بسمه تعالی
«والی مُلک ولایت»
از تو می خواهم بگویم ای عجیب
از تو ای در فتحِ دلها بی رقیب
از تو ای سِرِّ مگو ، ای بوتُراب
ای معمایی که ماندی بی جواب
از تو می خواهم بگویم من ، ولی
من کجا و صحبت از تو یا علی؟
لال و توصیفِ تو ای شاهِ سُخن؟
این حقیر و وصفِ تو؟ نفرین به من!
خار و خاشاکی پلید و بد سرشت
اطلاعی دارد آیا از بهشت؟!
کِی خبر دارد خزان از نو بهار؟!
زاغ و آگاهی از اوصافِ هَزار؟!
می شناسد آب را آیا سراب؟!
کورِ مادر زاد و حرف از آفتاب؟!
تو چه مظلومی که پستی مثلِ من
از بلندایِ تو می گوید سُخن!
کاشکی خَلقم نمی کردی خدا
کاش مادر ، لال می زادی مرا
قلبِ قبله ، قِبلۀ کُلِ قُلُوب
یا علی ، ای آفتابِ بی غروب
ای گذشته از بَرِ هر کهکشان
ای نشسته بر جَبینِ آسمان
ذکرِ نورانیِ لبهامان تویی
ماهتابِ نیمه شبهامان تویی
ای تو نورِ چشم هایِ کورمان
ای تو مهتابِ شبِ دیجورِمان
ای تو کانونِ تمامِ نورها
یا علی ، ای تو امامِ نورها
مِهر،تنها شعله ای از رویِ توست
ماه،خالی بر لبِ دلجویِ توست
تو خودِ عشقی نه چیزی مثلِ آن!
خارجی از درکِ عقلِ ناتوان
ای علی ای رفته تا اوجِ خُدا
ای رها تا اوج ، همچون مصطفی
چاه اگر یک دَم ، زبان را وا کُنَد
مَحشری از هِق هِقَت برپا کُنَد
کوچه ها محوِ تماشایِ تو اند
بچه هایِ کوفه شیدایِ تو اند
بهرِ هر بچه یتیمِ بی نوا
تو پدر بودی علیِ مرتضی
تو عسل با دستِ خود ای مهربان
می نهادی در دهانِ کودکان
لِیک ای کرده خدا بر سینه حَک
خود نمی خوردی به جز نان و نمک
گریه می کردند وقتی بچه ها
از نبودِ نان و کمبودِ غذا
هم غذا می دادی آنها را وَ هم
می شدی در زیرِ پاهاشان تو خَم
تا که هم گردند سیر از آب و نان
هم شوند از بازیِ تو شادمان
کیستی تو؟! ای کسی که نه خدا_
هستی و نه از خدا هستی جدا
کیستی تو؟! ای یتیمان را پدر
ای زِ خِیلِ مهربانان جمله سر
ای رسولِ مهر امامِ عاطفه
جمله دلجوئی ، تمامِ عاطفه
در گِل و خاکِ نوازش ریشه ات
پا گرفت و گُل نمود اندیشه ات
ای امامِ اولِ حق باوران
نامدارِ نامیِ نام آوران
شد زِ شمشیرِ کجت اسلام ، راست
گر تو را نامم ستونِ دین، بجاست
برقِ تیغت ، چشمِ شب را کور کرد
فتنه را شمشیرِ تو در گور کرد
تو نپوشیدی زِره ، ای شب شکاف
ذوالفقاری و بُرونی از غلاف
ذوالفقارِ کردگاری ای علی
شب شکاف و شب شکاری ای علی
شیرِ شیراوژن تویی ای شیرِ حق
تیغِ تیغ افکن تویی شمشیرِ حق
پُردلان را دل ز نامت پُر زِ بیم
مَرحَبان از تیغِ تیزت نصف و نیم
عَمرِ بِن عَبدِوَدان ، کُل تار و مار
از هجومِ تیغت ای دُل دُل سوار
ترس ترسید از هُرایِ تیغِ تو!
او رَمید از اِنحِنایِ تیغِ تو!
مرگ را جرأت نبود از رو به رو
به نبردت آید ای هنگامه جو
چون نبود او هم هَماوردی تو را
کُشت از پُشت او به نامردی تو را
ای وجودِ نازنینت ، کُلِ دین
ای عَدَم از تو ، تمامِ کُفر و کین
ای شکوهِ ذاتِ پاکِ کردگار
ای تو عبدِ مطلقِ پروردگار
ای همه بی کس و کاران را ، وَلی
والیِ مُلکِ ولایت ، ای علی!
عقل را با عشق ، خوب آمیختی
آب و آتش را تو در هم ریختی!
آب و آتش را تو در خود آنچنان_
جای دادی که نه این کم شد نه آن!
قامتِ عقل ، ای قد و بالای عشق
نیست غیر از تو کسی مولایِ عشق
تو همان کوهی که کس فتحش نکرد
بی رَمَق در پایه ات هر کُهنورد
تو همان کوهی که سیلِ معرفت
جاری از او گشته بر هر دون صفت
تیغ خوردی ، شیر نوشاندی ولی
تو که ای؟! ای دوست با دشمن علی!
تو که ای؟! ای دیدۀ جِیحون شده
سینۀ زخمی ، دلِ پُر خون شده
با من از تنهاییِ مطلق بگو
ای یَلِ باطل شکاف ، از حق بگو
از گُلِ اندیشه و بارانِ نور
از زمین و آسمان ، نزدیک و دور
پیشِ چشمت بر دلت سیلی زدند
بر چراغِ منزلت سیلی زدند
کاش در آن لحظه تندر می شدی
ذوالفقارِ دستِ حیدر می شدی!
کاش بیرون می کشیدی از غلاف
تیغِ تیزت را چو برق ای شب شکاف!
پس چرا شمشیرِ تو عریان نشد؟!
شیرِ زخمیِ دلت غُران نشد؟!
ای علی! ای مردِ شمشیر و قنوت
خوب می دانم چرا کردی سکوت
تو پذیرفتی تبرها را به جان
تا بِمانَد آن نهالِ نوجوان
تا که نیرویی بگیرد ریشه اش
تا نیُفتد گر کسی زد تیشه اش
آن نهالِ نوجوان دینِ تو بود
یا علی عشقِ تو آئینِ تو بود
خونِ دل خوردی ولی کردی تو صبر
تا بِمانَد عشق باقی ، ای هُژَبر
میلاد مولای عقل و عشق ، آقا امیرالمومنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
از قامت آسمان علی رعنا تر
از یوسُفِ مصری رِخ او زیبا تر
از قیمت هرچه در جهان هست طلا
والله که قیمتِ علی بالا تر
#####
ما جمله خراب و مرتضی آباد است
ما جمله اسیریم و علی آزاد است
جن و مَلَک و بشر تمامی شاگرد
تنها به خدا قسم علی استاد است
#####
یک بار به بالینِ منِ زار بیا
یک شب تو به خوابِ منِ بیمار بیا
کُن دار ، تو زُلفِ خود شبی یاحیدر
آنگاه بگو: « میثمِ تمّار بیا »
#####
بارِ همۀ سِتم کشان بر دوشت
وا ، بهرِ نوایِ بینوایان گوشت
مولا مددی! که چون اُویسِ قَرَنی
من نیز شوم شهید در آغوشت
میلاد مولای عقل و عشق ، آقا امیرالمومنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
«خودِ پیمبر»
من آمده ام که مدحِ دلبر گویم
من خلق شدم که ذکرِ حیدر گویم
از رویِ ورق نخیر ، من آمده ام-
در وصفِ علی قصیده از بر گویم
والله که تشنگان همه مست شوند
وقتی غزل از ساقیِ کوثر گویم
از قامتِ آسمان ، علی رعناتر
خاکم به دهان ، اگر صنوبر گویم
فرمود خودِ خدا : علی نفس نبیست
پس من به علی ، خودِ پیمبر گویم
از حملهء تکسوارِ طوفانیِ بدر
یا از یلِ بی نظیرِ خیبر گویم؟!
گویم چه به حال و روزِ مرحب آورد؟!
یا اینکه از آن قلعهء بی در گویم؟!
مرحب به دو نیم و در سپر در دستش
از شیرِ خدا بگو چه دیگر گویم؟!
تا فاتحِ قلب تو شود ، می خواهی_
از حملهء او به قلبِ لشکر گویم؟!
تیغی که هزار فتنه را گردن زد
حیف است به آن تیغِ دو پیکر گویم
ظلم است اگر به غُرشِ شمشیرش-
هنگامِ نبرد ، رعد و تندر گویم
حق است اگر بجز محمد(ص) او را-
بر خلقِ جهان سید و سرور گویم
بر خلقِ جهان علی امیر است علی
والله که با یقین و باور گویم
فی الجمله به جمعِ پادشاهانِ جهان
خاکِ کفِ کفشِ پایِ قنبر گویم
من نیز چو مستانِ مِیِ خُمِ غدیر
تنها به علی ، ولی و رهبر گویم
از حقِ مُسَلَمِ امامم ، آری
تا جان بدهم درونِ بستر ، گویم
فردا که خدا بپرسد از اعمالم
من ذکرِ علی به پیشِ داور گویم
دارائی من ، ذکرِ علی می باشد
این را به خدا به روزِ محشر گویم
میلاد مولای عقل و عشق ، آقا امیرالمومنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
«شادیِ قلبِ حزین»
نجف را دوست دارم ، چونکه یارِ نازنین آنجاست
تمامِ عشقِ من ، مولا امیرالمومنین آنجاست
مسلمانم ، ولیکن قبله ام سمتِ نجف باشد
چرا که کعبه و مذهب ، کتاب و اصلِ دین آنجاست
از ایران می روم سویِ نجف ، یک روز چون مجنون
چرا اینجا بمانم؟! لیلیِ نازآفرین آنجاست
ترحم بر منِ مسکین ، کسی هرگز نکرد اینجا
رَوَم جائی که مولایِ گدایِ ره نشین آنجاست
همه بالانشینان ، نوکرانِ قنبرش هستند
چه می گوئی تو از بالانشین؟! ، بالانشین آنجاست
خدا را در نجف با چشمهایِ خود تماشا کن
تماشا کن خدا را در نجف ، عرشِ برین آنجاست
نجف یک شهرِ کوچک نیست ، با چشمِ دلت بنگر
ببین که لنگر ِهم آسمان و هم زمین آنجاست
اگر دنبالِ دستاویز ناب و درخوری هستی
نجف دارد ، بیا محکمترین حَبْلُ المتین آنجاست
همه خوبانِ عالم حلقهء انگشترند ، اما
بیا در شهرِ زیبایِ نجف ، زیرا نگین آنجاست
دِگَر مادر نزاید در شجاعت ، مثلِ حیدر را
یلی که بی زره می تاخت سمتِ کفر و کین آنجاست
سَرِ شَر بر زمین می ریخت با طوفانِ شمشیرش
همو که داشت در میدان ، تگرگی این چنین آنجاست
بگو پنهان شود خورشید در شهر نجف یارب!
بگو بیرون نیاید ، آفتابِ مَه جبین آنجاست
اگر اینجا بمانم از غم و از غصه می میرم
چرا که غمگسارِ این دلِ اندوهگین آنجاست
تو تنها شادیِ این قلبِ ناشادی ، علی جانم!
می آیم من نجف ، چون شادیِ قلبِ حزین آنجاست
میلاد مولای عقل و عشق ، آقا امیرالمومنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
«عشقِ خدا»
1
آدم که گندم خورد ، مولا شرمگین شد
عُصیان نمود آدم ، علی اندوهگین شد
این ننگ،قلبِ شیرِ حق را سخت بفشرد
هرگز به گندم لب نزد،او نانِ جو خورد
2
وقتی عصا شد اژدها ترسید موسی
بگریخت تا او را نبلعد مارِ کُبری
حیدر ولی هرگز به دشمن پشت نَنمود
پشتِ امیرِ عشق آری بی زِره بود
مولا زِره بر پشتِ خود هرگز نمی بست
تا برنگردانَد رُخ از هر دشمنِ پست
یعنی اگر پشتِ مرا دیدید با تیر
ای جمعِ بُزدل حمله ور گردید بر شیر
3
بِیتُ المُقَدس بود و دردِ مریمِ پاک
عیسی زمانش بود بِنهد پای بر خاک
فرمان رسید از جانبِ حق آی مریم
از مسجدُ األقصی تو خارج شو همین دَم
اینجا نباید روحِ من آید به دنیا
خارج شو آری بِنتِ عِمران زود از اینجا
این مسجد است و زایمان اینجا حرام است
باشد اگر مولود هم عیسی ، حرام است
کعبه ولی شد سینه چاکِ حضرتِ عشق
بشکافت یعنی شد هلاکِ حضرتِ عشق
شد فاطمه بِنتِ اَسَد داخل در آن بِیت
در خود نمی گُنجید آن دَم بی گمان ، بِیت
بِنتِ اَسَد ، آورد بهرِ حق اَسَد را
بخشید حق بر خَلقِ بی یاور مَدَد را
این که علی در بِیتِ حق آمد به دنیا!
دانی چه معنی می دهد ای شیعه آیا؟
یعنی ولایت هستۀ توحید باشد
بد بخت آری هر که در تردید باشد!
ای حاجیان ، ای حاجیانِ بِیتِ توحید
حق گفته دورِ خانه اش باید بچرخید
از خود شما پرسیده اید این علتش چیست؟
منظور از این گشتن طوافِ سنگ و گِل نیست
کِی گفته حق ای حاجیان! از جان و از دل
چَرخید دورِ سنگ و دورِ آهن و گِل؟!
حق گفته دورِ بُت بچرخید! این گناه است
این گونه بینش با سر افتادن به چاه است
بهرِ چه می بوسی تو قرآن را برادر؟
چوبِ درختان نیست بُت آیا برادر؟
قرآن اگر بوسیدنی شد ، روح دارد
این کشتیِ چوبی برادر ، نوح دارد
بِیتِ خدا هم سنگ تنها نیست آری
روحِ ولایت در دلش گردیده جاری
دیوارِ آنجا باز هم دارد حکایت
کِی می شود خاموش إعجازِ ولایت؟
4
پرسید ابراهیم یارب مردگان را
آخر چگونه زنده می سازی تو آیا؟
حق گفت«:مثلِ آبِ خوردن باشد آری!
اما خلیلِ من به این ایمان نداری؟»
فرمود ابراهیم«:ایمان دارم اما
می خواهم آری مطمئن گردم خدایا
می خواهم آری تا یقین پیدا کنم من
تا چشمِ دل را با یقین بینا کنم من»
مولای عقل و عشق اما این چنین گفت:
آن یکه تازِ عرصۀ حَقُ الیقین گفت:
«گر پرده ها یکسو روند از پیشِ چشمم
برداشته جمله شوند از پیشِ چشمم
یک ذره تأثیری ندارد در یقینم
چیزی نمی گردد اضافه بر یقینم»
یعنی یقینِ مرتضی کامل ترین است
بعد از نبی شیرِخُدا کامل ترین است
5
در سورۀ نَمل آمده وقتی سُلیمان
فرمود یاران را ، که«:ای جمعِ بزرگان!
بِینِ شما حُضّار ، این قدرت که دارد؟
پیش از خودِ بلقیس ، تختش را بیارد؟»
عِفریتی از جن گفت«:پیشَت آرَم آن را
من زودتر از آن که برخیزی تو از جا»
آصِف وصیِ او که از کُل علمِ قرآن
یک علم نزدش بود فرمود ای سُلیمان:
«من تخت را در طُرفَۀُ العِینی می آرَم!
در کمتر از یک پلک ، پیشَت می گُذارم»!
حالا تو از علمِ علی این نکته کن گوش
یک قطره تنها از خُمِ علمِ علی نوش
در سورۀ رَعد آمده کُفرِ دهن لق
گوید محمد نیستی پیغمبرِ حق
احمد بگو بِینِ من و بِینِ شمایان
شاهد خدا و عالِمِ کُل علمِ قرآن
عالِم به کُلِ علمِ قرآن بوتُراب است
آری علی مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب است
یک علم آصِف داشت از قرآن برادر
حیدر ولی دارد تمامِ علمش از بَر
تنها علی بود او که گفت«:از من بپرسید»
گوشم به جز او از کسی این جمله نشنید
گفتا«:بپرسید از علی از آسمان ها
از هر ستاره از فرازِ کهکشان ها»
زیرا علی واقِف به راهِ آسمان است
سجادۀ او پهن در هر کهکشان است
فرمود«:آن کوهم که از من سیل جاریست»
سیلِ مَعارف،کوه در پیشِ علی کیست؟
یک علم آصِف داشت ، دیدی قدرتش را
پس خود قضاوت کن ، توانِ علمِ مولا
فرمود صادق ، صادقِ آلِ محمد
در وصفِ حیدر ، اولین مولای سرمد:
«علمی که آصِف داشت پیشِ علمِ مولا
باشد نَمِ بالِ پشه در پیشِ دریا»!
