#کودکانه
کودک را نامحسوس کنترل کنید!
🔖زمانی که تکالیف کودک خود را کنترل می کنید نباید هر روز همه چیز را کامل نظارت کنید ، زیرا این کار نه تنها در افزایش پیشرفت تحصیلی نقشی ندارد بلکه دانش آموز به مرور زمان و روز به روز استقلال خود را از دست می دهد و در مدرسه هم به امید کنترل و رسیدگی اولیا کمتر توجه می کند ، زیرا کاملا به ایشان تکیه می کند.
🔺بهتر است فقط از کودک سوال کنید که آیا همه چیز را انجام داده یا نه. از او بخواهید دفتر یادداشت خود را کنترل کند و هنگام بروز مشکل از کمک کردن به او دریغ نکنید.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
🍂💥🍂💥🍂💥🍂💥🍂
#داستان_آموزنده
🔆عطار خیانتکار
🍃در زمان «عضد الدوله دیلمی» مرد ناشناسی وارد بغداد شد و گردن بندی را که هزار دینار ارزش داشت در معرض فروش قرار داد ولی مشتری پیدا نشد. چون خیال مسافرت مکه را داشت، در پی یافتن مردی امینی گشت تا گردن بند را به وی بسپارد.
🍃مردم عطاری را معرفی کردند که به پرهیزکاری معروف بود. گردن بند را به رسم امانت نزد وی گذاشت به مکه مسافرت کرد. در مراجعت مقداری هدیه برای او فراهم آورد.
🍃چون به نزدش رسید و هدیه را تقدیم کرد، عطار خود را به ناشناسی زد و گفت: من تو را نمیشناسم و امانتی نزد من نگذاشتی. سر و صدا بلند شد و مردم جمع شدند و او را از دکان عطار پرهیزکار بیرون کردند.
چند بار دیگر نزدش رفت و جز ناسزا از او چیزی نشنید. کسی به او گفت: حکایت خود را با این عطار، برای امیر عضد الدوله بنویس حتماً کاری برایت میکند.
🍃نامهای برای امیر نوشت و عضد الدوله جواب او را داد و متذکر شد که سه روز متوالی بر در دکان عطار بنشین، روز چهارم من از آنجا خواهم گذشت و به تو سلام میدهم تو فقط جواب سلام مرا بده. روز بعد مطالبه گردن بند را از او بنما و نتیجه را به من خبر بده.
روز چهارم امیر با تشریفات مخصوص از در دکان عبور کرد و همینکه چشمش به مرد غریب افتاد، سلام کرد و او را بسیار احترام نمود. مرد جواب امیر را داد و امیر از او گلایه کرد که به بغداد میآیی و از ما خبری نمیگیری و خواستهات را به ما نمیگویی، مرد غریب پوزش خواست که تاکنون موفق نشدم عرض ارادت نمایم. در تمام مدت عطار و مردم در شگفت بودند که این ناشناس کیست؛ و عطار مرگ را به چشم میدید.
🍃همینکه امیر رفت، عطار رو به آن ناشناس کرد و پرسید: «برادر آن گلوبند را چه وقت به من دادی، آیا نشانهای داشت؟ دومرتبه بگو شاید یادم بیاید.» مرد نشانیهای امانت را گفت، عطار جستجوی مختصری کرد و گلوبند را یافت و به او تسلیم کرد؛ گفت: «خدا میداند من فراموش کرده بودم.»
🍃مرد نزد امیر رفت و جریان را برایش نقل کرد. امیر گردن بند را از او گرفت و به گردن مرد عطار آویخت و او را به دار کشید. دستور داد: در میان شهر صدا بزنند، این است کیفر کسی که امانتی بگیرد و بعد انکار کند. پس از این کار عبرت آور، گردن بند را به او رد کرد و او را به شهرش فرستاد.
📚پند تاریخ، ج 1، ص 202 -مستطرف، ج 1، ص 118
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
پرنده کنجکاو - @mer30tv.mp3
4.37M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
چــقدر از باتـــــــــــــــری 🔋
زندگــــیت باقی مــــــــــونده؟
گران قـــیمت ترین رایگان دنیا
وقــت است وقت طلا نیست
وقت زندگی است و هـیچ چیز
با ارزشـــــتر از زنـدگی نیست.
قدر لحـــظهها را بدانیم ڪه
عُـــــمر و زندگی المـثنی ندارد.
📒 ســوره انعـــــام آیه ۳۲
🌛🌒👇
@shabsobh
خدایا🌸
همیشه دلتنگیام را در دریای آغوشت ریختم
عجیب این دریا معجزه میکند
مهربانا🌸
این معجزه را برای عزیزانم مقرر فرما
تاغمهایشان دردریای بیکران آغوشت
به آرامش بدل شود
✨شبتون پر از آرامش الهی✨
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫ایمان داشته باش به فردا و روشنی آفتابی که بعد از تاریکی شب میاد👌😊
💫شبتون بخیر
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃
خانه ای بسازید
لبریز از آرامش
دیوارهایش را با عشق
پیرامونش را
با آب زلال مهر و صلح
منظره اش را با
افکار سالم و سبز
بیارایید....
فقط یک بارفرصت زندگی است
دریابیدش
سلام صبح بخیر ✋
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️امـروز
عطـر زنـدگے را 🌺
استشمام کنید
و بیش از پیش
بہ زنـدگے امیدوار باشید 🌺
امـروز از آن شماست
پس با اراده تون، معجزه کنید 🌺
🌿🌼🌺🌼🌿
سلام صبحتون بخیر و خوشی 🌺
دلتـون گرم از آفتـاب امیــد 🌺
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
لبخند... - لبخند....mp3
6M
صبح 22 خرداد
🎶🎶🎶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
درڪ و شعور داشتن یه هنره ،
و هر ڪسی هنرمند نیست ...
Understanding is an art.
And not everyone is an artist ...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
ابن سیرین كسی را گفت: چگونه ای؟
گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟
ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و واى بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم!
گفتند: مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی.
گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی...
رسم مردانگى و رفاقت اينچنين است..
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبخت تراز تو که
معشوقه ای"دیوانه" همچو من داری
منم.....
که همچو دیوانه ها"دوستت دارم"♥️
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#تربیت_فرزند
ازاین هفت "ت" در تربیت کودکان پرهیز کنید:
توهین ، توبیخ ، تهدید ، تحقیر
تبعیض ، تنفر و تمسخر
تنبیه بدنی
این هفت «میم» در تربیت کودکان جادو میکند:
تو محبوبی، تو محترمی، تو میتوانی
تو مهمی، تو مفیدی
تو می فهمی، تو مثبتی
من به تو افتخار میکنم...
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#داستانــک
🔻حکایت جالب پرنده نصیحتگو
✍یک شکارچی ، پرندهای🐦 را به دام انداخت.
پرنده گفت : ای مرد بزرگوار ! تو در طول زندگی خود گوشت گاو🐮 و گوسفند🐑 بسیار خوردهای و هیچ وقت سیر نشدهای.
از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمیشوی. اگر مرا آزاد کنی ، سه پند ارزشمند به تو میدهم تا به سعادت و خوشبختی برسی.
پند اول را در دستان تو میدهم ، اگر آزادم کنی.
پند دوم را وقتی که روی بام خانهات بنشینم به تو میدهم.
پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم ، مرد قبول کرد.
🔺پرنده🐦گفت:
🔸پند اول اینکه : سخن محال را از کسی باور مکن👌
🔹️مرد بلافاصله او را آزاد کرد پرنده بر سر بام نشست😊
🔸️گفت پند دوم اینکه : هرگز غم گذشته را مخور برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.
پرنده 🐦روی شاخ درخت🌴 پرید و گفت : ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت میشدی.
🔻مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و نالهاش بلند شد.
🔸️پرنده با خنده به او گفت : مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور ؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی ؟
🔸پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه وزن من سه درم بیشتر نیست ، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟
🔹️مرد به خود آمد و گفت ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.
🔸️پرنده گفت : آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم.
🔻پند گفتن با نادان خوابآلود مانند بذر پاشیدن در زمین شورهزار است.
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
من کِی بزرگ میشم؟ - @mer30tv.mp3
4.51M
#قصه_کودکانه
یک قصه جذاب و آموزنده
برای کودکان دلبند شما
👧👶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
💫چہ زیبا خالقی دارم
🌸دلم گـرم ست
💫ومیدانم ڪہ فردا باز خورشیدی
🌸میان آسمان چون نور می آید
💫چه بخشنده خدای عاشقی دارم
🌸شبتون گرم از نگاه خـدا
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗شب با تمام یک رنگیش
🦋چه ساده آرامش میبخشد
💗چه خوب میشد ما هم
🦋مثل شب باشیم
💗یکرنگ ولی آرام بخش
🦋خدایا همهی ما را
💗عافیت بخیر بگردان
شبتون بخیر💫💫
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
صبحانه تون سرشار از عشق♥️
آسمون دلتون آفتابی
لباتون پُر خنده😁
نفستون همیشه گرم
سفره هاتون پُر از خیر و برکت
سلام صبحتون پر از دل خوشی ☕️
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃
دلخوشم به آفتابی و گیاهی و آبشار خروشانی و آرام میگیرم به لبخند عابری و جنب و جوش پرندهای و نسیم دمندهای و قدردان آفریدگار و کائناتم که هنوز هستم و هنوز میبینم و هنوز میشنوم و هنوز لمس میکنم و هنوز نفس میکشم...
سلام دوستان گلم 🤚
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
تو هم میتونی.... - تو هم میتونی.....mp3
4.18M
صبح 23 خرداد
🎶🎶🎶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande