eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
182 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 نجف نرفته چه می‌فهمد این حقیقت را؛ فقط دعای کسی مستجاب می‌گردد که قوت غالبش اینجا شراب می‌گردد غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود غلام قنبرش عالی‌جناب می‌گردد نگاه حضرت ساقی به هرکسی افتاد اگرچه ذرّه ولی آفتاب می‌گردد به یُمن جوهر عشق علی و اولادش گناه، هرچه که باشد ثواب می‌گردد خوشا به حال کسی که شبیه ابراهیم در آستان حسینش ، مجاب می‌گردد نشان دهید به مستان که دور قبر قمر هنوز هم که هنوز است آب می‌گردد به هر دری که رسیدی و قفل بود، نترس به نام نامی او فتح باب می‌گردد نجف نرفته چه می‌فهمد این حقیقت را که کعبه دور سَر بوتراب می‌گردد 💠 💠 @shaeranehowzavi
بهار خاطر ما از غمت زمستان است هزار چشمۀ اشک از غم تو جوشان است هنوز داغ تو تازه است در زمین و زمان هنوز غصۀ ما داغ مرد میدان است 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دفتر شعر، هرکسی دارد غزل و قطعه هم، بسی دارد هر سخن پروری، به باغ ادب نخل نوپا و نورسی دارد شعر، نذر شهید اگر بشود بیت‌های مقدسی دارد 💠 💠 @shaeranehowzavi
سلام و رحمت🍃🌹 💎 اثر برگزیده‌ی اولین کنگره‌ی تکریم مادران شهید با عنوان " زلال قریحه" از بانو طاهره سادات ملکی: امشب دوباره حرف ها دارم برایت ای شب به شب هم صحبت من چشم هایت! یادش بخیر آن روزها که موقع خواب من روضه ی گهواره میخواندم برایت پا می شدند از خواب گنجشکان به شوقت وقت طلوع خنده ی صبح آشنایت کم کم شبیه سرو خانه قد کشیدی پشت لبت سبز و کمی بَم شد صدایت آن روزها در خانه ی ما وقت افطار باران غزل می خواند با هر ربنایت یک شب که شال گردنت را بافه بافه رج می زدم از رفتنت کردی حکایت از من حلالیت گرفتی... گریه کردی آن شب عوض شد بی هوا حال و هوایت باران به باران ابری و دلتنگ بودم کوچه به کوچه دور می‌شد رد پایت قندیل بست این خانه بعد از ‌رفتن تو یک عمر پای کرسی ام خالیست جایت دامادی ات را آرزو می‌کردم اما وقت حنابندان چرا خون شد حنایت می پیچمت لایه پتوی بوسه هایم تا گرم گرم گرم باشد دست و پایت! آه ای کبوتر بچه ام پرواز خوش باد! پر، باز کن پرواز کن تا بی نهایت... 💠 💠 @shaeranehowzavi
سلام و رحمت🍃🌹 💎 اثر برگزیده‌ی اولین کنگره‌ی تکریم مادران شهید با عنوان "زلال قریحه" از جناب مجتبی خرسندی: برای مادر شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین؛🌹 قبول کرده خدا هر دوتا شهید تو را که از دوپنجره واکرده‌اند دید تو را هزار مرتبه ترس آمد و حریف نشد که ناامید کند لحظه‌ای امید تو را منای عشق بنا شد که با دو اسماعیل به شام تیره بریزند صبح عید تو را بدیهی‌است که ابلیس‌ها نمی‌فهمند شکوه سعد تو را، باور سعید تو را بهشت خانه‌ی امن تو بود و حضرت حق گذاشت در دل قرآن خود کلید تو را چه باد‌ها که وزیدند با تمام وجود ولی هنوز نلرزانده‌اند بید تو را شکوه، صبر، صلابت، مقاومت، ایثار ردیف کرد خدا این همه مرید تو را تو روسفید شدی در مقام قرب خدا که روسیاه کند دشمن پلید تو را تو انتخاب خداوند بودی ای مادر برای رفتن این راه برگزیده تو را نشان مادری تو "تبارک‌الله" است به اهل صبر، خدا می‌دهد نوید تو را تو از زلال قریحه سروده‌ای دو غزل که ماندگار کند لحظه‌ی سپید تو را دو نامه‌ای که نوشتی قبول حق شده است به عرش خوانده خدا مهدی‌ومجید تو را 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 