#قسمتدومازسفراربعین👇
دید آنچه را که نباید انتظارش را داشت!
عراقی ها از نقطه صفر مرزی ،چادر برپا
کردند،دیگهای غذا ومایحتاج مسافر تلنبارشده بود برای شکوه و عظمت همایش بزرگ اربعین و
از،پزشک ، مهندس ،کسبه ،کارگر،کودک تا پیر! مهیای خیرمقدم و خدمت به زوار میشدند!......
بعضی ها هم، با بضاعتی که داشتند ،
سرتعظیم خادمی ی اربعینی ها آمدن حتی با خشک نمودن عرق صورت زائرین.......
بادیدن این همه عشق و قرارعاشقی
برای روز و یا ایام موعود !
شگفت زده شد که خدایا
مگر میشود از مهران تانجف و ازنجف تاکربلا،
ایران و ایرانی به عراقیها
پول ولوازم پذیرایی و جای خواب و هر منزل به ۵میلیون فقط ایرانی و جماعت زیادی هم
از دیگربلاد اسلامی و غیر مسلمان بدن!!!!؟
مرور اینهمه افکار نادرست ،!از او
یه حقیقت را آشکار نمود ،
حقیقتی که با گذشت ۱۴قرن ،
مردم مسلمان اما آزاده ،سرازپا نمیشناسند
حرف دل👇
دردلش شور و بلوایی بپا شد
که:
آیا قبول ام میکند یا، وقتم را صرف زیارت کردم می پذیردیاهزینه های اندکی که بابت آن نمودم حلال است ، بی رغبتی اولم را به زیبایی قلبی را که بهش سپردم و........
جملگی ،مورد عنایت حضرتش قرار میگیرد یانه؟
براستی این سفر! برایش مرگ بعد از زندگی بود
تازه فهمید که:
مردم برای چه دیوانه حسینند!
تازه فهمید مظلومانه کشتنش یعنی چه..
تازه فهمید
زیارت سیدالشهداء آنهم باپای پیاده و در دل گرمای
کشور عراق! یعنی چه و........
ادامه دارد.....
#عباس_بابایی_خطیر
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky