چند فارغ از نشاطِ درد و درمان زیستن؟
همچو خونِ مرده زیرِ پوست، پنهان زیستن
شوق و این ناآشنایی؟ عشق و این بینسبتی؟
تشنهی دیدار وانگه در بیابان زیستن
خوبی از اندازه بیرون میبری انصاف نیست
دشمنِ جان بودن و شیرینتر از جان زیستن
دیده پر اشک و زبان پر شُکر، مشکل حالتیست
با چنین نازکدلیها سختپیمان زیستن
عیشِ میخوارانِ مفلس را چراغِ خلوتم
بایدم از خانهی همسایه پنهان زیستن
تا سحر با سازوصحبت، تا به شب در گشتوسیر
همچو گل طرفی نبستم از پریشان زیستن
مشت خاشاکِ نظیری شعلهای کرد و نشست
باد شمعِ انجمن را تا به پایان زیستن
#نظیری_نیشابوری
✅️ ارسالی اعضا محترم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس
در جهان عشق زادیم از دیار ما مپرس
دوش در یک بزم با او تا سحر می خوردهایم
نرگس مخمور او بین وز خمار ما مپرس
وقت ما آیینه رخساره معشوق ماست
حسن روی او نگر از روزگار ما مپرس
چشم گریان آوریم و جان پر حسرت بریم
دیگر از آغاز و از انجام کار ما مپرس
ما ضعیفان قصد منزلگاه عنقا کردهایم
از هزار ما یکی ماند شمار ما مپرس
قصه ما را «نظیری » نیست هرگز انتها
بحر بیپایان عشقیم از کنار ما مپرس
#نظیری_نیشابوری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky