eitaa logo
کلبه ی شُعَرا
2.7هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
4.8هزار ویدیو
39 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
«اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ» سه ساله دختر سالار دشت نینوایم من رقیّه ، کودک محنت‌کش شام بلایم من عمو، بابا، برادر، جملگی رفتند و من اکنون به سوی شام ویران با یتیمان همنوایم من فلک! آیا نمی‌بینی که زیر سقف این گردون اسیر دست جلادان، درین محنت‌سرایم من؟ نمی‌دانی که فرزند حسین، آن شاه احرارم ؟ ولی در کودکی، محتاج از غم بر عصایم من نمی‌بینی شده مویم چو دندانم سفید از غم اگرچه نزد کفار ستمگر ، بی‌صدایم من؟! مرا وقت فَراغت بود در این سن کم ، اما روی خارِ مغیلان، با اسیران پا به پایم من به دیدارِ گلِ رویِ پدر ، در کنج ویرانه به خارِ غم ز جور خصم کافر مبتلایم من يزيد دون به تشت خون مرا آتش بزد بر دل ازین مهمان نوازی‌ها چه گویم با خدایم من غم مرگ پدر داغی بُوَد در سینه چون شمعی که فردا را ندیده خامُش از این ماجرایم من زِ زهرِ طعنِ دشمن گرچه می‌سوزم ز آهِ دل ولی زهری به چشم دشمن آل عبایم من اگرچه جان به جانان می‌سپارم با دلی خونین ولیکن چون پدر، راضی به تقدیر و قضایم من بده (ساقی) مرا جامی که کاهد داغ ایّامم اگر چه تا قیامت، داغ دار کربلایم من... (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🏴 «در رثای ذاکر با اخلاص اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام، شادروان حاج سید احمد شمس» مَردی از جنس آب و آیینه آسمانی تبار و ، بی کینه مثل باران، زلال و روح افزا با وقار و پر از طمأنینه ذاکر اهل‌بیت پیغمبر (ص) روضه خوان سلاله‌ی حیدر حافظ و قاری کلام الله هم هنرمند و هم هنرپرور بود آگاه، از رموز سخن پیرو ذاکران عهد کهن از احادیث نغز بود آگاه با روایات سست بُد دشمن از تحاریف ، روی‌گردان بود چونکه اهل حدیث و قرآن بود بود صادق، همیشه در همه جا از قماش دغل ، گریزان بود در حرم بود خادمی کوشا در تکاپوی بزم ذکر و دعا دل که در بند عشق گشت اسیر نکند عشق با جهان سودا یک ولایت‌مدار صادق بود رهروی استوار و عاشق بود چون نبود اهل رنگ و ریب و ریا رهبری هم به او موافق بود بانی بزم ذاکران گردید نزد رهبر به همتی جاوید بود مجری به بیست سال تمام در حضور مراد و خیل مرید در شب چارم صفر ، ناگاه کرد هجران به سوی عرشِ اِله آخرین ذکر را به محفل عشق خواند و شد سایه‌اش ز سر کوتاه «سید احمد» اگر ز دنیا رفت با دلی شاد سوی عقبا رفت گویی آن (ساقی) شکسته دلان باده نوشان ز جام مولا رفت. (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
‌‌آنـان که خفتـــه‌اند بـه خــاک مـــزارها طـی کرده ‌اند پیـچ و خــم روزگـــارها ‌‌اکنون اگرچـه خــاک شده جایگاهشان یک عمــر بــوده‌انـد بـه دنیـــا نگـــارها ‌ (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) سهمگین است عزایت بخداوند وَدود بر قیام تو و بر لشکر و آل تو درود نه فقط شیعه عزادار تو گردیده کنون که عزادار تو هستند مسیحی و جهود پسر فاطمه! ، ای نور دو چشم حیدر که شدی کشته‌ی تیغ ستم و تیر و عمود گریه می‌کرد بر احوال غمت ، پیغمبر زآن دمی که شدی از دامن مادر، مولود ریخت چون خون تو در راه خداوند کریم خونبهای تو بوَد حضرت حیّ معبود دشمنت کشت اگر ، کی رهد از دست قدر که کند گریه بر احوال بدش آل ثمود سربلند آمده‌ای از سفر کرب و بلا دشمنت گشت به میدان دیانت مردود آنکه دل باخت به شیطان، نبَرد ره به کمال بنده‌ی خالص حق است همیشه محمود پدرت هست علی ، مِهر درخشان ولا مادرت فاطمه آن زهره‌ی برج مسعود سومین اختر تابان ولایی که ز عشق تا خداوند نمودی به سماوات صعود به مقامت نرسد پای کسی ، تا به ابد گرچه باشند همه زاهد و از اهل شهود از سخاوت چو گذشتی ز خود و اهلِ عیال گوی سبقت ، کرمت از همه عالم بربود حاتم طایی و امثال وی از عجز و نیاز سائل کوی تو هستند ؛ تویی! مظهر جود سخن لاف نباشد پسر شیر خدا...! که خداوند ، تو را از سر تکریم ستود گفت «لولاك» و تو بودی هدف از خلقت او که کمال بشریت ، ز تو باشد مشهود فهم من نیست تو را ، گرچه مبرهن باشد که به عشق تو شده خلق، همه بود و نبود تو به صحرای کویری که بجز خار نداشت گل نمودی و شدی جاری پیوسته چو رود کعبه، گر قبله‌ی اسلام شد از سوی خدا عالمی را ست سزاوار به کوی تو سجود «خامس آل عبایی» که ز لطف ازلی... هرکه دل بست به تو زنگ غم از سینه زدود آنکه غافل بوَد از معرفت و مرتبت‌ات هست از حلقه‌ی ادراک و ارادت مطرود گریه خیز است اگر مرگ تو ای فانی حق آسمان از غم جانسوز تو گردیده کبود می‌زند پر ، دلِ خونین به هوای حَرمت شود آیا بشود قسمت این دل به ورود « بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی » تا نفس هست بوَد رشته‌ی پیمان معهود (ساقی) غمزده گر در غم تو نوحه‌گر است با دلی لجّه‌ی خون ، مرثیه‌ات را بسرود. (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
«اَلسّلامُ عَلیكَ یٰا اَبٰاعَبداللهِ الحُسَین» چشم دل وا کن که بینی رمز و راز کربلا ای که می‌بینی فقط، سوز و گداز کربلا کربلا گریاندن و ماتم نمی‌باشد که هست عشق و ایثار و شهامت ، رمز و راز کربلا از حسین آموز اخلاص عمل را وُ ببین بندگی را ، در قیام و در نماز کربلا کربلا یعنی گذشتن از خود و دلبستگی خود رها کن از تعلق، در فراز کربلا کربلا یعنی نرفتن زیر بار ظلم و زور می‌رسد کی پای ما ، بر یکّه تاز کربلا نیست خاکی قابل تکریم‌تر ، از این دیار نیست حتی کعبه‌ی حق ، هم‌تراز کربلا خاک گلگونی که هفتادو دو گل در بر گرفت تا که گردد باغی از گل، سرفراز کربلا زیورآلات جهان ، هرچند دل را می‌بَرد کی شود هم‌سنگِ خاک دل‌نواز کربلا بود نصرانی وهب، اما به رؤیا دیده بود هیچ مِیدانی ندارد، امتیاز کربلا هر دلی با یک نوا دمساز می‌گردد اگر می‌زند اما دل شوریده ، ساز کربلا رهرو شیطان مباش و از جهالت دور باش اقتدا کن، بر امام پاکباز کربلا چاره‌ی خود را طلب هرگز مکن از دست غیر غیر دست پادشاهِ چاره‌‌ساز کربلا می‌کند از جان تحمل زائر کوی حسین تا که پیماید رهِ دور و دراز کربلا اربعین آمد ولی قسمت نشد دیدار یار کن نصیب ما خداوندا ، جواز کربلا بر سر بام جهان تا روز محشر می‌توان دید بر پا ، پرچمِ در اهتزاز کربلا (ساقیا) جامِ نیاز و ناز و راز زندگی کن طلب، از کشتگان بی نیاز کربلا (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(اکسیر وجود) آنکه از قافله‌ی عشق ، جدا می‌گردد مبتلا ، بر غم و اندوه و بلا می‌گردد می‌دهد عزت و قدر و شرف خود از کف چون جدا ، از کرم و لطف خدا می‌گردد عشق، اکسیر وجود است و گدازنده‌ی قلب که مِس سینه از آن نیز ، طلا می‌گردد عشق هرچند ملال آور و جانکاه بوَد عاشقان را ، مدد و راهنما می‌گردد آنکه جز عشقِ خدا در دل خود جای نداد «قبله‌ی حاجت و محراب دعا می‌گردد» ۱ می‌بَرد راه به سرچشمه‌ی خورشید ز عشق در دل ظلمت و مصباحِ هُدا می‌گردد می‌دهد درس حقیقت به همه عالمیان چونکه فارغ ز رَه خبط و خطا می‌گردد مرتضیٰ محو خدا بود ز عشقی ازلی بین چه‌سان بر همگان قبله نما می‌گردد؟ گشت مُنشق سر او در دل محراب نماز که شهید از ستم قوم دغا می‌گردد بارگاهش به نجف بوسه‌گه اهل ولاست نام او نیز به هر درد ، دوا می‌گردد نظری کن به حسین بن علی و دریاب! که به شوق کرمش شاه، گدا می‌گردد در ره عشق فدا کرد خود و اهلِ عیال این‌چنین است که شاه شهدا می‌گردد بود چون عاشق وارسته‌ی درگاه خدا عاقبت در ره این عشق، فدا می‌گردد (ساقی) کرببلا مظهر عشق است و وفا زین‌سبب، اسوه‌ی ارباب وفا می‌گردد . (ساقی) ۱ـ صائب 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
"یا اباصالح المهدی ادرکنی" (صبح وصال) بهارِ عشق به فصل خزان رسید بیا نهال عاطفه از شوق ‌، بشکفید بیا بیا که وقت وصال ا‌ست کز طلیعهٔ صبح قمر به خواب گران رفت و آرمید بیا شب فراق گذشت و رسید صبح وصال ستاره خفت و فلَق ، از افق دمید بیا بیا که گوش محبانت ای امام زمان! ز منکران ظهورت ، چه‌ ها شنید بیا بیا که نخل دیانت ، درین زمانهٔ شوم ز تندبادِ مخالف ، قدش خمید بیا بیا که ای شجر عدل! بهر میوه ی تو ببین که عالمی از شوق صف کشید بیا چه روز و هفته و ماه و چه سالها که گذشت چه موی‌ها که شد از فرقتت سپید بیا به شوق دیدن رویت به بوستانِ جهان نهالِ یکشبه چون سرو ، قد کشید بیا دهان ز بغض فراقت خموش گشته ولی تویی به قفل خموشی ما کلید بیا پرنده ی دلم از اشتیاقِ دیدن تو چه جمعه ‌ها به هوای تو پر کشید بیا دلی که در همهٔ عمر در غیاب تو سوخت نیامدی و به شوق تو می‌تپید بیا ز بس‌که در غم هجرت گریستم چون ابر ز گریه ، پای تماشا به گِل خَلید بیا دم از دعا بگرفتیم تا به عرش خدا بیا که ابر اجابت ، به سر چکید بیا چقدر خیره در این انتظار بنشینیم ؟ که وصل روی تو از دل، امان برید بیا نگاه منتظرانِ ظهور در همه عمر به جز مذلت دورانِ غم ندید بیا بیا نگار فروزان! که از فروغ رخت سیاهی از دل شب‌های غم پرید بیا "بيا که سير غزالان دشت خاطره‌‏ها هزار شور غزل ، در من آفريد بيا" ۱ در افتراق تو (ساقی) ز ساغر هجران شراب محنت و رنج و تعب چشید بیا (ساقی) ۱ـ استاد مجاهدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(در شهادت سید مقاومت، سید حسن نصرالله) تا از این دنیای پُر آشوب، «نصرالله» رفت از زمین تا آسمان از غصّه ، دودِ آه رفت گوییا خاموش شد تا شمع رویش؛ ناگهان ـ در کسوف و در خسوفِ مرگ، مِهر و ماه رفت شیرمرد بیشه‌ی استادگی از این جهان با رشادت عاقبت از حیله‌ی روباه رفت بود پرچمدار «حزب اللهِ» لبنان و کنون بر فراز چرخ گردون، نام حزب الله رفت تاخت بر صهیونیان با تیغ بُرّان سخن با سلحشوری به پای خود به قربانگاه رفت از جنایت‌های صهیون کرد آگه خلق را گرچه از دنیا به دست فرقه‌ای گمراه رفت داشت عزمی آهنین بر دفع استکبار و ظلم ای دریغا ، کآن ابرمَرد از جهان، ناگاه رفت مرگ او جان می‌دهد بر پیکر آزادگان گرچه آن مَرد مقاوم با غمی جانکاه رفت جز شهادت نیست پاداشی نکوتر عاقبت بر کسی که عمر او در وادی الله رفت سوخت قلب غزه و ایران و لبنان و یمن چون به دست ظالمان مردی عدالتخواه رفت ساغر (ساقی) شکست و جام دل شد واژگون آنچنان که داد و فریادم به اوج ماه رفت بارالها می‌شود روزی رسد بر گوش خلق : آنکه چاه از بهر لبنان کند، خود در چاه رفت؟ (ساقی) 1402/07/08 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در رثای شهدای حرم حضرت شاهچراغ (ع) شد حریم احمد بن حضرت موسَی بن جعفر غرقه در خون از عداوت‌های دژخیمان کافر بار دیگر حمله‌ور گردیده دشمن از خباثت بر حریم دلنواز زاده‌ی موسَی بن جعفر (ع) شهر شیراز از جفای ظالمان، در غم نشسته کی توانم با حروف این صحنه را دارم مصوّر زائران آغشته در خون‌ از جفای دشمن دون گوییا امشب حریم احمد موساست محشر عیسی گردون‌نشین حتی غمین از این مصیبت همنوا گردیده در عرش الهی با پیمبر (ص) اشک ماتم می‌چکد از دیده‌ها بر دامن امشب آه، از حلق وطن برخاسته تا عرش داور آسمان! خون گریه کن در سوگ فرزندان ایران که عزادار است، از ماتم در امشب مام کشور بشکند دستی که امضا کرد این حکم ستم را چون که از فرط قساوت زد به قلب خلق، آذر داعشی! لعنت به افکار تو و ذات پلیدت هم به وهّابیت ملعون و کفار بداختر کی؟ تواند دشمن ایران کند خم پشت ملّت ملتی که شیعه است و تکیه‌گاهش هست حیدر ملت آزاده‌ی ایران ، بپاخیزد شبانه... حکم فرماید به اضمحلال دشمن، گر که رهبر پشت دشمن را کند خم، «وحدت ایرانی ما» چونکه باشد حامی ما حضرت (ساقی) کوثر‌ (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(اَلسّلامُ عَلیـكِ یَا أُمُّ المَصائِب) ا࿐❁❈࿐✿࿐❁❈࿐ا (راوی نینوا) کــوهِ صـبر و اسـتقامـت زینب است مظهــر شور و شهــامـت زینب است آن کـه از قــدقــامــتِ عشـق حسـین بست قـامـت تـا قیـامـت زینب است آن کـه در دشــت بـــــلای عـــاشــقی داد یـک دنیـــا غــرامـت زینب است آن کــه در راہ اســارت، سـوی شــام کـرد یــاران را زعــامـت زینب است در پـــرســـــتـاری طفــــلان یـتـــیـم اُسـوه‌ی مِهــر و کـرامـت زینب است از غیــوری ، پیـش چشـم دشمنــــان روسپید و راست قـامت زینب است آن کـه با یک خطبــه ی دنـدان‌ شکن کرد دشمــن را مــلامـت زینب است بــــرتــــریـــن راوی دشــتِ نیــــنـوا با همه رنـج و وخــامـت زینب است بــر پــرســتاران بــا مجـــد و وقــار در پـرســتاری عــلامـت زینب است آن کـه دشمــن می‌شـود از حِلـــم او غــرق دریـــای نــدامــت زینب است آن کـه بــا نــام همــامـش ، (ساقیا)! داده عــزت بـر کــلامـت زینب است آن کـه در این شعـــرِ شــیوا از کــرم خـامـه را کرده غــلامـت زینب است (ساقی) 1388 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
اهل دل را در طریقت، رهنمایی دیگر است گوش جان را صوت جانبخش و ندایی دیگر است مرغ خوشخوان در گلستان جهان کم نیستند بلبل شوریده را بانگ و نوایی دیگر است چشم امّید همه بر ناخدا باشد به بحر ناخدا را هم توکّل بر خدایی دیگر است عاشقان را مقتدا معشوق می‌باشد اگر سالکان راه حق را مقتدایی دیگر است اهل دنیا را مراد از کیمیا باشد طلا اهل عقبا را ولیکن کیمیایی دیگر است شیوه‌ی آزادگی، از خون به انسان می‌رسد گرچه "حـُـر" را ابتدا و انتهایی دیگر است کار نیکو در جهان ماند همیشه جاودان گر که پنهانی بوَد آن را بقایی دیگر است خاکساری قدر انسان را فزون‌تر می‌کند قالی پاخورده را قدر و بهایی دیگر است هر که پوشد جامه‌ی تقوا نباشد متقی عامل پرهیزگاری را، ردایی دیگر است چشم امّید نگون‌‌بختان به دست اغنیاست بنده‌ی درگاه ایزد را، رجایی دیگر است مَرد نابینا ندارد غم، چو دارد نورِ دل قلبِ چون آیینه را برق و جلایی دیگر است در وفاداری نباشد در جهان همچون پدر شد مبرهن گرچه مادر را وفایی دیگر است گرچه ما را آشنا، بیگانه می‌خواند ولی «در جهان، بیگانگان را آشنایی دیگر است» ۱ (ساقیا) ما را نباشد حاجتی بر جامِ غیر تا که ما را مستی از جام ولایی دیگر است (ساقی) 1382 ۱ـ صائب تبریزی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(مجلس رندان) درآن محفل که بوی خدعه و تزویر می‌آید یقیناً معرفت، در آن مکان، کم گیر می‌آید نمی‌دانم چرا هرجا که حرفی از وفا باشد به چشمم چهره‌هایی مملو از تزویر می‌آید برو در مجلس رندان نشین که پیر آن مجلس مبرّا از خرافات است و با تدبیر می‌آید مکن تکفیرم و بر من مگیری خرده ای واعظ که عارف چون بوَد آگاه، با تفسیر می‌آید به گوشم می‌رسد آوای غم هر لحظه امروزه «که از هر سو صدای شیون زنجیر می‌آید» ۱ چنان غم، خانه کرده در دل از بیداد گردون که نفس، از سینه بیرون، با تب تأخیر می‌آید مشو اغفال دشمن گرچه خود را دوست می‌خواند چنان که گرگ، بی شک در پی نخجیر می‌آید جلا هرگز نمی‌گیرد دلی که غش در او باشد به کار آهن و فولاد، کی اکسیر می‌آید ؟ چگونه می‌توان دل را تسلّی داد وقتی که : سخن بر گوش‌ها، با ناله‌ای دلگیر می‌آید ؟ چه‌سان فهمد غم و درد دل درمانده‌ی نان را کسی که از سرِ سفره، همیشه سیر می‌آید ؟ مَبندی دل به این دنیا که گر وقتت رسد، روزی اجل، بر بردنت از غیب، همچون تیر می‌آید طلب هرگز مکن مستی درین عالم ز بدمستان که جام می فقط در دست (ساقی) گیر می‌آید (ساقی) ۱ ـ استاد مجاهدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky