کلبه ی شُعَرا
تقدیم به روح شهید سلیمانی وشهدای کرمان🌷
سیزدهم روز ز دیماه بود
شد خبری تلخ ،که کوتاه بود
آه زتلخی خبر،آه،آه
آه از این خون جگر ،آه آه
آه از آن صبحدم دردناک
آه زدستان فتاده به خاک
آه ز زخم نمکین در بدن
شاهد دلشادی دشمن شدن
باد صبا داد خبر ،بر ولی
مالکت افتاده به خاک ای علی
اشک چو بر چشم علی حلقه بست
بغض دل آل علی را شکست
ولوله برخواست زهر سوی شهر
ناله خروشید ،زهر کوی شهر
یکسره هرجای، سیه پوش شد
وِردِ زبان، نوحه خود جوش شد
زخم فروبسته دهان باز کرد
داغ حسینی، زنو آغاز کرد
تکّه ِ دستی ست ،که جا مانده است
این تن بی دست،کجا مانده است
شیعه دلش ،زخم ،از این دست هاست
دست جدا، تکّه ای از کربلاست
گرچه فقط،شیعه پریشان نبود
شام وعراق و همه ایران نبود
در نظر هرکه ،که آزاده زیست
قصّه انسانیت و حق یکیست
هرکه به انسانیت حساس بود
باب دلش ، مالک وعباس بود
مالک ما، عارف لله بود
دائما از مرگ خودآگاه بود
مالک ما ،باک زمردن نداشت
باک سر وسینه سپردن نداشت
دغدغه او ،فقط ایران نبود
شیعه و سنی و مسلمان نبود
ایزدی و شامی و کرد وعرب
مانده زمردانگی اش ،درعجب
این یّلِ پُردل ،زکجا آمده؟
کرد وعرب نیست ،چرا آمده؟
کیست که پابند به قاموس ماست؟
حافظ امنیت وناموس ماست
گرچه که پیکار نفس گیر بود
مالک مارا جگر شیر بود
شیر یل صف شکن حق پرست
یکسره اردوی عدو را گسست
خصم زبون ،طاقت دیدن نداشت
طاقت آرامش میهن، نداشت
روبه پیر و سگ زرد آمدند
خنجری از پشت ،به مالک زدند
خنجری از جنس جنون، انفجار
قدرتی از درک فزون، انفجار
بوی فتّوت ، ندهد جنگ تان
مرگ براین ، حیله ونیرنگ تان
بی سبب از خلق، گرفتید جان
مرگ براندیشه نا پاکتان
نیست به جز ، برضعفا ، زورتان
مرگ بر آن ارتش مزدورتان
مرگ به خون ،مرگ به کودک کشی
مرگ به ویرانگری و خامشی
رای شما ، بربشر،اینست اگر
مرگ به منشور حقوق بشر
دم نزنید اززن و از زندگی
مرگ بر عریانی و واین هرزه گی
برترِ از خلق ، خود انگاشتید
تخم عداوت به زمین کاشتید
مرگ بر آن ،شوکت پوشالی ات
مرگ بر آن ، طبلک تو خالی ات
مرگ چنان نقطه آغاز ماست
دفن شدن، لحظه پرواز ماست
بیم مده، مرگ مرا زندگیست
مرگ کسی راست که در مرگ زیست
قصه ققنوس ،تونشنیده ای
همت مارا ،تو نسنجیده ای
جمله کفن پوش حسینیم ما
شیر یل پیر خمینیم ما
ترک اگر، جان وسر وتن کنیم
هرگز اگر، پشت به دشمن کنیم
سوی تو در جنگ چو ما تاختیم
جان و دل و پیکر خود باختیم
پیکر وسر ،باخته را باک نیست
بیم وهراس از تو ناپاک نیست
یک به یک از منطقه بیرون کنیم
چوب به حلق سگ صهیون کنیم
خون شرف در رگ ایرانی است
هر که در اینجاست سلیمانی است
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
727.9K
#خلوتیار
در خیالم،نیمه شب بایار خود خلوت نمودم
گشت عطرآگین، از این خلوت ،تمام تار وپودم
گه نوازش می نمودم، رویش وبادست دیگر
با حیایی عاشقانه، چادرش را می گشودم
ماه بودو گیسوی افشان یار و خلوت ومن
مات از این ،سمفونی اشعار قشنگی ،می سرودم
حافظی، در دست یارم بود و من غرق تماشا
شعر حافظ، باصدای نازنینش، می شنودم
رقص لبهایش، مراتا ،تشنگی بوسه می برد
دل به سینه ، می تپید و وقت خواهش، لال بودم
او سخن می گفت و می خندید ومن سرگشته بودم
چیست این احساس مبهم، کوفتاده در وجودم
ناگهان ،آمد صدایی و خیالم را ،به هم ریخت
باز از عمرم شبی بگذشت ومن در خود خمودم
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
727.9K
#خلوتیار
در خیالم،نیمه شب بایار خود خلوت نمودم
گشت عطرآگین، از این خلوت ،تمام تار وپودم
گه نوازش می نمودم، رویش وبادست دیگر
با حیایی عاشقانه، چادرش را می گشودم
ماه بودو گیسوی افشان یار و خلوت ومن
مات از این ،سمفونی اشعار قشنگی ،می سرودم
حافظی، در دست یارم بود و من غرق تماشا
شعر حافظ، باصدای نازنینش، می شنودم
رقص لبهایش، مراتا ،تشنگی بوسه می برد
دل به سینه ، می تپید و وقت خواهش، لال بودم
او سخن می گفت و می خندید ومن سرگشته بودم
چیست این احساس مبهم، کوفتاده در وجودم
ناگهان ،آمد صدایی و خیالم را ،به هم ریخت
باز از عمرم شبی بگذشت ومن در خود خمودم
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
1.36M
مرا یادآر
اگر روزی،نگاهی آشنا دیدی ،مرا یادآر
اگر نامی ،نشانی ، از وفا دیدی مرا یادآر
اگر دیدی که پروانه، به دور شمع ،می چرخد
اگر پروانه درحال شنا دیدی، مرا یاد آر
اگر از کوی زیباروی طنازی گذر کردی
گر آنجا عاشقی ،یارد پا دیدی مرایادآر
اگر آتش ،گلستان را به کامش برد وبلبل را
به درد بیقراری ،مبتلا دیدی ،مرا یادآر
من از جنس شب وشعر وشعور وعاشقی هستم
از این احساس دلکش، هرکجا دیدی،مرایادآر
اگر قویی،به آوازی غمین ،در ساحلی متروک
زجفت وایل واقوامش، جدا دیدی مرا یادآر
هنوز از دیدن نامت، دلم سر گیجه می گیرد
اگر هم نام و هم درد مرا دیدی،مرا یادآر
الا یا ایها الساقی،شنیدی جام می پر کن
ز مستان ،گر سرشتی ،بی ریا دیدی،مرا یاد آر
تو گفتی وصل، گفتم چشم،گفتی ترک گفتم چشم
اگر عشقی ،چنین بی ادعا دیدی،مرا یاد آر
دل معشوقه هم گاهی، به حال عشق می سوزد
در این حالت ،اگر نور خدا دیدی،مرا یادآر
اگر آب روان بود و تو و ساز و می و نغمه
اگر کام دل خود را، روا دیدی، مرا یاد آر
🎙#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
727.9K
خلوت یار
در خیالم،نیمه شب بایار خود خلوت نمودم
گشت عطرآگین، از این خلوت ،تمام تار وپودم
گه نوازش می نمودم، رویش وبادست دیگر
با حیایی عاشقانه، چادرش را می گشودم
ماه بودو گیسوی افشان یار و خلوت ومن
مات از این ،سمفونی اشعار قشنگی ،می سرودم
حافظی، در دست یارم بود و من غرق تماشا
شعر حافظ، باصدای نازنینش، می شنودم
رقص لبهایش، مراتا ،تشنگی بوسه می برد
دل به سینه ، می تپید و وقت خواهش، لال بودم
او سخن می گفت و می خندید ومن سرگشته بودم
چیست این احساس مبهم، کوفتاده در وجودم
ناگهان ،آمد صدایی و خیالم را ،به هم ریخت
باز از عمرم شبی بگذشت ومن در خود خمودم
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
546.5K
#بهیادتوام
تو ای مه زیبا ،
همیشه وهرجا
به یاد توام
به روز وبه شبها
به خواب وبه رویا
به یاد توام
به ساحل دریا
که غرق تماشا
شوم به غروب
به یاد نگاهت
در اوج تماشا
به یاد توام
چو غنچه شودباز
وسر کشد آواز
بلبل مست
به یاد لبانت
به بُلبُلم آوا
به یاد توام
چو بشنوم آواز دلکش و
خوانم ترانه وشعر
در اوج رسیدن
به نکته زیبا
به یاد توام
به نم نم باران
صبح دل انگیز
کوچه وشهر
در این دم پرشور
وولوله تنها
به یاد توام...
