لبهای خونی
پدرم که فوت کرد، شبی در خواب، او را با لباسی زیبا و چهرهای نورانی، اما لبهای زخمی و آلوده به چرک و خون دیدم. وقتی علت زخم لبها را پرسیدم و اینکه آیا من میتوانم کمکی بکنم، گفت: علاج این زخم به دست مادر شماست. نام مادرم «فرشتهسادات» بود و پدرم بعضی اوقات با اینکه میدانست مادرم ناراحت میشود اما او را «فری» صدا میکرد.
#مجله_آشنا
#حکیمانه
🆔 @shabnamshabna
💢 تمام اسلام به بیست سنت ! 🤔
مقیم لندن بود، تعریف میکرد که یک روز سوار تاکسی میشود و کرایه را میپردازد.
راننده، بقیه پول را که برمیگرداند، بیست سنت اضافهتر میدهد!
میگفت: چند ثانیهای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم: آقا این را زیاد دادی.
گذشت و به مقصد رسیدیم.
موقع پیاده شدن، راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم.
پرسیدم بابت چی؟
گفت: میخواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم.
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید، خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم. من فردا خدمت میرسم.
تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد.
من مشغول خودم بودم، درحالیکه داشتم تمام اسلام را به بیست سنت میفروختم. 😳
#مجله_آشنا
#حکایت
@shabnamshabna
💢 ناشکری
راننده تاکسی شهر در مسیری طولانی که مسافرش بودم، برایم از اتفاقی گفت که برای یکی از دوستانش رخ داده بود:
«دوست من از سرمایهداران بزرگ فلان شهر بود و سه پسر داشت که یکی از آنها اندکی ناتوانی ذهنی داشت و آب دهانش مرتب جاری بود. غیر از فامیل نزدیک، کسی از وجود این پسر مطلع نبود و در همه میهمانیها هم او را جایی قایم میکردند تا کسی از وجودش باخبر نشود.
یک روز دوستم به من زنگ زد و گفت میخواهد بچهاش را به آسایشگاه بفرستد، منتها نه در شهر خودش که مردم او را بشناسند، بلکه در یکی از شهرهای اطراف، و از من که از دوستان صمیمیاش بودم خواست که زحمت این انتقال را بکشم.
من نصیحتش کردم و گفتم که این کارها ناشکری است و... و در نهایت گفتم که چنین کاری را نمیکنم. او به حرفهای من گوش نداد و پسر ناتوانش را به آسایشگاهی در یکی از شهرهای مجاور سپرد.
چند ماه بعد به همراه همسر و دو پسر دیگرش به قصد دیدار فرزندشان به آسایشگاه میروند و او را برای گردش یا کار دیگری همراه خودشان میبرند که در راه با ماشین گرانقیمتشان تصادف میکنند و همسر و دو پسرش در این حادثه جان میسپارند و خودش هم قطع نخاع میشود.
خلاصه آنکه از آن اتفاق فقط همان پسر کمتوان زنده میماند. حالا همین پسر روزها دوست من را با ویلچر به این طرف و آن طرف میبرد.»
#مجله_آشنا
#حکایت
🆔 @shabnamshabna
💢 این خودخواهی بد نیست!
🔸 چندی پیش در فضای مجازی فیلمی منتشر شد و در آن چند خانم که ظاهرشان گویای خیلی از احوال بود، درباره فرزندآوری و جایگاه آن در زندگی گفتوگو میکردند. یکی از جملاتشان این بود که «تولد فرزند بهخاطر خودخواهی پدر و مادر است!»
گذشته از نادرستی مبانی فکری این سخن و وضعیت اخلاقی بعضی از این افراد، بنده با نگاهی نقادانه چند نکته کوتاه درباره این جمله عرض میکنم:
اول: «خودخواهی همیشه بد نیست.» چراکه رسیدن به کمال و موفقیت در عرصههای مختلف زندگی بدون خودخواهی و ارزش نهادن بر وجود خویشتن، امکانپذیر نیست. عبادت، تحصیل، ورزش و انجام کارهای نیک نتیجه خودخواهی مثبت انسانهاست.
اصلاً چنین خودخواهیهایی به خداخواهی میرسد.
دوم: توجه به لذتهای معنوی و آثار شایستهای که از سوی فرزندان به پدر و مادر میرسد، این خودخواهی را زیبا و پسندیده میکند. نگاه به چهره فرزند، لبخند شیرین او، راه رفتن او، شنیدن کلمه بابا و مامان از زبان کودک میتواند غمها و غصهها و سختیها را از میان ببرد و زندگی را با شادی و شیرینی پیوند بزند.
