eitaa logo
کلبه ی شُعَرا
2.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
39 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش چشمت نشسته‌ام آرام با دو تا کوزه اشک آمده‌ام قطره‌ام، سربه‌زیر و خرد ولی دل به دریای بی‌کران زده‌ام دست من خالی است، چشمم پر کوه‌های گناه بر دوشم خرد شد شانه‌های تقوایم چشم در راه توست آغوشم قلّک صالحات من خالی بقچه‌های گدایی‌ام پر گل شرمگینم مقابل کعبه گره‌ چادرِ نمازم شُل نه رکوعی، نه سجده‌ای، نه قنوت می‌روم در پی خیالاتم می‌کنم گم دوباره رکعت را باز درگیر اشتغالاتم می‌رسم در نماز خود به سلام باز هم لا اله الا الله! رفته انگار چار رکعت عمر مرده‌ام ... لا اله الا الله! ✅️‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
♡ سرشار از شکوفه و عطر بهار بود با او بساط دلخوشی‌ام برقرار بود در چشم دیگران نه، ولی در نگاه من موزون و دلپذیر که نه! شاهکار بود دنبال خویش گشتم و در دوست یافتم چشمان دوست، چشم نه! آیینه‌زار بود فهمیـــــد دوست دارمش از لابه‌لای شعر می‌گــفت دوست دارمت اما شعار بود هر شب صدای خندۀ او لایْ لای شهر در چشم دوست، گریۀ من خنده‌دار بود من اهل عشق بودم و اسمم گناهکار افسوس! یار، عاقل و پرهیزکار بود هرجا سخن به عشق کشید آبرو نماند ای کاش چشم‌هام کمی رازدار بود   🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🏴 چقدر آه کشیدم برای غربت تو! شبیه شمع چکیدم من از مصیبت تو برای آنکه کمی قلب من شود آرام خدا کند برسد دست من به تربت تو خدا که جان تو را با جمال خود آمیخت سرشت، روح مرا نیز با محبت تو چقدر شکر به درگاه حق بدهکارم! فقط برای همین: نعمت ولایت تو سلام حضرت باقر! نمی‌شود هرگز حصار فاصله‌ها مانع زیارت تو لباس مشکی من غصۀ محرّم داشت اضافه شد به غمش غصۀ شهادت تو اگر اجازه دهی، بر حسین گریه کنم ولی نه جای خودم؛ گریه با نیابت تو... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
همین که اسمتو بردم، هزار مرتبه شکر همین که یاد توام، بی‌شمار ممنونم اگر به فرض محالم منو تو راه ندی نمی‌رم از در خونه‌ات کنار؛ می‌مونم تویی که چشمۀ عشقی همیشه می‌جوشی منم که قطره‌ای از این زلال جوشانم برام عجیبه که درعین وصل مهجورم چطور تو دل دریام و غرق کتمانم! همیشه دامنم از مهربونی تو پره چطور شکر کنم این همه محبت رو؟ همیشه گوشۀ قلبم یه ترس جا داره گناه از من غافل نگیره نعمت رو خدای من! شب چشمم پر از ستاره شده از آسمون تو یکریز نور می‌باره چرا به پردۀ غیب تو باز خیره بشم؟ مدام از همه‌عالم حضور می‌باره 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دیدی که اسماعیل خود را هم فدا کردم؟ دیدی به عهدم با تو ای زیبا وفا کردم؟ بااینکه قلبم خانۀ احساس بود اما دیدی سر احساس را از تن جدا کردم؟ دیدی که آخر، خشت این دل را که از گل بود با کیمیای یادت ای یکتا طلا کردم؟  صد بند بر پای دلم بود و به عشق تو از آن‌همه دلبستگی خود را رها کردم حتما شنیدی ناله‌های بی‌صدایم را! دیدی تو را ازبین هر جمعی صدا کردم آن‌قدر گفتم ذکر یا کافی و یا شافی تا عاقبت سجاده را دارالشفا کردم مانند باران، خیر بر من ریختی دائم باید ببخشی آن‌همه چون‌‌وچرا کردم من از نماز عشق جا ماندم ولی حالا با التفاتت آن قضا را هم ادا کردم از هر طریقی بود ای زیباترین معشوق! چشمان خود را با نگاهت آشنا کردم یک‌عمر خواهش کرده‌ام آغوش گرمت را امروز هم در زیر این باران دعا کردم یا کافی یا شافی یا وافی یا معافی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خیالم پر شد از بوی ضریحت دلم پر می‌کشد سوی ضریحت خوشم داری تو از من یادگاری نشسته اشک من روی ضریحت السلام علیک یا علی‌بن‌محمد الهادی بابی انت و امی و اهلی و نفسی و مالی 🌷 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
حاشا که بعد از این شوم عاشق دوباره! با روحِ مرده، جان خسته، قلب پاره از سربه‌زیری، بیدِ قلبم را چه حاصل؟ ای باد! از جانم چه می‌خواهی دوباره؟ این برگ‌ها بازیچۀ دستان عشق است از زیر پا ماندن ندارم راه چاره از من تماشای نگاهت را گرفتی بیزارم از شب‌های سرد بی‌ستاره! گفتی نداری نسبتی با من عزیزم؟ باشد! نداری نسبتی، من هیچ‌کاره! دیروز بدجوری مرا دیوانه کردی امروز می‌گیری از این ‌مجنون کناره گفتم: می‌آیی گل! که من پروانه باشم؟ گفتی که داری می‌کنی باز استخاره شاعر نمی‌گوید برای عشق شعری عاشق تکّلم می‌کند با سوگواره 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
باز از باغ سبز چشمانت با نگاهم ستاره می‌چینم باغ سبز ستاره  را تا صبح چشم‌بسته، به خواب می‌بینم خواب دیدم که آمدیّ و مرا تا طلوع سحر بغل کردی با سرانگشت‌های شیرینت کام من را پر از عسل کردی  بوی ریحان و عطر گل پیچید کوکب و یاس و رازقی! مریم! چقدر خواب من لطیف شده مثل فرش‌ قشنگ ابریشم روی این فرش می‌نشینم، بعد دل به دستان باد می‌بندم پای من تا به آسمان برسد به هیاهوی خاک می‌خندم خواب‌ها مثل صبحِ بیداری است که تویی در خیال شیرینم در دعا درد عشق می‌خواهم عشق باشد تمام آیینم عشق نوعی شهادت است اگر- کاش عاشق شوم شهید شوم مثل سرمست‌های عشق‌زده جان ببازم  که روسفید شوم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🍂 نمی‌خوا..ستی دل ازم بکّنی ولی کاری کردم بریدی ازم مگه چاره‌ای داشتم غیر از این؟ زدم روی احساس مُهر عدم نگاه تو خورشید پرمهر بود ولی من نبودم برات پنجره پر از دونۀ عشقه دستای تو ولی این کبوتر باید بپّره پر از زخمه قلب درختای پیر یه عمری تبر خوردن از این و اون آوردی برام مرهم عشقتو؟ چه فایده عزیزم؛ نمی‌شم جوون بهاری نمونده توی چشم من تا چشم تو رو توش مهمون کنم بذار خونۀ ویرون قلبمو مث قبل، خرج زمستون کنم می‌دونم منو دوست داری ولی باید باز از عشق دوری کنم منم دوست دارم تو رو می‌دونی؟ ولی حیف باید صبوری کنم... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
زیباترین فصل خدا پاییز رنگارنگ هر برگ از این فصل زیبا بر دلم زد چنگ صد قصۀ ناگفته بر لب‌های خشکش بود هر برگ زردش با دل پاییزی‌ام همرنگ پاییز آمد پیش من آغوش را وا کرد یکباره در آغوش هم رفتیم تنگاتنگ عطر بهاران خوب و رنگ چهره‌اش زیباست اما به چشمم پیش پاییز آمده کمرنگ هم زرد هم نارنجی و هم سبز و هم قرمز به‌به دل پاییزی‌ام! به‌به عجب خوشرنگ! وقتی‌که عطر اول پاییز می‌پیچد وقتی کلاغش می‌زند آواز خوش‌آهنگ انگار یادم می‌رود عاشق‌ترین بودی انگار یادم می‌رود افتاده‌ای در جنگ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فدای نور و صفا و نجابت نرجس پر است ساغرمان از محبت نرجس هوای نیمۀ شعبان و عطر فرزندش سلام ما و ملائک به حضرت نرجس 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خدا از ما نگیرد هیچ‌وقتی این سعادت را دو قطره اشک.. بیتی شعر... این عرض ارادت را شبیه جسم تو مجروح شد قلب عزاداران نشانی هست در هر مسلکی اهل محبت را مرا از روضه‌خوانانت شمار ای عشق با این شعر چه گویم؟ آه! غربت را؟ جسارت را؟ اسارت را؟ در این ذکر مصیبت جمله‌ای کوتاه هم کافی است خسی کنج تنور انداخت آن خورشید صورت را فقط یک پرسش از کرب‌وبلا در ذهن من مانده که زینب عصر عاشورا چرا نشناخت حضرت را نیفتاده است هرگز بین ما و کربلا دوری فضای روضه‌ها درهم تنیده این مسافت را به طی‌الارض بهلولت چرا حسرت خورم وقتی که صلی‌الله گفته می‌برم حظ زیارت را به جز گریه برایت، نیست امّیدی به اعمالم مگر از واجبات ما پذیرند این عبادت را شبی در خواب دیدم مُردم و یک پیکر بی‌سر به دست خویشتن در کام من می‌ریخت تربت را صلی‌الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky