ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_پنجاه_و_سه لام ادامه داد: در این سمت باغ سه رنگ سبز کم رنگ آبی کم رنگ و قرمز کمرنگ به چ
#رمان
#قسمت_پنجاه_و_چهار
حق با لام بود. شکل میوهی کسرهی کشیده شبیه به همان کسره بود فقط اندازهاش بلندتر بود.
فتحهی کشیده و ضمه ی کشیده هم همین حالت را داشتند.
🕊برهان گفت: این میوه, ها به حروف کمک میکنن تا حرکت کنن یا بهتر بگم بتونن خونده بشن.
طوطی گفت: ممنون لام عزیز😊
سپس رو به حروف کرد و ادامه داد: برید و از هر درخت فقط یک میوه بچینید و در کوله هاتون بذارید تا در وقت نیاز از اونها استفاده کنید.
هر کدوم از شما باید شش میوه به شش رنگ داشته باشد.🍋🍊🍐🍎
راستی محمدجواد جان میوههای این باغ خوردنی نیستند
بعد لبخندی زد😊 و همراه برهان از باغ خارج شد.
حروف و محمد جواد مشغول چیدن میوهها شدند.
ذال کنار محمد جواد ایستاده بود و هر کاری که محمدجواد انجام میداد او نیز همان کار را انجام می.داد.
خیلی زود کوله هایشان پر شد و از باغ بیرون رفتند.
وقتی تمام اهالی از باغ خارج شدند طوطی به اهالی باغ قرآن گفت: برید که راه زیادی در پیش دارید اما یادتون باشه به جا و به موقع از حرکات استفاده کنید.
مراقب
خودتون باشید. در پناه خدا باشید که خدا بهترین محافظ و مهربان است✋
به نظر محمد جواد طوطی هم خوش زبان بود هم زیبا و باوقار.
محمدجواد حتی احساس کرد که طوطی شوخ طبع هم هست.🤗
محمدجواد دوست داشت زمان بیشتری را با طوطی بگذراند اما باید به سفرشان ادامه میدادند.
اهالی باغ قرآن بعد از تشکر و خداحافظی از طوطی به راه خود ادامه دادند.🚶♂
ادامه دارد.....
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#محمدجوادوشمشیرایلیا
#داستان
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7