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
683.3K
#چشمآهو
فراموشم اگر خواهی
مده بر باد گیسو را
که بویش
چون بهاران
می کشد سویت
پرستورا.
ز رو برده ست
اندامت
بت پیکر تراشان را
دو چشمت
چشم آهو را
لبانت آلبالو را
کسی که وصف حوری را
شنیده ست و تورا دیده ست
به چشمش
دیده گویا
روی مه رویان مینو را
بخارا و تن وجان را چه بخشش؟
برتو می بخشم
تمام لاله های واژگون کوه شاهو را
فقط پروانه می داند
شب دوری
چه طولانی ست
چه سان سر می کند شب را ؟
که بیند باز شب بو را
نَهَم
مه را به سر
رنگین کمان
بر دستش اندازم
اگر قابل بداند
یارم این تاج و النگورا
به جرم عاشقی من را
چنان سوزاندی ای یارا
که در آئین هندوها
نسوزانند هندو را
به پیشت
چشم بستم
بوی گلهای بهار آمد
گشودم چشم ودیدم
سرو وسوسن را وآهو را
💢البته این شعر درقالب کلاسیک سروده شده وصرفا برای سهولت در خواندن آن تقطیع شده است. 💢
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
1.31M
قحطی نان
جنگی که ببندد ره نان، ظلمی عیان است
ظلمی که عیان است، چه حاجت به بیان است
یک جبهه پر از کودک لب تشنه و بی حال
یک جبهه پر از، خولی واز شمر وسنان است
یک جبهه رژیمی ست، پر از قحطی وجدان
یک جبهه حسینی ست ولی قحطی نان است
هر خانه ویرانه اش آمیخته با خاک
گویی که چنان پیرهن کوزه گران است
خون می مکد از سینه خشکیده مادر
اشک ست که از مادر واز طفل روان است
گیسوی پریشان شده از پیکر دختر
در باد پراکنده چنان، برگ خزان است
نی نی رحم در او هست ونه بویی ز شرافت
ای ننگ بر این لکّه که بر روی جهان است
برکودک و زن ظالم واز مرد گریزان
این شیوه رزمیدن از سگ بَتَران است
ای مرد عرب، موعد خیرالعمل آمد
بشتاب، که هر لحظه تو را وقت اذان است
تاریخ دم از غیرت اعرابی تان زد
کو غیرت اعراب، اگر ورد زبان است
حالا که نگاه همه مرد و زن غزّه
بر غیرت عباسی ایران نگران است
باید که چو عبّاس به میدان بشتابیم
وز مرگ نترسیم که دنیا گذران است
خوابیدن در بستر خفّت، چو به صلح ست
والله که آسان تر از آن دادن جان است
البته که ما ،گردن دشمن بشکانیم
البته که ایران وطن شیر دلان است
هر کس که بدین خاک کند فکر تجاوز
بر گردن او تیغ و به سر ،گرز گران است
تا قطع کند ،شاهرگ حرمله ها را
صد تیر رها ساخته، صدها به کمان است
🎙#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
859K
#یادمآمد
شب ز کویت می گذشتم، حرفهایت یادم آمد
گوش دادم، لرزش لحن صدایت یادم آمد
خیره بودم، سایه ای بر پشت پرده آمد و رفت
چشمهایت، آن نگاه آشنایت یادم آمد
پشت پرده چیده بودی ،چند گلدان ،چون خودت گل
آن گل سرخی که آوردم برایت یادم آمد
نامت آمد بر زبانم، لحظه هایی تا صدایت
میزدم، می گفتی ای جانم فدایت یادم آمد
بیوفا، پرسیدم از تو، عشق مان اندازه دارد؟
گفتی از عمق دلم تا بینهایت، یادم آمد
چون دو بال یک کبوتر، باهمیم اما زهم دور
آخرین روزی که می رفتی دعایت یادم آمد
گفتی امروز آمدم تا با دعا ترکت نمایم
وای! بغض خنده های با صفایت یادم آمد
می روم، چشم امّا مخواه از من، نیایم جای ترکت
شاید اینجا حرف ها و خنده هایت یادم آمد
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
1.41M
صرفهجویی در مصرف آب
آب
صبحدم با دعای گنجشکان
سر زد از ابر نغمه باران
دانه های سپید مروارید
قطره قطره ازآسمان بارید
چیست باران؟ سفیر اقیانوس
چیست رنگین کمان؟ پر طاووس
چیست باران؟ تراوشی غمگین
ریسه اشک آسمان، به زمین
چیست باران؟ سفیر پاکی ها
بهر پا کیزگی گیتی ما
دست نقاش و مایعی بی رنگ
می کشد، صد هزار رنگ قشنگ
چیست باران؟ چو کودکی بی تاب
پابرهنه ، دوان دوان به شتاب
گاهی از کوه و گاهی از صحرا
می دود، سوی مادرش دریا
جای مادر، زهر که می پرسد
مژدگانی حیات می بخشد
هر که زنده ست، جان ازو دارد
زندگانی، نشان ازو دارد
چرخه زیستن به چرخش اوست
چرخش خون به تن به چرخش اوست
گاه ازو مرغ آسمان نوشد
گه زچاه و قنات می جوشد
اینک انسان به پنجه تدبیر
کرده این آب را به لوله اسیر
تا از او همیشه استفاده کند
دستیابی به آب ساده کند
دستیابی ساده وارزان
گشته کابوس جان این مهمان
میهمان از هزار فرسنگ است
رنجش میهمان به ما ننگ است
مصرف اندازه کن از این گوهر
صرفه جویی کن، مده به هدر
نعمت آب، گر چه ارزان است
ارزشش به ارزش جان است
تشنه بودیم وآب پیدا شد
قطره قطره چکید و دریا شد
پس بیایید قطره قطره آب
قدر دانش، شویم چون زر ناب
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
703.9K
#قهریار
می کند خسته به قهر و غضبش، گاه مرا
می کشد ، رنجش این غصّه جانکاه مرا
گوهر عشق، دگر هیچ ندارد ارزش
نشناسد ،اگر این دلبر خودخواه ،مرا
یار شاداب،اگر همسفر عشق شود
هیچ کاری نکند خستگی راه مرا
قهر کردی ومن این ، شکوه رساندم بر ماه
تاشهادت دهدم، روز جزا ،ماه مرا
یوسفم ، بر سر بازار،به ارزان مفروش
گر چه ارزان ،تودر آورده ای از چاه مرا
قهر بادیدن یک نُکته، نباشد هنری
یار باید کند از عیب خود آگاه مرا
یار آشفته شود، گر به یکی نکته ریز
چه تفاوت بکند، یار وشهنشاه مرا
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زمان:
حجم:
1.18M
شاهانه بمیرم
گنجشگ نیم،در طلب دانه بمیرم
طاووسم وبا شوکت شاهانه بمیرم
بیگانه زدنیایم و پرورده عشقم
سخت است ،که در دامن بیگانه بمیرم
سامان چوندارد. سر پر حادثه،بگذار
چون سایه سر باشم و در شانه بمیرم
چون دانه برفی، که شود محو به شیشه
نزدیک،ولی دور وغریبانه بمیرم
حالا که سرم، مست زبوییدن عشق است
مستی به خدا پل زده، مستانه بمیرم
دارایی من ،عشق وهمین یک دل پاک است
شرطست که بی ثروت ویارانه بمیرم
گر شرط وفادار شدن، دادن جان است
آن به که به زیبایی پروانه بمیرم
اسمم چو نشد ،درج به سامانه عشاق
خارج زصف و نوبت و سامانه بمیرم
گر معنی فرزانه شدن ،دوری از عشق است
نامردم اگر عاقل وفرزانه بمیرم
شعرم،غزلم،زنده به عشقم،که بمانم
من نیستم آن واژه که در چانه بمیرم
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky