خط خون نقطه ی پایان سلیمانی نیست
بهراسید که این اول بسم الله است...
#ابهت تو، تضمین شهادت بود سردار!
دست هایمان را توی دست زمستان گذاشت،با رفتنش ...
شبیه پاییز بود.دلتنگ و بی قرار...
جا مانده از جمع عاشقانی که آسمانی شده بودند.
چشم هایش همیشه خیس نرفتن بود.
دلش به دریا وصل می شد و
با ماهی ها هم صحبت.
کف دستهایش مثل آسمان،پر از ستاره.
گاهی آفتابی وگاهی ابریِ نگاهش از چشم زمین، رویشی سبز را به دنبال داشت.
زنجیره ی رنج هایش را توی قلب بزرگش پنهان کرده بود.
ظرف شجاعتش هیچ وقت خالی نبود.
زمین از دویدنش زمین می خورد و به گرد پایش هم نمی رسید.
قلمِ پای دشمنان وکوردلان تاریخ اسلام را قلم می کرد.
به خونش تشنه بودند و برویش دشنه کشیدند ...
انگار تمام عمرشان را از خوف او نخوابیده باشند.
در نیمه شبی که قصد سپیده زدن نداشت ...در کورمال های شبانه،نقشه ی سیاهشان را در سرخی خون سردارمان پیاده کردند؛ نامردان روزگار...
آنروز، شب بود. ماشین ها خیابان ها را برای سیل جمعیت خالی کرده بودند.آسمان یکسره بارید.
دنیا سر آب افتاد...
بعد از ماجرای رفتنش، دل های ما هیچ وقت روی گونه های بهار سبز نشد و گل نداد...انگار تمام گلهای جهان یکباره پرپر شدند.
دنیا هم انگار غیظش گرفته باشد، دیگر روی خوش به ما نشان نداد.
وتمام این سال ها،زمستان پشت زمستان بود...
#دلنوشته🖌
سردار -شهادت
#مینو_سلیمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky