eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
750 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
66 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 "شهید مجید قربانخانی"✨ مجید به قهوه‌خانه علاقمند بود و شبها تا دیر وقت در قهوه خانه می ایستاد و با دوستانش قلیان می کشید پدرش او را بسیار سرزنش می کرد و می گفت نباید بکشی و چند باری با او دعوا کرد به همین دلیل چند شب قهر کرد و به خانه نمی‌آمد و در مغازه می خوابید پسر جوان خیلی شری بود و همیشه در جیبش یک چاقو می گذاشت بدنش خالکوبی بود و در محل قلدری می‌کرد و باید همه حرف او را گوش می کردند.تا یک روز به کربلا سفر کرد کربلا او را به یک انسان کاملا متفاوت تبدیل کرد وقتی که از کربلا بازگشت کاملاً تغییر کرده بود در قهوه خانه با یک پسر جوان به نام مرتضی کریمی آشنا شد جوانی که شغلش پاسدار بود و این آشنایی باعث شد که شهید مجید قربانخانی به فکر سفر به سوریه بیفتد و تصمیم بگیرد که در راه مظلومیت حضرت زینب مبارزه کند به سوریه رفت و مدافع حرم شد و با تمام جان و دل برای محافظت از حرم حضرت زینب می جنگید شب قبل از شهادتش در حال وضو گرفتن بود و بازوهایش خالکوبی بود فرمانده به او گفت اینچه کاری است که کرده ای چرا بدنت خالکوبی است که شهید مجید قربانخانی به او گفت فردا حضرت زینب پاکش خواهد کرد. روحش شاد یادش گرامی شهید مدافع حرم🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مرحمت بالازاده‏:🕊🌹 به آقای خامنه‌ای بگویید اگر من 12 ساله اجازه حضور در جبهه ندارم، پس از شما خواهش می كنم كه دستور بدهید بعد از این روضه حضرت قاسم علیه السلام خوانده نشود.
🌿🌼 من در این خلوت خاموش سکوت ، اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم. ❤️
🔸به فدای لب عطشان تو ای طفل رباب🔸 تعریف می‌کنند که مردی در زمستان به همراه همسر وطفل شیرخواره‌اش در جاده مشغول رانندگی بود که ناگهان متوجه می‌شود بنزین ماشین تمام شده و ماشین از حرکت می‌ایستد، مرد پیاده می‌شود و از هر ماشینی که از کنارش رد می‌شود، درخواست بنزین می‌کند ولی رانندگان بدون توجه رد می‌شوند. ناگهان مرد به همسرش می‌گوید: "طفل را به من بده تا از این طریق بنزین تهیه کنم." همسرش ممانعت می‌کند و می‌گوید: "هوا سرد است و طفل مریض می‌شود." ولی مرد با اصرار طفل را می‌گیرد و به همسرش می‌گوید: "چاره‌ای جز این کار ندارم." و طفل را از ماشین بیرون می‌آورد و قنداقه طفل را در دست می‌گیرد و بلافاصله ماشین اول برای کمک توقف می‌کند و همینطور ماشین دوم، سوم، چهارم، پنجم و... رانندگان با همکاری یکدیگر، باک ماشین مرد را پر می‌کنند و مرد شروع به گریستن می‌کند و از وی سوال می‌کنند: "ماشینت پر از بنزین شد، برای چی گریه می‌کنی؟" مرد پاسخ می‌دهد: " یاد روز عاشورا افتادم که امام حسین علیه‌السلام، قنداقه طفل شیرخواره‌اش را بر سر دست می‌گیرد تا به طفل شیرخواره‌اش آب برسانند ولی آن نامردها بجای آب او را با تیر سه شعبه سیراب کردند." 💔😭 🚩