eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
30 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت زهرا (س)🥀 روزی علی در سنگر خود یار و یاور داشت حالا ولی یاس کبودی کنج بستر داشت خانه پر از امن یجیب عرشیان می شد ام ابیها هر زمان که حال مضطر داشت ای کاش با دستان مادر وا نمی شد در وقتی که آتش کینه از آیات کوثر داشت مسمارِ خونی دیده که آلاله پشت در با شعله ی آتش نبردی نابرابر داشت دستاس بی تاب و تنور سرد میدانند این خانه قبل از ماجرای کوچه مادر داشت انقدر از آیات کوثر بی خبر ماندند تا عطر الرحمان تمام شهر را برداشت حق داشت که پنهان نگه دارد مزارش را از آن همه دشمن که در شهر پیمبر داشت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
سرزنش‌ها شدم از بابت عاشق بودن آه! تنها تو دراین شهرمرا فهمیدی مانده دریادهنوز آن شبِ‌دلگیری که مثل چشمان ترَم یک‌سره می‌باریدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گل یاسی و ز تو بوی خدا می آید هر سحر بوی تو همراه صبا می آید از مناجات تو در وقت سحر فهمیدیم که ز عطر نفست بوی دعا می آید از همان روز که در زیر کسا جمع شدید این همه بوی خوش از سوی کسا می آید مانده جبریل ملائک ز چه حیرت زده اند و چه بویی ز کسا تا به سما می آید عرشیان مست و فرو مانده ی درکارتو اند که شمیمت ز کجا تا به کجا می آید چند روزیست که از شهر پیمبر به مشام نگرانم نکند بوی بلا می آید چو ارازل بسوی یاس هجوم آوردند بوی خون از طرف بیت ولا می آید بو ی هیزم بوی پستی و بوی آتش و دود بوی نامردی از آن قوم دغا می آید بین دیوار و در ازگل بگرفتند گلاب چه گلابی که از آن بوی خدا می آید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از عشـق من به هر سو در شهر گفتگـویی است من عـاشق تو هستم این گفتگو ندارد....!! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درسوگ بانوی دوعالم🥀 گفتم سلام ای همه نور دو دیده ام بانوی آسمانی وصبح وسپیده ام نور بهشت داری ورخسار سرمدی ای بهترین توسل گل زار احمدی فریاد داد خواهی تو بی امان رسید آتش میان این در ودیوار بجان رسید ای سوره ی چشم‌تو ایات هل اتی گویی رسیده دست بشر زیر این کسا ای مادری که حافظ ما روز محشری بانو تو از آدم ونسل بشر سری ‌آی گل تویی دست ملک روی دوش حور آماده است کل بهشت بر قدو م نور دست توسل است بقیع نزد انبیا آمد نبی دور وبر ت می‌کند ندا تشیع تو روی دودست ‌ملایک است فخر زمین آمدن نزد سالک است اصلا به نام نامیت آذین شده بهشت ‌گویی تو را هم چو ملک داده اندسرشت آمد علی گریه کنان دست بر کمر قدی کمان‌کرده بدان مانده شعله ور این غم برای حضرت مولا گران بود در خانه اش سوک گل نوجوان بود آتش گرفت جان ودل اهل اسمان از داغ گل خون شده قلب جهانیان خون می گریست عالم وادم برای تو زهرا ‌اطهری همه جان ها فدای تو 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل پاییز، بهار شعرا نام گرفت شاعر از باده رنگین غزل جام گرفت در پریشانی ما شعر به فریاد رسید غزل از زخم دلم باز دو صد کام گرفت 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عَطـرِ تنت ، مرا به ویرانی می‌کشاند حضورت مثل یک «رویا» همیشه و همه جا در مَــن جاریست ... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ایـّام عزای جان پیغمبر شد یاس نبوی، عشق علی پرپر شد پرچم بزنید بر درِ خانه تان هنگام اقامه‌ی غم مادر شد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از سرم هیچ نیفتاده هوایت چه کنم ننشسته است کسی بر سر جایت‌چه کنم به جنونی که ز عشق دچارم بانو کرده در روح و تنم زود سرایت‌چه کنم کوه را کندم و فرهاد تنش لرزیده این هم از کوه‌ بگو باز برایت چه کنم؟ کمی انگار نگاهت به دلم سرد شده من ولی عاشقم و غیرِ شکایت چه کنم برده‌ای دل ز من و جز تو کسی نیست در آن تا بمانم ز سر عشق به پایت چه کنم؟ قصه‌ی عشق قشنگ است در آن شاه تویی منِ در این قصه شدم باز گدایت چه کنم کاش می‌شد که شبی باز بخوانی غزلی همه گفتند قشنگ است صدایت چه کنم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
برو از من همیشه دوری کن کجه دیوار عشقمون از بُن گرچه لارَیبَ فی جمالاتک لیسَ لکنْ کَمِثلهُ شیٌ...🥀🍂 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آسودگی زند موج در دنجِ خانه ی شعر آرامشِ خیال است اندر کرانه ی شعر در پیچ و تابِ غمها زلفِ پریشِ خود را خواهم که شانه کردن با دستِ شانه ی شعر اینجا خوشی گران است ارزان نیایدم دست باید بجویم آن را در شهرِ بانه ی شعر شاهینِ طبعِ شاعر وقتی گرسنه باشد باید که سیر گردد با آب و دانه ی شعر خورشید از درخشش خاموش گشت و تاریک تا دید شمّه ای از هُرمِ زبانه ی شعر از خالِ ماهرویان دل را ندادم از کف دلداده ام ولیکن از خالِ چانه ی شعر چون قطره ای که افتد دور از حریم دریا بر شورِ وصلِ دریا گشتم روانه ی شعر تا شعر ناب آید از سرزمینِ اسرار باید که دم به دم خورد هی تازیانه ی شعر تنگِ غروب هر کس گیرد بهانه ای چند امّا محمد" است که گیرد بهانه ی شعر 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky