eitaa logo
شبهای با شهدا
285 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴یاد شهید به خیر عید سال ۶۴ بعد از عملیات بدر مرخصی آمدیم. اسماعیل به همراه چند نفر با ماشین پژوی ۵۰۴ پدرش دنبالم آمد و نیم روزی با هم بودیم. شب از طرف میدان قزوین به سمت محل می آمدیم. دست راست اسماعیل چند روزی بود که در عملیات تیر خورده بود و کف دست و پنجه اش را تا نزدیک آرنج گچ گرفته بودند. برای دنده، دست راست گچ گرفته اش را روی فرمان نگه می داشت و به زحمت با دست چپ دنده را عوض می کرد. دقیقا سر دوراهی قپان، بدو ورود به خیابان امین الملک پیر مردی وسط خیابان جلوی ماشین دوید و محکم روی کاپوت کوبید. اسماعیل بلافاصله ترمز کرد. تا ایستادیم متوجه شدیم وضعیت قرمز بوده و داخل ماشینِ در حال حرکت بی خبر بودیم (در وضعیت قرمز می بایست توقف می کردیم و تمام چراغ ها بخاطر بمباران هواپیماهای دشمن خاموش میشد) پیر مرد ول کن نبود. با غیظ و عصبانیت به طرف اسماعیل هجوم آورد. سرش را داخل ماشین کرد و در تاریکی با کف دست چند بار به صورت اسماعیل اشاره کرد. آن قدر عصبانی بود روبروی صورت اسماعیل با خشم صحبت می کرد آب دهانش می پاشید. هیچیک از افراد داخل ماشین اصلا نمی دانستیم بیرون چه خبر بوده اسماعیل چند بار با صمیمت تمام عذر خواهی کرد و آنقدر افتاده و با احترام برخورد کرد که پیرمردِ شصت و چند ساله ی ضعیف جثه، از واکنش متواضعانه اسماعیلِ خوش قد و بالا آرام شد. شاید در ابتدا فکر می کرد اوباش هستیم و از روی عمد به آژیر بی اعتنایی کرده ایم. اسماعیل حتی اشاره ای هم نکرد که خود، رزمنده ام و این دست داخل گچم بخاطر تیر دشمن است شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshahid
1_518247352.mp3
9.85M
پوتین های ساق بلندشهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا شما بیا ، تدارک اطعام با " بسیج" پرچم زدن به گوشه هر بام با " بسیج" گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان منحل نمودن خطر دام ، با " بسیج" کرب و بلا مجال شما با سران کفر یکسر نمودن خطر شام ، با " بسیج" گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است آقا...! قبور "قطعه گمنام" با " بسیج" اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 فرا رسیدن هفته بسیج بر شما مبارک باد 🌸 https://eitaa.com/sobhehoseini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 دقت نظر 🔘 تیمسار علی اصغر جمالی : 💠 یک روز در منزل حجت الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی بودیم.جلسه ای ، پیرامون مسائل کشور بود . بعد از مدتی قرار شد استراحت کنیم ، در حالی که روی زمین نشسته بودند و داشتند استراحت می کردند . یکی از مسئولین در مورد بحرانی که همسایگان در برای جزایر سه گانه ایجاد کرده بودند ، صحبت می‌کرد. بعد یک مرتبه رفیقش گفت: این مسئله خلیج... همین جور می خواست ادامه بدهد که آقا یک مرتبه با تندی فرمودند: « آقا! شما چرا توجه نمی کنید؟! چرا خلیج ؟ یعنی چه؟ باید بگویید «خلیج فارس» ، حتماً را هم بگویید . 📚 خورشید در جبهه ، ص ۹۹ و ۱۰۰ 📚 در سایه خورشید ، ص ۴۸ https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴یاد شهید به خیر ✅ خیلی ساکت و مظلوم بود. خیلی هم نظم داشت، هر وقت از مدرسه می­‌آمد خانه، اولین کاری که می­‌کرد پله­‌ها را تمیز می­‌کرد و کفش­‌ها را دستمال می­‌کشید، بعد دست­‌هایش را می­‌شست و جلوی آفتاب خشک می‌کرد. ✅ بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان می‌آمد لذت می­‌بردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده. خودش غذا نمی­­‌خورد تا مهمان‌ها غذایشان تمام شود. ✅ یکسال که ماه رمضان مقارن شده بود با ایام عید، محمد گفت من وضو می­‌گیرم بروم مسجد. شب چهارشنبه­ سوری هم بود، موقع رفتن بچه­‌های محل بهش می­‌گویند بیا برویم آتش بازی، او می­‌گوید دارم می­‌روم مسجد، امشب شب قدر هم هست و نباید جشن چهارشنبه­ سوری بگیرید. بچه­‌ها هم برای اینکه اذیتش کنند بطری نوشابه پر از بنزین را خالی می‌کنند روی محمد و لباسش آتش می­‌گیرد. بر اثر آن اتفاق پایش به شدت سوخت و با زحمت در بیمارستان مداوا شد. ❎ راوی:مادر شهید شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshahid
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای زینب،بابا عکس قاب گرفته است😭😭🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا