eitaa logo
شبهای با شهدا
263 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
286 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ✅ کاری از راویان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 موزه هدایا 🔘 حجت‌الاسلام علی ابوترابی : 💠 مقام معظم رهبری در زمان ، سفرهای زیادی داشتند. در این سفرها هدایای زیادی به ایشان می دادند . حتی در سفری که به داشتند ، کشور را به آقا دادند ، ولی مقام معظم رهبری در هیچ یک از این هدایا نکردند و بعد از پایان دوره ریاست جمهوری دستور فرمودند را در نگه دارند و همه آنها را متعلق به کشور بدانند. 📚 آب آیینه آفتاب ، ص ۳۸ https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 زیّ طلبگی حجت الاسلام احمد مروی : 💠 یک وقت گزارشی را خدمت برد‌م ، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع شده بود. خانه ای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه می خواست.گزارشی را خدمت ایشان دادم با اینکه خیلی خانه گران قیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود ، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد ،خانه‌ای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد؟! این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است ( حدودا اواخر دهه هفتاد ) ، با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه هم آن چنانی نبود. بعد فرمودند:خانواده ما گاهی می روند منزل بعضی از و می‌آیند تعریف می‌کنند ، که مثلاً دور تا دور اتاق بود ، که ایشان فرمودند من تعجب می کنم ! چه ضرورتی دارد،حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچه‌ای باشد ، نمی‌شود یک پشتی معمولی باشد؟!حتماً باید قالیچه‌ای باشد؟! باشد؟! یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند، با یک هم می‌شود این را تامین کرد و کنار اتاق گذاشت ، چه ضرورتی دارد؟ ما ،زندگی‌ها خانه‌ها و وضعیتمان اینجوری باشد؟! بعد فرمودند:در خانه ما،یک بیشتر نداریم.این هم جزو خانمم بوده است ، که الان هم دیگر شده است ، ولی چون یادگاری است ، این را در خانه نگه داشتیم و الا همه خانه ما است و اصلاً فرش دستبافت نداریم ، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با ، فرش شده است. 📰 ویژه نامه تداوم آفتاب ( روزنامه جام جم ) سال ۱۳۸۷ https://eitaa.com/shabhayeshahi
🚨 مسئولیت پذیری 🔘 رهبر معظم انقلاب: 💠 من به شما عرض کنم ‌، شما برادرانى هستید که خب سالها اینجا با هم کار کردیم؛ عیبى ندارد اینها را ما بگوییم ، در معرض عموم که نیست،جمع است، گفتنش هم ایرادى ندارد ؛ بنده از اوّل خودم این‌جورى بودم، بنایم بر این بود. آن روزهایى که قرار بود تشریف بیاورند که ما در دانشگاه تهران تحصّن داشتیم، با جمعى از این رفقاى نزدیکى که با هم کار میکردیم ، میکردیم سرِ قضایا با هم گفتیم که خب امام دو سه روز دیگر یا فردا مثلاً وارد میشوند و ما آمادگى نداریم ؛ بیاییم یک بکنیم که وقتى ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد ، ما معطّل نمانیم. صحبت دولت نبود، صحبتِ همان بود که حالا ایشان وارد میشوند هایى پیش خواهد آمد، بعضى مراجعه میکنند، بعضى کار دارند، گفتیم بنشینیم یک سازماندهى بکنیم. یک ساعتى را معیّن کردیم، عصر رفتیم در یک اتاقى نشستیم، گفتیم حالا مسئولیّت ها را معلوم کنیم؛ بنده آنجا گفتم که مسئولیّت من این باشد که بدهم! همه تعجّب کردند: یعنى چه، چایى؟ گفتم بله، من چایى ریختن و چایى درست کردن را خوب بلدم، این کار من؛ حالا شماها انتخاب کنید. جلسه یک حالى پیدا کرد. خب میشود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات به عهده‌ی بنده ، تَنافُس که نیست ، تعارض که نیست ، ما میخواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جاى آن هم قرار گرفتیم اگر توانستیم کارِ آنجا را انجام بدهیم، خوب است. این من بوده. البتّه آن حرفى که آنجا زدم، میدانستم که کسى بنده را براى چایى ریختن معیّن نخواهد کرد و نمیگذارند که من بنشینم آنجا چایى بریزم؛ امّا واقعاً گفتم، یعنى اگر فرض کنیم کار به اینجا میرسید که بگویند چایى به عهده‌ی شما، میرفتم را میگذاشتم کنار، آستین‌هایم را هم بالا میزدم، از بعضى از این برادرهاى  اینجا که چایی‌شان را خوردیم ‌-خیلى اوقات هم نپسندیدیم- بهتر هم چایى درست میکردم! نه اینکه فقط بگویم، نخیر، واقعاً بودم براى این کار.  🌐 بیانات رهبر انقلاب در دیدار کارکنان نهاد ریاست جمهورى ، ۱۳۶۸/۰۵/۱۸ https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 رفیق معنوی 🔘 رهبر معظم انقلاب: 💠 ما از دورانی که در قم بودیم ، یک رفیقی داشتیم که از لحاظ خیلی من به او داشتم؛ از جلسات ایشان - جلسات دوستانه‌ی دو نفری، سه نفری که می‌نشستیم با هم میکردیم - من خیلی بهره میبردم؛ از او، از خلقیات او، از گفتارها و رفتارهای او. ایشان را سالها ندیده بودیم؛ چون رفته بود و ما هم که اینجاها مشغول بودیم، سرگرم بودیم. بعد از آنکه من شده بودم، ایشان به ایران آمده بود. یک وقت تصادفاً ایشان را دیدم، گفتم ! من الان به تو احتیاجم بیشتر از آن وقت است. من حالا رئیس جمهورم؛ آن وقت یک بودم. قرار گذاشتیم که هر هفته‌ای، دو هفته‌ای یک بار بیاید پیش ما؛ و همین جور هم بود تا از دنیا رفت؛ رحمة الّله علیه. ما نیاز داریم. هر کدام مسئولیتمان بیشتر است، نیازمان بیشتر است. آنان که غنی‌ترند ، محتاج‌ترند به این ، به این جلسات معنوی. 🌐 بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی ۱۳۸۸/۰۴/۰۳ https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 قانونمندی 🔘 سردار رويانيان: 💠 وقتي ايشان (رهبر انقلاب) يك زمانی مي خواستند بروند صبح ها به ، ماشين همراهشان مي بايست ساعت 3 صبح كه هيچ ماشينی در خيابان نيست ، پشت مي ايستاد. يا مثلا مي خواستيم آقا را ببريم براي در آن شلوغی و ازدحام بايد از تردد مي كرديم. ولی ايشان به هيچ عنوان چنين اجازه ای نمی دادند. يک بار حضرت آقا تشريف برده بودند و به ايشان گزارش رسيده بود كه ماموران من در آن سفر براي عبور ايشان با مردم بد برخورد كرده اند و آن‌ها را داده اند و خلاصه مردم را داده بودند. بعد از پايان سفر از دفتر ايشان مرا كردند به سازمان قضايی و بعد به قيد آزاد شدم. https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 ایام طلبگی 🔘 آیت الله سیدجعفر شبیری زنجانی ( هم درس و هم مباحثه رهبر انقلاب در دوران طلبگی ) : 💠 در ایام ، حالات خوبی داشتند . یادم می‌آید تنها سالی که دهه اول ، هر روز زیارت عاشورا خواندم ، همان سال ۱۳۳۵ بود. هر روز صبح با آقا می رفتیم بالای پشت بام که گنبد علیه السلام هم پیدا بود ، آنجا می نشستیم و می‌خواندیم . بعد که تمام می‌شد ، با هم میرفتیم . 📚 حدیث آفتاب ، ص ۳۱۳ https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 من صفر و هیچ هستم ، راحت باشید... 🔘 شیخ محمود عید ، مدیر مرکز اسلامی آرژانتین : 💠 ۵ سال پیش با گروه ۲۲ نفری از فارغ التحصیلان به محضر مقام معظم رهبری رفتیم و دو نفر از طلاب یکی از و دیگری از قرار بود سخنرانی کنند. بعد از طلبه ترکیه‌ای آن طلبه دیگر هنگام سخنرانی دچار شد و دستانش به شدت می لرزید. فرمودند : اگر به خاطر مناست. که من هستم شما راحت باشید. وقتی این سخن را شنیدیم ، همگی به افتادیم. بعد از مراسم به نوبت دست ایشان را بوسیدیم. در این میان یک طلبه به ایشان گفت: روز مرا دعا کنید. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: اگر من باشم دعایتان می کنم و اگر شما اهل بهشت باشید، مرا دعا کنید. 