eitaa logo
کلبه ی شُعَرا
2.7هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
39 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکتب عشق شما، تا عقل استدلال کرد ما را نه استدلال او، شوق تماشا لال کرد... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در طواف حرم چشم تو، سرگردان است غزل جمعه که خیس از قلم باران است دل به لطف تو به این مرتبه از عشق رسید گرچه در وادی احسان، دل من حیران است فیض روح القدس و همت هر روزه کجاست؟ ازهمین جا که منم تا تو، هوا طوفان است در خیالات خودم دست مرا می‌گیرد دستهایی که به زخم دل من درمان است در زندان نفسگیر مرا باز کنید دیده ام چشم به راه قدم جانان است الهی به دل شکسته‌ی بی بی جانمان زینب(س) عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خزانی کرد باغم را شبی داغ زمستانت شنیدم جامه‌ی مشکی به تن کردست بستانت تبر بوسید زخمم را شکوفا شد هزاران زخم بلی بیچاره کرده عشق را، حق نمکدانت قناری قصد رفتن دارد از باغ بدون تو قفس بهتر برای مرغک دور از گلستانت برای مرگ شب بوها، زمین جای قشنگی نیست شبی من کوچ خواهم کرد از آغوش دستانت مرا ققنوس نامیدند و آتش شعله ور تر شد بسوزان جامه‌ی تثلیث را با داغ هجرانت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از گلوی راه می‌بارد دوباره شعر آه از چه رو مشکی به سر کردست امشب باز ماه؟ سر به روی شانه‌های کوه، می‌گرید زمین مردم چشمم به دشت گونه آورده پناه این صدای گریه‌‌ی موزون، صدای باد نیست برده بغضش را کسی پنهان کند در جان چاه گرد غم بر چهره‌ی شهر نبی پاشیده اند با خودش آورده غصه، از چه رو امشب سپاه؟ مادر دنیا عزادار عزیزی می‌شود قلب زهرا می‌دهد بر رفتن بابا، گواه پیشاپیش فرار رسیدن شهادت قطب عالم امکان حضرت رسول خوبیها، محمد مصطفی(ص) و سالروز شهادت میوه‌ی دل علی(ع) و زهرا(س)، نوه ارشد پیامبر رحمت، امام حسن مجتبی(ع) بر موحدان و شیعیان جهان تسلیت باد.🥀 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
42.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی عظم البلا... یک جرعه از خیالت، پر کرد جام ما را یا حکم کن به مستی، یا چاره ای بفرما در راه این تمنّا، جز سر چه می‌توان داد؟ یا وصل کن میسّر، یا حل کن این معمّا... ادامه دارد ان شاالله به شرط توفیق 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با خنده هایش، عشق را تفسیر می‌کرد با جذبه‌اش در قلبها تاثیر می‌کرد عمری مسافر بود مثل قاصدکها خواب خوش برگشت را تعبیر می‌کرد با نان عشق و لقمه‌ی لطف و مود‌ّت اهل و عیال خانه اش را سیر می‌کرد مردی که از ایل یلان آذری بود مشق وفا را شب به شب تحریر می‌کرد با چشم خود دیدم که داغ رفتن او روی تمام غنچه‌ها را پیر می‌کرد آقاجانم امام زمان قربون دلتون من هم امروز داغدار هجران پدر هستم. در حق پدر و مادرم دعا بفرمایید. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دل، چون کبوتر، تا که مشتاق سفر شد از شوق دیدار تو، دشتِ گونه تر شد با کیمیای عشق، بعد از هشت وادی خشتِ دلم، آیینه ای صاحب نظر شد تا از ادب بر آستانت سرنهادم قلبم به شان عشق ورزی، مفتخر شد در جرعه نوشی از شراب رحمت تو جانِ درختِ حاجتِ من، پرثمر شد اشکم به سنگ لطف و احسانت محک خورد با دست و دل بازی فراتر از خزر شد طی شد به لطف دوست عمر چند ساله ای خوش تر آن روزی که با عشق تو سر شد السلام علیک یا مولانا یا علی ابن موسی الرضا مبارکباد تولد صبحی دیگر در قلمروی زعامت مولانا صاحب الزمان 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از بغض من یک مثنوی، غم در غزل جاری شده بی تو تمام روزها بدجور تکراری شده ای بودنت مثل نفس لازم برای بودنم این درد دوری باز هم، اسباب بیماری شده در من کسی هر ثانیه، مشق توسل می‌کند هر هفته کار عاشقت، حزن و عزاداری شده باید خدا کاری کند تا طی شود این روزها دنیای بی تو جان دل، دنیای غدّاری شده خون در رگ آدینه ها، یخ کرده بی خورشید تو با مختصات غیبتت یخچال معماری شده دارد آمید دیدنت آخر جهانی می‌شود از لطف تو مولای من ایام بیداری شده 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مست از شراب چشم، بیتاب از شرابیم آباد مسلکانی، از بیخ و بن خرابیم بیدار کرده ما را با عطر بی نظیرش یا در خیال رویش با چشم باز خوابیم؟ با وعده‌ی بهشتش عمری ثواب کردیم حوری از آن او شد ما در پی حسابیم روشن شد از جدایی اخر اجاق این شعر ما اشک واژه‌هایی خوشبوتر از گلابیم تاریخ از غم ما فصل نویی رقم زد ما نسل ساده لوحان، هم سن انقلابیم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای اعتبار سجده و سجاده و نماز از هر چه غیر دوست، دلت گشته بی نیاز تفسیر دلبرانه‌ی آیات مصحفی تعبیر سرخوشانه‌‌ی دلدادگان ناز از مادری چو آینه، دریاست منجلی احمد صفت پیمبری، از خطّه‌ی حجاز یخ کرده بود عاطفه در قلبهای من از نو جوانه زد شبی، احساس دلنواز من باغی از ارادت و تو باغبان شدی خار دلم به لطف تو، گشته‌ست سرو ناز بار امانت دلم در دستهای توست آه ای محمد امین، با چون منی بساز پیشاپیش خجسته زاد روز رسول رحمت ، خاتم انبیا حضرت محمد(ص) بر همه عالمیان مبارکباد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معبود من خاک کدامین آستان را برگزیدی؟ کز آن وجود مصطفی را آفریدی؟ از سرمه‌ی‌ چشم کدامین ماهپاره تمثال زیبای محمد را کشیدی؟ گویا که قبل از خلقتش در آسمانها راز و نیاز حضرت او را شنیدی چون میوه‌ای شیرین فنا در بندگی را از ادعای راستین او چشیدی این گونه شد کز عالم و آدم به لطفت ناز رسول امّیِ خود را خریدی... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شُعَرا
(ع) "یادمان باشد خدا خریدار بسیار منصفیست، کم ما را به کرمش میخرد" صبح یکی از روزهای اخرین ماه تابستان برای شرکت در مراسم تشیع و تدفین پدر یکی از دوستان به همراه خانواده رفتم بهشت زهرا(س) از اونجایی که با فاصله یکی دو ساعت دیگه باید در مراسم یه ختم دیگه در همون مکان حاضر می‌شدیم ترجیح دادیم این فاصله‌ی زمانی رو بریم حرم امام رحمه الله. پارکینگ مقابل حرم ماشینو پارک کردیم و سوار سرویس های نقلیه عمومی که نمیدونم اسمشون چیه شدیم همون هایی که شبیه سرویس های داخل صحن های مختلف حرم امام رضاست. اتفاقا چند روزی بود که تلاش میکردم از سهمیه‌ی کنسلی های اقامتی سازمان در مشهد استفاده کنم بلکه شرایط زیارت مهیّا بشه که در نهایت گفتن تا پاییز امکانپذیر نیست. القصه وقتی سوار سرویس داخل صحن امام خمینی شدیم شدیدا دلم هوای مشهد کرد و با خودم گفتم ای دل غافل هر سال به راحتی قسمتت شد و رفتی فکر کردی یه امر طبیعیه دیدی امسال روزیت نشد. اون روز گذشت و ما برگشتیم منزل. از همسرم خواهش کردم ایشون اقدام کنن شاید به اسم ایشون در اومد از اونجایی که زیاد حوصله‌ی این کارها رو نداره ارجاع داد به یکی از دوستانش و در کمال تعجب دوستشون یکی دو ساعت بعد تماس گرفتن و گفتن با اقامت شما در فلان تاریخ موافقت شد، فقط خدا میدونه چه حس و حال قشنگی بود. در تاریخ مقرر که چه عرض کنم حتی یه روز زودتر عازم شدیم و برعکس موارد قبل حتی توقف نکردیم به نجوی که صبح زود برای نماز صبح رسیدیم حرم انگار رویا بود به محض ورود به حرم مشرف شدیم و بعد به سمت هتل حرکت کردیم گفتیم چند ساعت زودتر که چیزی نیست حتما همکاری میکنن بعد از ورود به هتل بخش رسپشن چک کردن و فرمودن برای شما جایی رزرو نشده همسرم پرینت رزرو جارو نشون دادن که تازه متوجه شدیم پیش ثبت نام بوده و چون به اسم در نیومده جایی برامون رزرو نشده دخترم نگران شد بهش گفتم مامانجان ما مهمون امام رضا هستیم و حتما حضرت حواسشون به ما هست در همین اوضاع و احوال متوجه شدیم یه زائر کنسل کرده و شرایط برای یه اقامت عالی فراهم شد. باز هم عنایت اقا حالمونو خوب کرد اون روز عصر برگشتیم حرم از اونجایی که من بخاطر شرایط بد جسمیم و درد زیاد نمیتونم راه برم اولین حیاط باب الجواد مستقر شدم تا همسرم و دخترم بتونن با خیال راحت برن زیارت. خدایا یه ساعت گذشت دو ساعت گذشت نیومدن و من کلافه از درد و غصه دار از این که نتونستم برم زیارت داشتم گریه میکردم که عزیزانم برگشتن و به سمت محل اقامتمون حرکت کردیم روز بعد همسرم برام ویلچر گرفتن که من هم بتونم همراهشون برم یک مرتبه یکی از خدام آمدن سمت ما و چرخ دستی رو از همسرم گرفتن ما متعجب که جریان چیه فرموذن زمان زیارت زائران ویلچریه من معذب بودم چون داخل همراه نمیزاشتن از من انکار شدو از اون بزرگوار اصرار و بلاخره راضی شدم و با خجالت اجازه دادم چرخو ببرن داخل جمعیت زیادی تو صف بودن حال و روزم عجیب بود ترکیبی از شرم حضور و شرم از زحمتی که به یکی از خدام داده بودم منتظر شدم تا نوبتم برسه اشک امانم نمیداد همه دوستان، اونهایی که التماس دعا گفته بودن و نگفته بودن همه از ذهنم گذشت که البته اموات جای خودشونو داشتن. یکی از عزیزان شروع کردن به خواندن زیارت خاصه و بلاخره فرصت دیدار رسید و من به همراه دو بزرگ‌وار دیگه رو بردن جلوی جلوی جلو لحظه‌ی عجیبی بود قشنگترین و خصوصی ترین زیارت عمرم سریع یاد غزلی افتادم که برای امام رضا جانم سروده بودم عرض کردم آقا جان من نه دعبلم نه کمیتم یه شاعر یه لا قبا هستم اما شما اهل کرامتید اجازه بدید بخونم تو دنیای وافعی که قسمتم نشده با این همه پارتی بازی برم خدمت رهبر حالا برای شما با رقص واژه هام اجازه بدید شعر بخونم و خوندم و زیارت کردم و خارج شدم تو مسیر مدام میگفتم یعنی آقا به من صله میدن. با استدلال خودم طمع در مرحمت اهل بیت نه تنها اشکالی نداشت عین زیرکی هم بود و الحق و الانصاف چه خوب شناخته بودم این ارباب کرم رو... میترسم صحبت به درازا بکشه و خارج از حوصله‌ی عزیزان باشه پس در مجالی دیگر ان شاالله ادامه این حکایت رو میگم خدمت شما یا علی(ع) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky