✍️ دو داستان از برادر و خواهرم!
💠 ١- چند روز پيش برادرم با خانواده همسرش رفته بود فروشگاه كوثر #قم.
برادرم ميگفت: مادر خانومم گوشيش را درآورد و شروع كرد فيلم گرفتن از قفسه هاى فروشگاه.
او ميگفت: مادر خانومم هرچه به برادرش كه #لندن زندگى ميكند و خواهرش كه مقيم #دانمارك هست، ميگفته اينجا همه چيز در فروشگاههایمان پيدا ميشود، باور نميكردند. حالا ميخواست با فيلم برايشان ثابت كند.
💠 ٢- خواهرم رزيدنت است. ميگفت: دوست استادمان كه ساكن #اسپانيا است به خاطر وضع بد زندگىِ كرونايىِ اونجا آمده ايران. گفتم: كِى آمده؟ گفت: در زمان پيك كروناى #ايران.
📌 پ.ن: خداوندا! تو را سپاس كه مرا از قرن به قرن و از صلبى به صلبى منتقل كردى و در اين زمان اجازه ظهور و وجود دادی.
(برگرفته از وصيت شهيد حاج قاسم)
🆔 @seyyed_mohammad_zainolabedin
🇮🇶 #الترجمة_العربیة:
https://www.instagram.com/p/B-ov77LJwZI/?igshid=1i31peoe0davb