📚 ماه در آینه ، ص ۱۵۳ https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 انجام تکالیف روی 🔘آقای سادات‌ اعلایی ، معلم دبستان علوی تهران : 💠 در مدرسه‌ای که آقای  - فرزند رهبر انقلاب - درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس تهیه کنند و رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایام بود و کمبود اقلام؛ هم به راحتی پیدا نمی‌شد؛ لذا آقای خامنه‌ای -- یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید و اقلام استفاده میشد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: «آقای محترم! ، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌ام از این کاغذ‌ها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا نکنید. بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای» 🌐 منبع: باشگاه خبرنگاران جوان https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨توجه ویژه به مسائل شرعی 🔘سردار حاج قاسم سلیمانی: 💠یکی از منطقه جنوب شرق کشور را دستگیر کردیم و در یک ملاقات، خبر را به مقام معظم رهبری دادم. ایشان بسیار خوشحال شدند که این شرور شده است. سپس فرمودند: «چگونه او را دستگیر کردید؟» عرض کردم: «در یک قرار که با او گذاشتیم، سر قرار آمد و نیروها او را دستگیر کردند.» معظم‌له فرمودند: «آزادش کنید! شما به او داده‌اید و وی سر قرار حاضر شده است. شما شرعاً کسی را که امان داده شده است دستگیر کنید.» این نوع رفتار نشان از توجه عمیق مقام معظم رهبری به مسائل شرعی دارد. گرچه بسیار دوست دارند که چنین شخصی دستگیر بشود، ولی دستگیری سر قرار را دانسته و می‌فرمایند باید این شرور بشود. 📚 برگرفته از کتاب یادستان دوست https://eitaa.com/shabhayeshahid
🔘 پاسدار جعفر اسدی: - آقا فرمودند: می‌خواهید به ما چی بدهید؟ -عرض کردم: ! - گفتند: نه! ما از غذایی می خوریم که همه پادگان می خورند. - گفتم: ما به میمنت ورود حضرتعالی به برای همه چلوکباب تدارک دیده ایم. - فرمودند: بسیار کار خوبی کردید. آیا میشود ما هم در جمع برادران و غذا بخوریم؟ - عرض کردم: در جمع همه بچه ها که مقدور نیست. گردان ها هر کدام در محل استقرار خود غذا می خورند. اما جمعی در هستند که از پرسنل قرارگاه و از مجموعه فرماندهی می باشند ، ما می‌توانیم به جمع آنان بپیوندیم. - آقا گفتند: بسیار خوب ما هم به همان جا می رویم.... 📚 پرتوی از خورشید ، ص۱۳۲ (خاطره سردار جعفر اسدی از حضور آیت الله خامنه ای به محل استقرار نیروهای لشکر فجر ، در زمان جنگ) https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 احترام به والدین (بخش اول) 🔘 آقای غلام شاه پسندی محافظ رهبر معظم انقلاب: 💠 سال ۶۷ پدر آقای خامنه‌ای مرحوم شدند الان هم توی حرم امام رضا علیه السلام دفن اند... اگر جلسه ریاست جمهوری با یک رئیس جمهور خارجی هم بود وقتی پدر ایشان وارد می شدند ، ایشان می ایستادند و با سرعت به طرف پدرشان می دویدند و حتماً دست ایشان را . تا روزی که پدرشان مرحوم شد ، من یاد ندارم یک بار آقای خامنه‌ای به پدرشان برسند و دستشان را نبوسند ، این نبود که حالا چون رئیس جمهور است و برای خودش کسی است، نه...! دیدارشان با مادرشان چون بیشتر توی منزل بود ما کمتر دیدیم ولی پدرشان را با چشم خیلی دیدیم. پدرشان می خواست از فرودگاه بیاید به ما می‌گفت بروید آنجا پدرم را بیاورید ، هم ببرید ، پیاده نیاید که اذیت می شود. بهشان بگویید گفت: من مشکل دارم ، اگه من بیایم باید ۵۰ نفر با من همراه بیایند. من ... به ریاست جمهوری که می‌رسیدیم آقای خامنه ای دم در ورودی می آمدند توی ماشین و می‌نشستند و تا کنار در ساختمان همراهی می‌کردند. دم در ساختمان هیچ کدام از ما اجازه نداشتیم که حتی یک از پدرشان را بگیریم کمک کنیم. آقای خامنه‌ای خودشان پدرشان را می‌کردند تا از ماشین پیاده شود. 📚 ماه در آینه ص ۱۳۱ https://eitaa.com/shabhayeshahid