:
ما ساعت ۱۲ ظهر بود رسیدیم به کربلا و خوشحال که الحمدلله هتل اینجا خیلی بهتر از #نجف هست و اتاق بزرگ و راحت و...
که ناگهان صدای جیغ آسیدمحمدحیدر بلند شد و دیدیم داره از دستش خون میچکه . سه تا انگشتش رو از لبه شبخواب بریده بود و خون بند نمیومد...😰
یاد اون صحنه میافتم اعصابم خورد میشه
خلاصه همکاروانیهای عزیز به دادمون رسیدند و بالاخره دستش رو با باند بستیم...
بدجور قهره کردیم ، اومدیم ناهار خوردیم و از شدت خستگی هرسهتامون خوابمون برد.
جوری کنار بچه خوابیدیم که از تخت نتونه بره پایین ولی یهو صدای جییییغ و بله از تخت بدجور افتاده پایین و تازه لبش هم زخم شده...
وای خدا...
مرتب صدقه میدادیم ... دیگه اینجا همینطور که بچه رو آروم میکردم و زیرپوشم خونی میشد ، گریه میکردم 😭 و از امام حسین کمک میخواستم.
خلاصه یه چند روزی گذشت و عملاً بچه یا توی بغل من بود یا مادرش تا اینکه یه کمی بهترشد . البته چون داره دندون هم درمیاره ، #سرفه و #تب هم داشت... تا اینکه دو روز آخر سفر من و مادرش هم مریض شدیم...
یعنیا یه وضعی شده بود 😃، تازه توی این سفر من به چندتا کار دیگه هم مشغول بودم. هم تولید کلیپ و #زیارت_مجازی ، هم پشتیبانی کارگاه زوج درمانی ، هم روحانی کاروان...
پ ن : عکس و متن خیلی ارتباط خاصی نداره 😒
#پرواز_در_حرم
#سید_حسینی
@seyedhoseiny_ir