eitaa logo
شبهای با شهدا
294 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 مسئولیت پذیری 🔘 رهبر معظم انقلاب: 💠 من به شما عرض کنم ‌، شما برادرانى هستید که خب سالها اینجا با هم کار کردیم؛ عیبى ندارد اینها را ما بگوییم ، در معرض عموم که نیست،جمع است، گفتنش هم ایرادى ندارد ؛ بنده از اوّل خودم این‌جورى بودم، بنایم بر این بود. آن روزهایى که قرار بود تشریف بیاورند که ما در دانشگاه تهران تحصّن داشتیم، با جمعى از این رفقاى نزدیکى که با هم کار میکردیم ، میکردیم سرِ قضایا با هم گفتیم که خب امام دو سه روز دیگر یا فردا مثلاً وارد میشوند و ما آمادگى نداریم ؛ بیاییم یک بکنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد ، ما معطّل نمانیم. صحبت دولت نبود، صحبتِ همان بود که حالا ایشان وارد میشوند هایى پیش خواهد آمد، بعضى مراجعه میکنند، بعضى کار دارند، گفتیم بنشینیم یک سازماندهى بکنیم. یک ساعتى را معیّن کردیم، عصر رفتیم در یک اتاقى نشستیم، گفتیم حالا مسئولیّت ها را معلوم کنیم؛ بنده آنجا گفتم که مسئولیّت من این باشد که بدهم! همه تعجّب کردند: یعنى چه، چایى؟ گفتم بله، من چایى ریختن و چایى درست کردن را خوب بلدم، این کار من؛ حالا شماها انتخاب کنید. جلسه یک حالى پیدا کرد. خب میشود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات به عهده‌ی بنده ، تَنافُس که نیست ، تعارض که نیست ، ما میخواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جاى آن هم قرار گرفتیم اگر توانستیم کارِ آنجا را انجام بدهیم، خوب است. این من بوده. البتّه آن حرفى که آنجا زدم، میدانستم که کسى بنده را براى چایى ریختن معیّن نخواهد کرد و نمیگذارند که من بنشینم آنجا چایى بریزم؛ امّا واقعاً گفتم، یعنى اگر فرض کنیم کار به اینجا میرسید که بگویند چایى به عهده‌ی شما، میرفتم را میگذاشتم کنار، آستین‌هایم را هم بالا میزدم، از بعضى از این برادرهاى  اینجا که چایی‌شان را خوردیم ‌-خیلى اوقات هم نپسندیدیم- بهتر هم چایى درست میکردم! نه اینکه فقط بگویم، نخیر، واقعاً بودم براى این کار.  🌐 بیانات رهبر انقلاب در دیدار کارکنان نهاد ریاست جمهورى ، ۱۳۶۸/۰۵/۱۸ https://eitaa.com/shabhayeshahid
♨️ خاطرات رهبر انقلاب از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی 🚨 خوابیم یا بیدار ؟ 💠 در آن روزها ما در یک حالت بودیم. در حالی که در همه‌ی فعالیتهای آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همان‌طور که می‌دانید ما عضو شورای انقلاب بودیم و یک حضور دائمی تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباوری و بهت بر همه‌ی ما حاکم بود. من یک چیزی بگویم که شاید شما بکنید. من تا مدتی بعد از ۲۲ بهمن هم که گذشته بود ، بارها به این فکر می‌افتادم که ما یا . و تلاش می‌کردم که از خواب بیدار شوم. یعنی اگر خواب هستم، این که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلی ادامه پیدا نکند، اینقدر برای ما شگفت‌آور بود مسأله. آن ساعتی که رادیو برای اول بار گفت ، یک همچی تعبیری. من تو ماشین داشتم می‌آمدم طرف مقرّ امام که اعلان کرد که صدای انقلاب اسلامی. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و کردم. یعنی اینقدر برای ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود. هر لحظه‌ای از آن لحظات یک مسأله داشت، به طوری که اگر من بخواهم خاطرات ذهنی خودم را در آن مثلاً بیست روزِ حول و حوش بیان کنم یقیناً نمی‌توانم همه‌ی آن چه را که در ذهن و زندگی آن روزِ ما می‌گذشت را بیان کنم. 1362/10/24 https://eitaa.com/shabhayeshaid