سوم: خودخواهی وقتی بد است که ریشه در غرور داشته باشد و یا به ضایع کردن حق دیگران منجر شود، اما در فرزندآوری برفرض که خودخواهی هم باشد با دادن حق حیات به یک انسان همراه است، پس نهتنها مذموم نیست که بسیار هم عالی است.
چهارم: آیا همه پدر و مادرها بهخاطر خودخواهی فرزند میآورند؟ خیر، بسیاری از انسانها برای حفظ نسل بشر، پرورش انسانهای آگاه و سعادتمند و نیاز جامعه، با برنامهریزی و مطالعه به فکر آوردن فرزند هستند.
پنجم: چرا خودخواهیهایی که شما میپسندید مثل آزادی و رفاهطلبی و... خوب است، اما این خودخواهی فطری بد؟
ششم: آیا شایسته نیست هر انسان نیک و ارزشمداری از خود آثار و یادگاری نیکو برجای بگذارد؟
#مجله_آشنا
#تلنگر
🆔 @Shabnamshabna
💢 قرقره درمانی
پرسيد: صلوات موقع عصبانيت چه فایدهای دارد؟!
گفتم: مانند آب روی آتش است و قرقرهدرمانی...
گفت: قرقرهدرمانی چيه؟
گفتم: زن و شوهری نزد مشاوري رفتند. دکتر میپرسد: چه اتفاقی افتاده؟
خانم در جواب میگويد: دکتر! دیگه نمیدونم چي کار کنم؟ هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له میکنه و عصبانیتشرو سر من خالی میکنه!
دکتر ميگويد: خب، دوای دردت پیش منه؛ هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن و این کار رو ادامه بده.
دو هفته بعد، آن خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت!
خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوقالعاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای سبز و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!
دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونترو بگیری خیلی چیزا خودبهخود حل میشه!
* در علم بيان، ياد میگیریم كه سخنمان را چگونه، چهوقت و در چه قالبی بيان كنيم. برخی از زنان ايرانی اغلب وقتی شوهرانشان دير میآيند، بهجای اینکه بگويند دير كردی دلواپس شدم، میگويند چرا دير كردی؟ با كی بودی؟ و... (با لحن اخم و عصبانيت بخوانيد!)
#مجله_آشنا
#حکیمانه
🆔 @Shabnamshabna
🤔 اگر میدانستند و اگر میتوانستند
💢 معارف ما سرشار از هشدارهایی است درباره قدر دانستن آن و آنکه مبادا این جواهر گرانبها را به هوس ببازیم.
آنرا به بهاران زندگی تشبیه کردهاند و ارزشمندترین هدیهای که دست روزگار تنها یکبار فرصت بهرهگیری از آن را به آدمی میبخشد.
نشاط و شادابی، تحرک و قدرت و انگیزههای بلند رویش و پویش، رهآورد این بوستان است.
💢 گفتهاند: دارنده این وصف، اگر صلابت و قدرتش را با خرد و اراده و تجربه همساز کند، آهنگ دلنشین پیروزی مینوازد وگرنه، قدرت بیتدبیر، به غلاف بیشمشیر میماند.
💢 رسول خدا(ص) وقتی به جناب ابوذر غفاری اندرز میدهد که پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بدان، از آنهم نام میبرد. (1)
💢 امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرماید:
دو چیز است که جز کسی که از دستشان داده، ارزش آنها را نمیداند: یکی ؟ و دیگری تندرستی. (2)
💢 در ادبیات ما درباره از دست دادن آن با افسوس بسیار سخن گفتهاند لابد شما هم این شعر ملکالشعرای بهار را به یاد دارید که میگوید:
سحرگه به راهی یکی پیر دیدم
سوی خاک خم گشته از ناتوانی
بگفتم: چه گم کردهای اندرین ره
بگفتا ؟؟؟
💢 اگر شما هم مصرع آخر این شعر را زمزمه کردید، به پاسخ معمای ما دست یافتهاید و حتماً میتوانید دو جای خالی این سخن
«هنری اشتاین» ادیب فرانسوی را پر کنید که میگوید:
💢 افسوس !
اگر ؟ میدانستند و اگر ؟ میتوانستند.
📗 پینوشت
1. بحارالانوار، ج 77، ص 77.
2. غررالحکم، حدیث 5764.
#مجله_آشنا
#معما
🆔 @Shabnamshabna
#مجله_آشنا
#مدافعان_سلامت
💠 کرونا و یک پیام اخلاقی
🤔 راز هراس ما
احتمال مرگ بر اثر ابتلا به کرونا نزدیک تعداد تلفات آنفلوانزا بود.
آمار سالیانه مرگ بر اثر تصادفات رانندگی اما چندمیلیونی است (در ایران روزانه بیش از 50 نفر). طبق گفته رئیس سازمان بهداشت جهانی، در هر دقیقه، پنج نفر در جهان با اشتباه پزشکی میمیرند (سالانه بیش از 2600000 نفر). با این مقدمات میپذیرید که بگوییم سهم کرونا در مرگومیر آدمها چندان دندانگیر نیست، با این وصف، چرا این ویروس بسیار کوچک اینهمه هیاهو ایجاد کرد؟
شاید راز این هراس این باشد که این ویروس، مرگ را مستقیم انداخت وسط زندگیهایمان، بسیار هم با عدالت رفتار کرد و میان ثروتمند و فقیر، ساده و سیاستمدار و پزشک و بیمار فرقی نگذاشت.
کرونا ما را در این دوره غفلتزدگی بهیکباره از خواب پراند و مرگ را که دائماً میکوشیم فراموشش کنیم، روبهروی چشممان آورد تا بیشتر حواسمان به آن باشد و آن را فقط برای همسایه ندانیم.
کرونا به ما فهماند که قد و قواره خود را درست ببینیم و قدر و قیمت خود را دقیق بشناسیم.
آمد تا به ما بفهماند که نهتنها «حاج قاسم» بلکه تمامی آن مدافعان حرم که به استقبال مرگ میروند، چهقدر بزرگتر از ما هستند و ما چه اندازه حقیریم.
🆔 @Shabnamshabna
#مجله_آشنا
📌 فاصلهها
📝 حسن مددخانی
* کسی که برای پول با تو وصلت میکند، برای پول هم از تو فاصله میگیرد.
* به هر میزان که از شکر نعمت فاصله بگیری، نعمتها نیز از تو فاصله میگیرند.
* هراندازه فاصله خود را با باورهایت بیشتر کنی، شیطان فاصلهاش را با تو کمتر میکند.
* در وجود فاصله بین برخیها شک و تردیدی نیست، اما برخی با ایجاد شک و تردید، فاصلهها را بیشتر میکنند.
* اگر به هر دلیلی با کتابخانه و کتابخوانها فاصله داری، از کتابخوانی فاصله نگیر و با هدیه کتاب، فاصلهها را کم کن.
* کسی که اندازه فاصلهها را بداند، هیچ به فکر انداختن فاصلهها نمیافتد.
* شاید بین فکر تو و او فاصله باشد، اما به فکر فاصله با او نباش.
* با فاصله حرف بزنیم، اما با حرفهایمان فاصلهها را رقم نزنیم.
* گناه و ادعا، فاصله بین ما و خدا را زیاد میکند و دعا فاصلهها را کم.
* بعضیها در ایجاد فاصلهها سهم دارند و برخیها در جلوگیری از فاصلهها. چه نیکوسرشتند این گروه دوم.
🆔 @Shabnamshabna
💠 آخرین لحظات #حضرت_فاطمه (س)
🔸 اسماء بنتعمیس میگوید:
هنگامیکه #فاطمه (س) به حال احتضار افتاد، به من فرمود:
«هنگامیکه #جبرئیل در ساعت رحلت پیامبر (ص) نزد ایشان آمد مقداری کافور از #بهشت آورد.
💠 پیامبر (ص) آن را سه قسمت کرد؛ یک قسم آن را برای خود برداشت و یک قسم آن را برای علی (ع) و یک قسم آن را برای من گذاشت که وزن آن 40 درهم بود.»
آنگاه به من فرمود «ای اسماء آن کافور باقیمانده را که در فلانجا است بیاور و کنار سرم بگذار.»
این را گفت و جامهاش را به سر کشید و فرمود «اندکی صبر کن و در انتظار من باش، سپس مرا صدا بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان که به پدرم ملحق شدهام.»
🔸اسماء اندکی صبر کرد، سپس #فاطمه (س) را صدا زد و جوابی نشنید، صدا زد:
یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی، یا بِنْتَ اَکْرَمُ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّساء یا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطَأَالحِصی یا بِنْتَ مَنْ کانَ مِنْ رَبِّه قابَ قَوْسَیْنِاَوْ اَدْنی؛
ای دختر محمد مصطفی (ص)! ای دختر بهترین انسانها! ای دختر برترین کسی که بر روی زمین راه میرفت، ای دختر کسی که در شب معراج به جایگاه خاص قرب الهی رسید.
باز جواب نشنید، اسماء روپوش را کنار زد، ناگاه دریافت که #فاطمه (س) به لقاءالله پیوسته است.
خود را به روی #فاطمه (س) انداخت و او را بوسید و عرض کرد:
«ای #فاطمه! وقتیکه به حضور پدرت #رسول خدا (ص) رسیدی، سلام مرا به او برسان.»
#مجله_آشنا
#فاطمیه
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 @shabnamshabna