6
پیغمبری فرمانروا مانندِ داوُود
دربارۀ مولا علی این گونه فرمود:
«او حیدر است او شیرِشیران است آری
یار و مَدَدکارِ فقیران است آری
ما عبد و حیدر صاحب است ای اهلِ عالَم
از او اطاعت واجب است ای اهلِ عالَم
اجرایِ دستوراتِ این مولای والا
اصلاح سازد کارهایِ دین و دنیا»
ای عاقلان فِی الجمله مدهوشش بگردید
مثلِ غلام حلقه در گوشش بگردید
باید بگیرد هر کسی دامانِ پاکش
ای خوش به حالِ او که شد آخر هلاکش
7
بنوشته در لوحِ خود این گونه سُلیمان:
ای قدرتِ دستِ خداوندی علی جان
هرچند شاهِ بادم و بر جن امیرم
هیچم اگر مولا نباشی دستگیرم
ای قدرتِ حق ، سیلِ باطل را تو سَد کُن
یاری رسان ، آقا! سُلیمان را مَدَد کُن
صفحه ۱ این شعر
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
8
از امرِ حق وقتی که یونس سر بپیچید
ماهی به دستورِ خدا او را بِبَلعید
دانی چه بود امرِ خدا؟ پس خوب کن گوش
تا گردی از عشقِ علی سرمست و مَدهوش
امرِ خدا ، حکمِ علیِ مرتضی بود
حکمِ ولایت را خدا دستور فرمود
بر جمعِ ذراتِ جهان ، حیدر ولی شد
آری اولِی الامرِهمه ، مولا علی شد
وقتی ولایت عرضه شد بر کهکشانها
بر کُل خلایق در زمین و آسمانها
جمعی پذیرفتند و جمعی رَد نمودند
آنان که رَد کردند بر خود بد نمودند
هر کس نکرد اقرار ، آخر مبتلا شد
سالم نماند و زخمیِ تیرِ بلا شد
یونس ولایت را به دل ، ناقص پذیرفت
در وقتِ اقرارِ ولایت ، قلبِ او خُفت
حق گفت«:ای ماهی تو یونس را فروبر
نشکن ولیکن استخوانِ این پِیَمبر»
در بطنِ ماهی بود یونس تا چهل روز
می گفت تسبیحِ خدا با ناله و سوز
می گفت«:ای پروردگار از ظالمینم
چون مدتی دور از امیرالمومنینم
دیگر پذیرفتم امیرالمومنین را
شاهِ ولایت ، مُرشدِ روحُ الامین را
دیگر پذیرفتم علی را با دل و جان
یونس به او دارد از این پس کامل ایمان»
وقتی زبانش شد به اقرارِ ولی باز
حق گفت ماهی را که بیرونش بِیَنداز
میلاد مولای عقل و عشق ، آقا امیرالمومنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
صفحه ۲ این شعر
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی چهارشنبه ۴بهمن ۱۴۰۲
مسجد حضرت زینب (س) پاکدشت
میلاد آقا امیرالمومنین علی(ع)
ویدئوی شماره ۱
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
21.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی چهارشنبه ۴بهمن ۱۴۰۲
مسجد حضرت زینب (س) پاکدشت
میلاد آقا امیرالمومنین علی(ع)
ویدئوی شماره ۲
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
19.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی چهارشنبه ۴بهمن ۱۴۰۲
مسجد حضرت زینب (س) پاکدشت
میلاد آقا امیرالمومنین علی(ع)
ویدئوی شماره ۳
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
23.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی چهارشنبه ۴بهمن ۱۴۰۲
مسجد حضرت زینب (س) پاکدشت
میلاد آقا امیرالمومنین علی(ع)
ویدئوی شماره ۴
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
کـیست ایـن بـانو مـیــــــان کـشـتـه ها؟
نـوحـه خـوان هـرسو مـیــان کـشـتـه ها؟
در مـیـان کـشـتـه ها دنـبال چیـست؟
ای خدا گم گـشـتـۀ ایـن خسته کیست؟
روی خــاک افـتان و خـیـزان می رود
مـثـل بـاد ایـن ســــو و آن سو می دود
مـــــــی زند شـمـشـیـرها را او کـنـار
نـیــزه ها را مــــــــی زند بـانو کـنـار
مــــــــــی نـشـیـنـد گـاه بـالای سری
سـر نـه در بـالای بـــی سـر ، پـیکری
خـیـــــــره گاهی مـیـشود بر یـک نـفـر
مـــــــی کـند بر کـشـتـه ای دیگر نظر
دسـت و پــا هـا را تـمـاشا مـــی کـند
هـرکـه را جـز عشق پـیــدا مـــی کـند
گـفت بـانو با خـودش مـاهـم کـجـاست
ای خدا پس حـضرت شــاهـم کـجـاست
نعشِ خــــورشـیـدم کجـا افـتاده است
جـسم امـیـدم کجـا افــتــــــــــاده است
گــنـــــج پـنـهـان را کجـا پـیدا کـنم
جــــــــــان جــانـان را کجـا پـیدا کـنم
سر ندارد پـیـکرش هم پـــاره است
مـــخــفــــی آری بر مــنِ آواره است
خـورده از بس پـیکر او تـیــغِ کـیـن
نیست پـیدا حـضرت سـلـطــــان دیـن
ای خـدا ایـن جستجوگر زینب است
ای خدا ایـن دخت حـیـدر زینب است
زینب است این خسته بـین کشته ها
ایـن به غم بـنـشـسـتـه بـین کـشـتـه ها
ایــــــــــــن عـزادار امـامِ سـر جـدا
زینب است این،زینب است این ای خدا
تا به کی بـاید بـلا بـیـنـد بـگــــــــــو؟
تا به کِــــــــــی بـاید بـبـارد غم بر او؟
چـارسالش بود مــــــادر کـشـتـه شد
دیـد مــــادر پـشت آن در کـشـتـه شد
دیـد خـونـیـن چـهـرۀ مـــــــــاهِ پـدر
مُـجـتـبــــــــی را دیـد با تـشـتـی جگر
دیـد بـر نِــی حـضرت خـورشیـد را
دیـد بــــــی دست آخـریـن امـیــــد را
اصغـر بـــی شیـر را سـیـراب دیـد
اکـبرش را روی زیـن در خـواب دیـد
دیـد قـاسم حـجـلـه اش بــــرپــــا شده
دیـد قـدش واقــــعــــــاً رعـنــــــــا شده
پـیـکـــــــر عـون و مـحـمـد را نـدیـد
تــــــــــــا نـبـیـنـد شرم مـولای شـهـیـد
دیـد و دیـد و دیـد غم هـا پـشت هـم
مـــــــــی کـند او را رها کی دست غم؟
هـرکـه دیگر بود از هم می گسست
هــــرکـه دیگر بود درخـود می شکست
او اگر بر روی پـایش مـانده است
درس خود را پـیش حـیـدرخـوانده است
مکـتب حـیـدر تـــوانـش داده است
عشق آری عشق جــــــانش داده است
از مـیــان کـشـتــــــــه هـای کــربـلا
نـاگهان برخـواست صوتی آشـنـــــــــا
صوت زیـبـائــی کـه مـانـنـدش نبود
صــوت آقـائــــــی کـه مــانـنـدش نبود
گـفـت ایـنـجـا هـستم ای اصل حـیـا
زیـنـب ای دخـت عـلـی مـرتـضـــــی
ای شرف پـیش نگـاهت سر به زیـر
ای پس از مادر حـجـابت بـی نـظـیـر
ای کـنـیـزی از کـنـیــزانت وقــــــار
ای کـه پـاکی را تو دادی اعـتــبــــار
آبـروی مـذهـب سُــــــــــــرخِ پـدر
ای تـداوم بـخـش دیـــن وقت خـطـر
افـتـخـار مادرم خــیــــــــرالـنـســــا
زیـنت بـاب بـلـنـدم مــرتـضــــــــــی
ای زبـانت ذوالـفـقـاری بـی غلاف
ای بـیـانت تـکـسـواری در مـصـاف
ای صـبـوری طفل ریزِ مکـتـبـت
ای صـلابـت گرد پـــــای مـرکـبـت
من حـسـیـنم خواهرم این سو بـیا
ایـن طرف هـستم مـن ای بـانو بـیا
سمت صوت عشق زینب شد روان
رو به سوی شمس کوکب شد روان
آسـمــان را دیـد در گـودالِ خــــون
عـقـل زیـنب رفت تـا مـــــرز جـنون
دیـد بی سر جـسم مـصبـــاح الهُدی
دیـد عـریـان پـیـکــــر خـونِ خــــدا
قــلـب هـستی از طـپـش افـتاده دیـد
جـان هر جـانـانـه را جـان داده دیـد
دیـد بـر تـن نـیـست آن پـیـراهـنش
دیـد سالم نـیـست یــک جـای تـنـش
وای من ، عـمـامـه اش را بـرده اند
تـیـغـهـا را دیـد خـونـش خـورده اند
جـام غـم را خـورد و شـد مـدهـوش او
نـاگـهـان افـتــاد در آغــــــــــوش او
بـوسه از رگـهـای شیـریـن می گرفـت
بـوسه از آن یـار دیـریـن می گرفـت
بـو نـمـود آن عشق پـرپـر را زیــــــاد
نـاز کـرد آری بـرادر را زیـــــــــاد
گـفت با اشک و فـغـان ای نــورِ عـیـن
ایــن تـوئــی آیا برادر جـان حـسـیـن
یَـابـن اُمی ایـن تـوئـی بر روی خـاک
یا حـسـیـن آیا تـوئــی ایـن چاک چاک
ایـن توئی ای شـــــــــاه اقـلـیـم وجـود
ایـن توئـی ای مُـلـکِ دل را تار و پـود
این تو هستی؟هستیِ هر هست و نیست
این تو هستی؟مستیِ هر هست و نیست
مــــــی شود دلـخـون نـگردد زیـنـبـت
مــــــــی شود مـجـنـون نـگردد زیـنـبـت
مـــی شود مـن خـون نـگریـم می شود
بـدتـر از مـجـنـون نـگریـم مـــــی شـود
یــــــــا مـحـمّـد رحـمـةُ لِـلـعـالـمـیــن
ایـن حُـسـیــن توست بی سر بر زمـیـن
ایـــن تن عریان تن زیـبــای اوست
روی خـاک ایــن قـامت رعـنـای اوست
این حسین توست این صد پـاره تن
این حسین توست این دور از وطــــــن
دخـتـرانـت را تـمـاشـا کـن رسول
گـوشـۀ چـشمی بـــه آنـهـا کـن رسول
صفحه ۱
آتـش کـیــن را بـبـیـن در خـیـمه ها
سـایـۀ غـم را بـبـیـن بـــــر خـیـمه ها
بـچـه هـایت را دمادم مـــــی زنـنـد
دخـتـرانت را چـه مـحـکـم مــی زنـنـد
گـوشــــــوار دخـتـرانـت را ربـود
دست دزد ایـن گـــــــروه بـی وجـود
زیـنب آمد بعد از ایـن افـغـان و آه
دسـتـهـا را بـرد زیـر جـسم شــــــــاه
زیـر جـسمِ عـشـق پرپر دست برد
زیـر آن صد پـاره پـیـکــر دست برد
جـسم دلـبـر را بـلـنـد از خـاک کرد
رو بـه حـق او با دلی صد چـاک کرد
گـفـت یـــارب حـقِ زهـرای بـتــول
کـن تو ایـن قـربـانـی مـــا را قـبــول
شهادت حضرت ام المصائب ، زبان گویای پدر شکوهمندش ، امام علی(صلوات الله و سلامه علیه)در کوفه و شام ، پیغام آور کربلا ، شریکه الحسین ، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) تسلیت باد
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان ، دمادم (((صلوات)))
صفحه ۲
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)