eitaa logo
شادی های کوچک «بیدقی»
3.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
564 ویدیو
5 فایل
خوشبختی دیدن معجزه های کوچک است …🌱🐣🍭🪤 آدرس کانال ما👇 https://eitaa.com/joinchat/3202613567C4556fdbc7d تبلیغات 👇 @beydaghi_tahereh
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر امین شاخه گل را از دستم گرفت و مرا بوسید. اولین بار بود که زنی، غیر از مادرم، مرا می‌بوسید. حتی عمه بتول هم چنین کاری نکرده بود؛ چون وسواس داشت و به قول او من هَپَلی [از شخصیت‌های برنامه تلویزیونی محله بهداشت؛ ارائه‌گر نقش میکروب و آلودگی] بودم. وقتی مادر امین جلوتر از من وارد خانه شد، فوراً جایِ بوس را پاک کردم که بعداً به جهنم نروم. – امین جان، ببین کی اومده دیدنت… امین، با دیدن من، به جای نشان دادن اشتیاق و خوشحالی، بلافاصله سرش را توی سطلی که کنار رختخوابش گذاشته بودند، خم کرد… مادرش با خحالت گفت: «نمی‌دونم کدوم دوستش به زور بهش تخم‌مرغ گندیده داده و پسرم رو به این روز انداخته.» رنگم پرید و ملتمسانه به امین نگاه کردم که مبادا مرا لو بدهد! امین هم، به خاطر اینکه به عیادتش رفته بودم، چیزی نگفت. خواستم جلوتر بروم، اما امین با دست اشاه کرد که زیاد نزدیک نشوم. مادرِامین فوراً پنجره را باز کرد و گفت: «فکر کنم به بوی عطرت حساسیت داره.» توی دلم گفتم: «چی سوسول!» اما، برای اینکه خودم را خوب نشان دهم، گفتم: «عطرش مال مشهده. پارسال خودم خریدمش. امروز زدم که به تبرکش حال امینم ایشالله زودتر خوب بشه.» https://eitaa.com/joinchat/3202613567C4556fdbc7d