باغم که دچار خشکسالی شده است
مغضوبِ خدای احتمالی شده است
یا مثل مترسکی که هربار دلش
با بوسهی هر کلاغ خالی شده است
بر جان و تنم آفتِ انبوهی بود
زخمی که به عمقِ غارِ در کوهی بود
انگار که جان کندنِ من در همه عُمر
رقصیدنِ در مجلسِ اندوهی بود
مهمانیِ روزِ جشنِ تدفینم بود
تکنقطهی انتهای خطچینم بود
در خاکسپاریام، خودم بودم با
تابوتم و شانههای سنگینم بود
خیس از فَوَرانِ اشکِ غَسّال شدم
از رفتنِ خود چقدر خوشحال شدم!
تا بر سرِ من گذاشت او سنگِ تمام
در تختِ همیشگیِ خود چال شدم...
#مهدی_خدا_بخش
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
قسم خوردم به چشمانت به آن آیاتِ ویرانی
قسم خوردم که حتّی شعرهایم را نمیخوانی!
قسم خوردی به حسّآمیزیِ آغشته در موهات
که شعرم را خودت مصرعبهمصرع میپریشانی
قسم خوردم به موهایت که سرگردانتر از بادم
که میگردم به دنبالت در این پاییزِ طولانی
قسم خوردی پناهم میشوی با چترِ موهایت
در اقیانوسِ تنهایی... از این چشمانِ بارانی
قسم خوردم به لبهایت به آن معجونِ قلّابی!
که از عمقِ غم و تنهاییام چیزی نمیدانی...
قسم خوردی که هر شب با نگاهی مات، عکسم را
کمی اوّل تماشا،بعد میبوسیش پنهانی!
#مهدی_خدا_بخش
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky