سیدالعلماء
🔺 شب سمور و لب تنور
🔹 اين آيهی شريفه که يک جمله هم بيشتر نيست، جلوهنمايی میکند: «اَلا بذِکراللهِ تَطمَئِنُّ القُلوُب»؛ ( #رعد :۲۸) چقدر عميق است، چقدر معنا دارد، چقدر شرح میخواهد. تا کسی #نوجوان و #جوان نشود و #افکارش به اين مسائل متوجه نشود و گم و مبهم و تاريک نباشد و به #گريه و ناله نيفتد، اين #آيه را نمیفهمد که "اَلا بذِکراللهِ تَطمَئِنُّ القُلوُب" مثل کپسولی است که گويی به #انسان جان میدهد و به انسانها میفرمايد: ما شما را برای خودمان آفريديم و نمیگذاريم که #قلب شما با اين #زرق و برقهای #دنيا سرگرم شود و خوشیها و مسرتهای فريبندهی دنيا، او را از ياد ما غافل کند، به هر کجا که برسد، يک کمبودی درونش پيدا میکنيم و همراهش قرار میدهيم، تا سر از راه ما در آورد و به سوی ما متوجه شود؛ فلذا #مرحوم_امام در شرح حديث يازدهم کتاب #اربعین میفرمايند: «ای پروانههای شمع جمال جميل»، نمیگويد ای انسانها يا ای نسل #جوان، بلکه میگويد: ای پروانهها، يعنی شما خود را نشناختهايد، شما پروانه آفريده شدهايد. هر انسانی و هر جوانی بهترين شناسنامهاش اين است که پروانهی #جمال است، پروانهی #کمال است، پروانهی حسن مافوق است، اين است که وقتی تا اندازهای به آن مقام برسد و اطلاع از آن پيدا کند، همهی گرفتاریهايش رفع میشود، و ديگر برايش مطرح نيست که در چه حالی #زندگی میکند.
يکی از #شعرا که شايد #سعدی باشد میگويد: سلطان محمود #غزنوی يک شب خاصی قرار داده بود که در آن شب مثلاً همهی بزرگان دعوت بودند و سروصدای موسيقی به آسمان میرفت. يک بيچارهای هم آن نزديکیها بود و جائی نداشت که بخوابد، تنوری پيدا کرد که در آن نان پخته بودند و خاکستر گرمی داشت، همانجا سرش را به زمين گذاشت و خوابيد، بعد که صبح شد گفت:
«علی الصباح بزد نعرهای که ای محمود
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت»
يعنی آن شب سمور که شب #جشن و چراغانی و خوشگذرانیِ تو بود، تمام شد. شب من هم گذشت و الآن هر دو مثل هم هستيم و هر دو دست خالی هستيم.
۸۵٫۱۱٫۲۳
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama