❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#من_شهیدمیشوم
باخانواده عروس خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای مراسم خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا محمود خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی مختصری بود که من با این خانواده داشتم . آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت :
حتما با این بنده خدا ( عروس خانم)
صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال
می توانم زندگی کنم !! با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من شهید می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را اذیت نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا ازدواج نکن . خندید و گفت : عصبانی نشو خواهر من !! ازدواج سنت پیغمبر اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" ازدواج می کنم . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض عظیم شهادت نائل آمد .
#خاطرات_شهید
#شهید_محمود_نریمانی🌷
راوی : #خواهر_شهید
#یاد_شهدا_صلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾
🇮🇷کانال «خانواده موفق »در ایتا
@sh37233392•
#رفیقِآسمونـےمَن
#خاطرات_شهید
#خواب عجیب مادر شهید و #امام_رضا (ع)🥀
●یکبار خواب امام رضا (ع) را دیدم. یه پرونده توی دستش بود. به من گفتند؛ احمد دیگه ۲۷ ساله است و این پرونده اوست، عمر احمد در دنیا تمام است.
ناراحت شدم. خب چه کنم، مادرم دیگر! به امام گفتم: آقا! ناراحتم! و امام فرمودند: ناراحت نباش، تمدیدش کردم. وقتی خوابم را برایش تعریف کردم، فقط خندید. انگار میدونست که مدت این تمدید کوتاه است، خیلی کوتاه، فقط به اندازه یک ماه!
✍راوی: #مادربزرگوارشهیداحمدکشوری
#شهید_خلبان_احمد_کشوری
#یادشهداباذکرصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#کپی_با_ذکر_صلوات