ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_نود_و_یک همزه ی وصل به سمت سار رفت و ادامه داد: «اما وظیفه ی دیگهی من اینه که به حروف
#رمان
#قسمت_نود_و_دو
بلدرچین گفت:
«همونطور که میدونید فقط حرف «هاء» میتونه پیاده شه و از غار اشباع عبور کنه، مابقی دوستان رو ما به آن سوی کوه خواهیم برد. حرف «هاء» پیاده شو! برهان و محمدجواد هم همراه تو میان. در آن سوی غار، دوست خوبم شاهین منتظر شماست. فقط یادت باشه برای ورود به غار اشباع باید شرایطی رو رعایت کنی که برهان به تو میگه.»
برهان گفت:
«بلدرچین عزیزم اگه اشکالی نداره حروفِ «راء» و «باء» هم پیش ما بمونن تا شرایط برای ورود حرف «هاء» به غار اشباع فراهم بشه. لطف کنید همزهی وصل رو هم با خودتون ببرید.»
بلدرچین گفت:
«حتماً، ممنون از یادآوریت.»
دو حرف راء و باء هم از روی بلدرچین ها پیاده شدند و همزهی وصل سوار یکی از بلدرچین ها شد.
بعد از آن بلدرچین ها پرواز کردند و رفتند. برهان رو به حرف «ها» کرد و گفت:
«دوست من! برای ورود به غار اشباع ۴ شرط رو باید رعایت کنی. اول اینکه باید در نقش «های» ضمیر باشی؛ یعنی در آخر کلمه نشسته باشی. دوم اینکه باید حرکتِ کوتاهِ کسره یا ضمه تو دستت باشه. سوم اینکه قبل از تو باید حرفی با حرکت کوتاه نشسته باشه و بعد از تو هم باید حرفی با حرکت کوتاه یا کشیده ایستاده باشه.»
حرف «هاء» نگاهی به خودش انداخت و دید که هیچ کدام از این شروط را ندارد. رو به برهان کرد و گفت:
«همه ی اینها رو میدونم، اما نمیدونم الان باید چیکار کنم؟»🙁
برهان ادامه داد:
«وقتی تمام این شرطها رو داشته باشی میتونی وارد غار اشباع بشی. بعد از ورود به غار اشباع هم باید حرکت کوتاه ضمه یا کسرهای که در دست داری با حرکت کشیده مناسبش عوض کنی.»
محمدجواد پرسید:
«پس حالا نمیتونه وارد غار اشباع بشه؟»
برهان جواب داد: «البته که میتونه، دوستان عزیزم! حرف را و باء، به ما کمک میکنن.»
بعد رو به حرف را کرد و گفت:
«میشه حرکت کوتاه فتحه رو دستت بگیری؟ دوست من!»
و رو به حرف با کرد و گفت: «میشه از شما خواهش کنم حرکتِ کوتاهِ فتحه و علامت تشدید رو باهم در دستت بگیری؟»
حرف را و با به درخواست برهان عمل کردند. بعد برهان در کنار حروف ایستاد و گفت:
«خب! اول حرف را اینجا بایسته، بعد حرف با جلوش بایسته و در آخر کلمه هم حرف «هاء» با حرکت کوتاه ضمه بایسته. خیلی خوبه. شما باهم کلمه رَبَّهُ رو تشکیل دادید و حالا همه شرایط برای ورود به غار اشباع آماده است. فقط همین طور که در کنار هم ایستادید وارد غار بشید. های عزیز در هنگام ورود به غار حرکتِ ضمهی کشیده رو با ضمهی کوتاه عوض کن.»
حرف «هاء » حرکت ضمهی کشیده را از کولهاش درآورد و در دست گرفت. برهان و محمدجواد وارد غار شدند. غار تاریک و سرد بود. محمدجواد از ترس بال برهان را محکم گرفته بود. با ورود کلمه ربه و حرف «هاء» همه جا روشن و گرم شد. محمدجواد با تعجب به برهان نگاه کرد.
#ادامه دارد....
#محمدجوادوشمشیرایلیا
#داستان
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂🙋♀
ستاره شو7💫
#رمان #نوجوان #فرشتههاازکجامیآیند #قسمت_اول 🧖♀🧖🧖♀🧖 چهار نفر دور از هم همهی ماجرا به پولی برمی
#ادامه رمان یکشنبه و سه شنبه ها
ان شاالله 🤗🤓