eitaa logo
ོ شَبیهِ اَبر...
658 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
40 ویدیو
13 فایل
دیوانہ دل است! بندِ برپاے چہ سود؟ :) @majnoon_hasan ☁️ ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17129007629558
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله خب بالاخره طلسم شکسته شد و من ادموند و تموم کردممممم😎 اولین رمان عاشقانه مهدوی که به قلم خانوم : آمنه پازکی نوشته شده از نشر یقظه... 💙 ادموند پسر تحصیل کرده در رشته ی حقوق ساکن انگلستان که طی خواب های آشفته ای که میبینه با دختری مسلمان به نام ملیکا، متولد ایران آشنا میشود... طی اتفاقاتی فوق جاذاب همدیگه رو ملاقات میکنن توی یسری کارا همکاری میکنن باهم و و بعد یه مدت ام، ادموند مسلمان میشه و بله😁 چند ماه بعد از ازدواج طی اتفاق غم انگیزی مجبور به ترک همدیگه میشن و بعد 20 ماه ادموند تصمیم میگیره به همراه پدر و مادرش به ایران برگرده و ملیکا و پسر یکساله اش، مهدی رو پیدا کنه... ولی اونا به سفر ١٠ روزه ی کربلا رفتن، ادموندم راهی اونجا میشه در حالی که چند شبیست که خواب های آشفته ای از دو حرم میبینه :) و... یه روند داستانی فوق خفن که خیلللللللی جذاب بود🧡 💯 صد در صد پیشنهادی نظری بود در خدمتم @shabih_abr
🔔 ناقوس ها به صدا درمی آیند بسم الله داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی می کند. او کتاب ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می رسد، علاقه‌مند می شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک به دست کسانی که دنبال این کتاب ارزشمند هستند، کشته می شود... 🕯 از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی می شود... 😊 کتاب قشنگی بود، حجم خیلی کمی داشت و خیلی زود تموم شد، نکته مثبتش که دوس داشتم: تیکه هایی از نهج‌البلاغه و وصیت نامه های امام علی و توش اوده بود علاوه بر اون روایت داستان از زبان شخصیت های مختلفی مثل عمروعاص کتاب و کرده بود 🧡 به : ابراهیم حسن بیگی و نشر: حرفی بود در خدمتم مخلص @shabih_abr
شما فرستادید :) 📚 . چگونه یک نماز خوب بخوانیم 💚 @sHabiH_abr
سرکارِ علیه روایت های مادر و دختری 👩‍👧 از دو نسل متفاوت 🦋 ولی با دغدغه های مشترک... از انتشارات کتابستان 😊 نخوندم ولی تعریفش و بیش از حد شنیدم پس اینم میره تو لیست :) @shabih_abr
محبوبه صبح نوشته ی راضیه تجار ☘ چی شده که الگو هامون تغییر کرده!؟ @shabih_abr
نفس داستان زندگی افرادی که دو سبک زندگی را تجربه کردند 💚 😁 @shabih_abr
دختری که از چنگ داعش گریخت... 😥 به ترجمه ی سمیه نصراللهی✍🏻 @shabih_abr
ོ شَبیهِ اَبر...
خب در مورد کتاااااااب 📚 بعد ارتداد یه کتاب و شروع کردم به اسم یوما (مادر) که خلاصش خیلی قشنگ بود 😊 ا
بسم الله الرحمن الرحیم ✨ یوما... عشق، از زمانی عشق نام گرفت، که ♥️ مهر محمد در قلب خدیجه شکوفه داد... و ثمره ی آن، شد چشمه ی بی پایان دلدادگی میان امیرالمؤمنین و عروسش... وقتی که خریدمش هیچ جوره به دلم نشست اما وقتی فهمیدم بانو کجا به زندگیم نگاه کرده و الان هر چی که دارم و توی هر راهی که هستم به خاطر ایشونه و شاید به دلیل مسابقه کتابخوانی یوما رو با حوصله از اول تا آخرش خوندم و زمزمه ی عاشقانه ی حضرت محمد و حضرت خدیجه هنوز هم توی گوشمه 💕 بخونيدش حتما 🙃 حرفی بود در خدمتم، مخلص... @shabih_abr
در یهویی ترین حالت ممکن... لوکِ 😂 (لوکیشن) جدید... اولین فرزندم که در خرداد ماه خوانده شد... البته دیشب تموم شد! قشنگ بود و با نمک، داستان نوادگان اون ۴ تا پرنده حضرت ابراهیم و تلاششون برای حفظ داستان انبیاء... یکم بچه گونه میزد اما من دوسش داشتم، حال و هوای جالبی داشت :)) ٢٣T 157 صفحه... انتشارات کتابستان... و در ضمن: ادامه دارد و این تازه جلد اولشه... 🍃 ... @shabih_abr
ོ شَبیهِ اَبر...
بسم الله... اگه یادتون باشه فک کنم روزای اول محرم🕊 خوندنش و تموم کردم و نرسیدم معرفیش و بزارم... کلا
شب ققنوس... ترکیب خیال با واقعیت همیشه برام جذاب بوده و گاهی اعصابمو به هم میریزه که نمیتونم از همدیگه تفکیکشون کنم، خلاصه که این کتابِ تاریخی من و مجذوبِ خودش کرد😁 شب ققنوس روایت درگیری و جنگ و اختلافات آذربایجان و ایران در سال ١٣٢٠ به بعد از زبان نادیا دختر یه خانواده ی گَنجه نشین‌ست زورگاری که میشه عمق درد و رنجش با بند بند وجود حس کرد 🥀 وقتی به امید ساختن زندگی از گنجه با هزار بدبختی وارد تبریز میشن، و کم کم یونس برادر نادیا و پدرشون وارد حزب توده میشن و کم کم جریان زندگی سادشون مزه ی سیاست میگیره ❗️ و حالا با به تخت نشستن محمد رضا شاه پهلوی و مستقل شدن آذربایجان درگیری و مشکلات بیشتری سر راهشون قرار میگیره و کی میدونست در آخر، نادیا و خانوادش... ✨ اگه علاقه مند به رمان های تاریخی هستین که رگی از واقعیت و عشق توی وجودشون قرار داره این کتاب و از دست ندید :) ولی خدایی... تا الان هیچ چیزی جای آب و آتش من و نگرفته 😐 به قلم نازیلا نوبهاری ۴۵۴ صفحه از اپلیکیشن طاقچه 📲 @shabih_abr