eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب شدی که زینت دوش پدرشوی درحادثه تو شانه ی آرام سر،شوی پشت نقاب توست پناه هزار گل تنها نه عمه،مادر و گاهی پدرشوی آب حیات را نه فقط خضرخورده است تو جاودان به عشق حسینت سَمَر شوی درروزگارجهل که مردان سقیفه اند تو آن عقیله ی عرب شاهپرشوی از خویشتن فقط که نه از سرو های خود بگذشته ای که از سر ایثار سر شوی پ.ن سمر:آشکار @shaeranehowzavi
محبّت چون نسـیم صبحگاهان وزیده در وجودت صد دل و جان امیدِ بی‌قراران در قرارت قرارت در امیدِ بی‌قراران قُدومت سبز و قلبت همچو دریا طراوت می‌چکد چون لطفِ باران پیاپی می‌تراود از لبانت غـزل‌های دل‌انگیز بهـاران بیار از عالـم معــنا کلامـی تویی معنای ناب عشق و عرفان دمیدی در دلم شوری پر از نور تو شورانگیزی و نوری در اذهان کجــایی؟ ای حلاوت‌ سنج قلـبم طرب، چندی است در دل گشته پنهان به هـر تاری ز مو آشفـته‌ای دل بزن چنـگی به گیسـوی پریشان @shaeranehowzavi
دلگیرم از این فاصله ، دیگر ندارم حوصله این خسته‌ی درمانده را مهمان گوهرشاد کن من زائر و تو میزبان ، لطف تو بوده بیکران ویرانی قلب مرا امشب خودت آباد کن ❤️ @shaeranehowzavi
. 💢 ضربه‌فنی صهیون، به‌سر آمد شب عیّاشی تو نزدیک شده روز فروپاشی تو با دست حماس ضربه‌فنی شده‌ای جبران شکست نیست فحّاشی تو ✍️، ۱۴۰۲/۰۹/۰۲ 🌸 حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه: رژیم صهیونیستی در حادثۀ «طوفان الاقصیٰ» ضربه‌فنی شد... تا امروز هم نتوانستند از زیر بار فشار و ننگی که این شکست بر آنها وارد کرده، خودشان را خارج کنند. بله، قدرت‌نمایی می‌کنند؛ اما کجا؟ در بیمارستان... در مدرسه‌... روی سر مردم بی‌پناه غزه. این قدرت‌نمایی ارزشی ندارد. این مثل این است که یک ورزشکاری در میدان شکست بخورد، بعد برای تلافی آن شکست به طرف‌دارهای تیم مقابل حمله کند، به آنها فحاشی کند و آنها را کتک بزند (۱۴۰۲/۰۹/۰۱). @SharheAtasheDel
زمانی بین سرها من اگر سر داشتم بانو سرت را روی پا با نام همسر ، داشتم بانو حریف من غم عالم نمی شد ،خلق می دانند درون خانه تا وقتی که کوثر داشتم بانو که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟ منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار اگرچه تا شهادت داغ از در داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو @shaeranehowzavi
تقدیم به گمنامان مدرسه عشق بسیجیان دلاور مردان خدا خصالشان گمنامی ست چون نقطه اتصالشان گمنامی ست هرچند که بی نام ونشانند ولی این طایفه شرح حالشان گمنامی ست ******** خوشنام ترین اند ولی بی نام اند پر جوش و خروش آند ولی آرام آند آوازه یشان بسی بلند است ولی در مکتب عشق و عاشقی گمنام آند ******** با خون وخطر همیشه هم قافله آند هر شام وسحر همیشه هم قافله آند این همسفران ،مقصدشان گمنامی ست تا صبح ظفر همیشه هم قافله آند ******** هفته بسیج بر لشکریان مخلص خدا مبارکباد @shaeranehowzavi
. در پی تو آمده نیروی قدس این راه را تا بگیرد جان نحس دشمن بدخواه را حاج‌قاسم، فتح نزدیک است تکبیری بگو باز راهی کن به خط شیران حزب‌الله را ✍️، ۱۴۰۲/۰۹/۰۳ 🌷ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻گرامیداشت هفته ی بسیج🔻 ▫️بسیجی... ✍استاد جواد محدثی نوای نینوا دارد بسیجی صدای آشنا دارد بسیجی درون جبهه می بینی که در سر هوای کربلا دارد بسیجی * بسیجی دیدۂ بیدارعشق است بسیجی پیر میدان دار عشق است اگرچه کوچک و کم سن و سال است ولیکن در عمل ،سردار عشق است * حسین،ای درس آموز شجاعت بسیجی از تو آموزد شهامت به روی سینه و پشت بسیجی نوشته: یا زیارت ، یا شهادت * شب حمله شب دیدار مهدی است به سنگر سَر کشیدن کار مهدی است چراغ محفل سنگر نشینان فروغ روشن رخسار مهدی است ... ...چند بند از شعر ۱۵بندی «بسیجی» که در سال ۱۳۶۱ در جبهه و عملیات محرم سرودم«۱». یاد و خاطرات آن روزهای اخلاص و جهاد و شور شهادت، و یاد همه شهیدان ، نیز ایام «هفته بسیج»، بر همه بسیجیان و ایثارگران گرامی باد! ( جواد محدثی ) ------- ۱.مجموعه شعر «برگ و بار» ،ص ۱۶۹. @HOWZAVIAN
پیش به سوی نماز جمعه دل کَنده ز وحشتِ تباهی هستیم دلداده ی رحمت الهی هستیم تا گلشن جانمان پر از نور شود با عشق نماز جمعه راهی هستیم @shaeranehowzavi
برای فلسطین و شعرهای محمود درویش می‌آید آنکه از سفر امّید برگردد با جامه‌دانی از لباس عید برگردد عطر درشت پرتقال از دشت برخیزد بر شاخه‌هایت میوه‌ی خورشید برگردد آن کنده‌کاری‌های سرخ "دوستت دارم" بر جان مجنون درخت بید برگردد آوار ، دست از خانه‌های شهر بردارد دستی که آجر روی هم می‌چید برگردد می‌آید آنکه بی‌‌ اجازه بی گذرنامه نام وطن آسوده از تبعید برگردد آن عشق‌ِ بی‌افسوس، آن چشمِ فلسطینی یک‌شب به این شب‌های بی‌‌ناهید برگردد مردی که در آواره‌گاه باد ساکن شد آخر به خاک خویش بی تردید برگردد شعری که از اوراق زیتون رانده شد روزی این بار با تحسین و با تمجید برگردد رد می‌شود از پاسگاه مرگ،می‌دانم! آن صبح،آن آزادی جاوید برگردد @shaeranehowzavi
ما راوی فتح الفتوح این زمانیم " فتح المبین " دیگری در پیش داریم @shaeranehowzavi
☘ تو که سازندگی را از خودت آغاز کردی شبی پای خدا را به جهانت باز کردی اگر چه غرق در خاک و خُلی مرد جهادی تو اما استراحت به تن خسته ندادی به روی دستهایت بوسه بیل و کلنگ است برایت کار در راه خدا مانند جنگ است تو هر جا می روی تاول می آید پا به پایت و پینه دائما گل می دهد در دستهایت تو بار عشق را عمری به روی شانه داری اگرچه نوجوانی ،هیبتی مردانه داری نشان از جبهه ها دارد لباس خاکی تو به خرازی و همت می رسد بی باکی تو نسیم روستا را مست کرده جانمازت شده سرشار از پروانه ها آغوش بازت تو که از شهر و زرق و برق هایش بی نیازی هنر داری که از ویرانه آبادی بسازی عرق می ریزی و آجر به آجر می گذاری برای پر زدن در آسمان ها بی قراری شبیه حاج قاسم مرد میدان بلایی به وقت حادثه هر جا که باشی جان فدایی @shaeranehowzavi
☘☘ افتــاده هــوایت به ســـرم ، یوسف زهرا از دوریِ تو خـــونْ جــگرم ، یوسف زهرا هر جمعــه نشــستم به امیــدی که بیایی خون می چکد از چشم ترم، یوسف زهرا @shaeranehowzavi
روزگاریست که شاعر شدن آسان شده است شاعرِ عاشق و دلداده! فراوان شده است شعر بر هم زدن چند کلام و حرف است گاه بازیجه ی اطفالِ دبستان شده است نیست در شهر عزیزی که زلیخا بشویم یوسفِ مِصریِ ما، راهیِ کنعان شده است قصه این است که ما "قافیه" را باخته ایم عشق اکسیر گرانیست، که ارزان شده است عشق یک تجربه ی تازه ای از زندگی است که نسیمی به دلِ شاعرِ کاشان شده است هرچه را غیر خدا هست "ردیف" ش کردیم نقطه ی کور غزل ها همه شیطان شده است نَقلِ ما نَقلِ مَجازست که شاعر شده ایم روزگاریست که شاعر شدن آسان شده است @shaeranehowzavi
سلام الله علیک یا اباصالح یا حجة بن الحسن یا صاحب الزمان (عج) شام هجران تو مولا،می شود آخر، سحَر مِهر رخسارت ز کعبه نور پاشد بر قمر ناامید آقا، نباشد دل ز طول غیبتت با ظهورت روزگار ِ تلخ می آید به سر طی شود ایِّام جانفرسا و تلخ هجرتان تلخی چشم انتظاری می‌دهد روزی ثمر فتنه‌ ها و ظلم ها هرچند گشته بی شمار اشتیاق ما به دیدار شما بس بیشتر چون "اَنَا الْمَهدی" ز کعبه گوشِ جان را پر کنَد یک جهان گردد ز آوای ظهورت باخبر یا اباصالح،به جان مادرت دستم بگیر جان و دل را می کنم پیش بلاهایت سپَر فتنه ها،بیدادها،بت های نادانی و جهل بشکند با اتّحاد و همدلی های بشر از ازل مادر به ما آموخت "عشق مهدوی" کِی روَد با فتنه ها این عشق از دل ها به در؟ عاشقانت حافظ قرآن و اسلامند و حق تا بیارامند زیر پرچم صلح و ظفر گر تو آمین گو نباشی بر دعای عاشقان وای بر ما از دعاها می رود آقاَ اثر ای مسافر چشم هامان را به راهت دوختیم مرحمت کن حضرت مولا و برگرد از سفر ای دوای دردمندان، ملجأ ِ درماندگان با تو از ما دور می گردد غم و درد و خطر اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیکَ ألْفَرَج (صبا) @shaeranehowzavi
ای که تنها امیدِ عالمی مهدی دردها را فقط تو مرهمی مهدی قلب ها از هوا و معصیت لبریز باز هم آرزوی در غمی مهدی دیدنت کاش سهم چشم ما می شد حین باران و اشک نم نمی مهدی می خورد بر دهان منکران یک روز با ظهور تو مشت محکمی مهدی حجت ابن الحسن، الغوث ، ادرکنی فاش کردم که اسم اعظمی مهدی @shaeranehowzavi
چادر مادر حتی نیفتاد از سرش یک بار چادر گل را محافظ بود از هر خار چادر دارد برای هر زن آزاد اندیش با یاد زهرا حرمت بسیار چادر پیچید دور دُر بی مانند مادر مثل صدف در کوچه و بازار چادر کوه وقار است این که می بینید مردم این نکته را می گفت در انظار : چادر آیینه را تا عکس نابینا نبیند شد پرده دارش لحظه ی دیدار چادر نامردها وقتی که دورش را گرفتند او را سپر شد لحظه ی پیکار چادر در کوچه، خاکی شد ولیکن گفت آری از گرگها با حیدر کرار چادر راز کبودی گل سرخش نشد فاش صدیقه را شد حافظ اسرار چادر اما دریغا دور از چشمان حیدر شد شعله ور بین در و دیوار چادر این بیت را با اشک باید خواند مردم! زد بال بال آن روز با مسمار چادر فواره زد خون از گل نیلوفری وای! شد ناگهان مثل شقایق زار چادر @shaeranehowzavi
🥀 ما دل شکسته‌ایم و تو امیّد آخری بانو! شنیده‌ام دل ما را تو می‌خری آمد دلم دوباره حوالیّ کوچه‌ات دیگر نمی‌شود که گذر کرد سرسری آه ای گل محمّدی‌ام! سوختی چرا؟ ای یاسی کبود! شکستی و پرپری... درد شما بزرگ و جهان جای کوچکی‌ست باشد گلایه‌های تو تا روز داوری تو نیستی و جای تو خالی‌ست بی‌گمان اما نشسته‌ است گدایی دم دری... ای دل بایست! خانه‌ی وحی است پشت سر! داری مرا به آخر این کوچه می‌بری! دارد صدای شیونی از دور می‌رسد، شاید به قتلگاه رسیده‌ست خواهری... @shaeranehowzavi
هم عاشق میکاپ خلیجی گشتم هم عاشق خواهر بسیجی گشتم زان روز که شد بسیج لندن فعال من عاشق داف کمبریجی گشتم @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی طوفانی نوجوانی در وصف امیرالمومنین(ع) در دیدار مدال‌آوران ورزش با رهبر انقلاب @shaeranehowzavi
💠اداره هنرهای ادبی؛ معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 🔰 محفل هفتگی شعر حوزه《مشارق》 🔴با حضور: استاد سید محمدجواد شرافت 🔹زمان: دوشنبه، ۶ آذرماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۰ 🔸مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، سالن نمایش. 📝مکتوب اشعار را برای نقد به همراه داشته باشید. @eshragh_adabi
. 🌷 خاکیان افلاکی چقدر از دل خاک آسمان درآوردیم چقدر از تن این مرده جان درآوردیم چقدر سورۀ ایمان و آیۀ امید چقدر معجزۀ جاودان درآوردیم اگرچه در پی نام و نشانه‌ها رفتیم هزارها بدن بی‌نشان درآوردیم چقدر چفیه و سربند سرخ یازهرا ز خاک عاطر افلاکیان درآوردیم هزار پیر محاسن‌سفید دریادل هزار سرو رشید جوان درآوردیم چقدر لالۀ گلگون، چقدر چشمۀ خون چقدر زمزم رود روان درآوردیم چقدر قلۀ خوابیده در دل صحرا برای عزت ایرانمان درآوردیم گذشت جنگ و ز خیل بسیجیان از خاک هزار مشعله، صد کاروان درآوردیم @shaeranehowzavi
☘☘ انداخت بر دوشش عبا را مرد خیبر دریای صبرش از همیشه بی¬کران¬تر چادر به سر کرد آسمان غرق ماتم شد همره مردی بدون یار و یاور در شب¬ترین شب¬ها دو نور محض با هم راهی شدند این¬بار در شهری که دیگر حتی تمنای بهاری نیست در آن در باغ خو کرده به خشکی باغ بی¬بر منزل به منزل در زدند آن خانه¬ها را - مردم چه شد قول و قرار حج آخر؟ تنها جواب مردم دل¬مرده این بود: - ما دست بیعت داده¬ایم با فرد دیگر آتش¬فشان شد عقده¬ها و کینه¬هاشان در ازدحام آن نبرد نابرابر بانوی بال و پر شکسته بال و پر زد تا که گره بگشاید از ابروی حیدر مرغان خوش آوازه افتادند در بند مولا به کنج خانه و زهرا به بستر کم کم علی تنهای تنها در مدینه کم کم حسین و زینب و رؤیای مادر ... حالا علی مانده¬ست و چشمی چشمه اشک حالا علی و خار در این دیده تر با استخوانی در گلو مانده¬ست مولا با خاطراتی شعله¬ور از قدر و کوثر @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا