باز یادش میزند بر ذهن من یکباره سر باز قلبم می تپد باعشق و یادش تندتر باز خارج می شود بی اختیار از دست من یاد هر چیزی که بودم دردل خود پیشتر #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

دل به یک بی سر و پا دادم و دلگیر شدم زخم سختی به دلم زد که از آن پیر شدم دلم از عشق پشیمان شده، زاهد شده است به که گویم به خدا، زخمیِ تزویر شدم #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

زمانی می رسد گیری سراغم ،ای دلت سنگ که دیگر رفته عشق از قلب داغم، ای دلت سنگ زمانی می شوی ،خیلی پشیمان از جدایی پشیمان می شوی، رفتی ز باغم ،ای دلت سنگ #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

در محفل دل قصه ی آن یار زیاد است او را چه کنم؟چون که به من فاصله داده است من را که در آن حلقه ی دل راه نداده است او با که در این دایره بنشسته و شاد است؟! می خواهم از او دل بکنم ، عرضه ندارم دل هم بکنم ،دست که این باره سپارم دیوانه ی اویم به خدا دست خودم نیست هرکار کنم دل را نتوانم به سر عقل بیارم از فاصله ها خسته و دلگیر و غمینم به خداوند ای کاش کسی بود که می کرد دلش را به دلم بند گویی که یکی از دو نفر لایق هم نیست از این سبب این عشق به ما نداده پیوند #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

آرزو دارم ببینم مهدیا که شاه عالم گشته ای بر دل زخمی ما بیچارگان درمان ماتم گشته ای تا به کی بیچارگی ،آزردگی،افسردگی ، آوارگی رحم میخواهم کنی حالا که مرهم گشته ای #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

دلم هر دم که یادت کرد، در جایش فرو ریخت سهند سربلندی بود ،به پایت آبرو ریخت ندانستی تو قدرم را ، مرا طرد از خودت کردی از سینه کردم آهی، اشکم شبیه جو ریخت #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

در عشق تو غرقم ولی افسوس خطا هست آن قلب تو در جای دگر ،از من دیوانه جدا هست باید به خودم یاد دهم سنگ شوم پیش دل سنگ فارغ شوم از آنکه از این عشق رها هست #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

مستم از عشقی ولی، اسمش نمی‌گویم به کس یا نمی‌گویم چه را بر دل نموده ام هوس او نمی‌داند که من دیوانه‌ی عشقش شدم از خدا می‌خواهمش ،تنها خدا داند و بس درد خود را می‌خورم اما نمی‌‌آرم به روی تا نداند کس چه دارم با دل خود گفت و گوی کاش می‌شد که خدا ،او را به من هدیه کند او چو آبی باشد و من بهر او باشم سبوی کاشکی که خدا ،منت نهد روی سرم تا ابد او باشد آن همراه و یار و همسرم او نمی‌داند که من سرمست از خویَش شدم او نمی‌داند که من بی او چه رنجی می‌برم او لیاقت دارد از بهرش کنم جان را نثار او لیاقت دارد و من بی لیاقت بیشمار جز دعا و استغاثه چیز دیگر بر نمی‌آید زمن تا زمستان بگذرد ،بینم رخ سبز بهار صبر بر عشقی که یک سویش بماند بیخبر خوب می‌دانم که دارد بر دلم خیلی خطر چاره ای دیگر ندارم ،باید بمانم منتظر تا خدا لطفی کند ،او هم کند بر من نظر #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

چنان از دل برون رفتی،خودم هم باورم نیست منی که جانِ من بودی ،هوایت در سرم نیست سهندی یا که باتیسی ،چه ابلیسی ،چه قدّیسی کسی با نام تو دیگر درون دفترم نیست #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

چو آتش میزدی گفتم پشیمان می‌شوی روزی ز بدرفتاری ات با من یه روزی سخت می‌سوزی جواب خوبی من رو ، بدی دادی ،ستم کردی دلم رو غرق غم کردی ،تو می‌بازی، نه پیروزی #سمیه_آبدنگچی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky