«لطفا! گل تنوین رو نوازش کن تا شکفته بشه🌺. شما فقط حرکت کوتاه ضمه رو نگه دار و نون ساکن رو کنار خودت بنشون.» ادامه دارد.... #محمدجوادوشمشیرایلیا #داستان ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سیزدهم: منزلگاه‌های تکریت، اعمی و ... #صباحا_و_مساء ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂️🙋‍♀️

↻✂️📏✏️••|| . . #حوصلتون_سر_نره🙃🙂 #کاردستی ایده نقاشی🎨 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

فقط حرکت آخرش😂 #بخندیم ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

#چالش یادآوری چالش اربعین 📲 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

همیشه برای ِ خدا بنده باشید که اگر چنین شد ، بدانید عاقبت همه‌ی شما به خیر ختم می‌شود . - شهید محسن حججی

#صباحاًومساءً بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت چهاردهم: منزلگاه‌های نخله،موصل و تلعفر #صیقل_روح ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت پانزدهم: منزلگاه‌های عین‌الورده، دَعَوات و ... #صیقل_روح ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

#کتاب_صوتی🎧 📗قرارگاه_محمود فصل 7⃣ "دروان هوایی برای نفس کشیدن" #شهیدمحمودنریمانی #رفیق_خدایی ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀

🕊🌹🕊 عطر تو براے زنده شدڹ همہ شہر، ڪافے است و نسیم هر روز، تو را در لا بہ لاے رگہاے ما، جارے مے‌ڪند ڪاش هرگز عطر تو را، در لا بہ لاے شلوغے‌هاے دنیا گم نڪنیم #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ سلام آرامش هستےصبحت بخیر☀️ #وارث ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