میان بهت عظیم زمین، زمان گم شد شبی که در دل پروازت آسمان گم شد شبی که شُرشُر باران شبی که هق هق ابر میان گریۀ تبدار این و آن گم شد دلم انار ترک خورده بود و بی تو شکست ... و لابلای ورق‌های داستان گم شد به چشم سوختۀ ما توئی همان ققنوس که صد نشانه نشان داد و بی نشان گم شد به سرو‌قامتی سبز قامتان سوگند از آن زمان که تو پیدا شدی خزان گم شد حماسۀ تو چنان کرد با قلم‌هامان که واژه‌های غم انگیز در زبان گم شد شکوفه‌های تو گل کرد بر تن تاریخ حماسه‌های تو پیچید و هفت خوان گم شد همان شبی که سحر را به جنگ می‌طلبید صدای کفر در آیینۀ اذان گم شد دگر ندیده به خود صبح روشنی هرگز شبی که یک نفر از شهر عاشقان گم شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
نَفَس حق خمینی است که در این عالم... ساخته همت و چمران و سلیمانی ها پیروی از خلف صالح او "سید علی" است موجب عزت صد در صد ایرانی ها 💠 💠 @shaeranehowzavi
گر مرا دوزخ فرستد ذات حق یوم الحساب تا ببینم حاصل عصیان خود را در عذاب چون بسوزد پیکرم در آتش قهرش ولی... سینه ام هرگزنسوزد چون به دل دارم علی(ع) 💠 💠 @shaeranehowzavi
پیچیده عطر چای و صدای چکاوکان آرام می‌چکد نم دستان آسمان شبنم نشسته روی تن ناز نسترن غرق عرق شده گلِ شب‌بو کنار آن گنجشک‌های عاشق اردیبهشت‌ماه پر می‌کشند شاد و رها در مسیرمان فصل تلاقی قلم و قلب و قافیه با قاصدک قصیدهٔ زیباتری بخوان آری بهار آمده عاشق کند تو را با من بیا به باغ پر از گل قدم‌زنان 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 ذوق را در شاخ و برگ لانه پنهان کرده است شوق را در باور پروانه پنهان کرده است دوست دارم آن خدایی را که با عشق تمام مهربانی را چنین در شانه پنهان کرده است فکر کن او با چه ذهنی، ذره ذره... خرد خرد جنگلی را در دل یک دانه پنهان کرده است شاعر نقاش یعنی او، همان استاد که ماه را در قلب حوض خانه پنهان کرده است باید عاشق بود تا فهمید این خاکی ترین... آسمان را در دل پیمانه پنهان کرده است خویش را در شعر حافظ زیر چندین لایه فهم در دل ایهام ها رندانه پنهان کرده است در جدال عقل و عشق، از خویشتن غافل نشو هر دو را او در سر دیوانه پنهان کرده است رنج باید آدمی را... تا رسیدن، چون که او گنج را در سینه ویرانه پنهان کرده است ای دریغ از کدخدایانِ به ظاهر دین پرست سود این نامردمان، در نانِ پنهان کرده است وای بر آن قوم و خویشی که به جای آشنا نور را در سایه ی بیگانه پیدا کرده است 💠 💠 @shaeranehowzavi
میرزا؛🍃🌹 چراغان کُن خیابان در خیابان را چراغانی که دارد سَر می آید! عُمرِ این هجرانِ طولانی سَری تنها که بعد از سالها از جَنگ برگشته سری بی تن! که در راهِ وَطن گَشته ست قربانی سرِ مردی که در خورجینِ یک قزّاقِ نامرد است "جماعت! میرزا دارد می آید رشت مهمانی" (به هر جا بنگرم آنجا تو بینم) میرزا کوچک تو در جنگل، تو در دریا، تو در کوه و بیابانی تو ای لالاییِ پُرسوزِ مادرهایِ شو مُرده تو ای در تَک تَکِ این کومه هایِ سردِ دهقانی چه فرقی می کند ماسالِ برفی با شبِ بغداد؟ چه فرقی می کند اهل کجا! یا در چه میدانی اگر غیرت نمی کردند و می ماندند در خانه نبود امروز حتّی نامی از ایران و ایرانی (انارت را دو قسمت کُن، شهیدِ اوّل و ثانی) یکی را میرزا کوچک، یکی قاسم سلیمانی چریکِ جنگلی سربازِ مَستِ بُلشویکی نیست مبادا بر وجودش اَنگِ بی دینی بِچسبانی! خودت سیّدجمال ای کاش می بودی و می دیدی که فرقی نیست اینجا بین اسلام و مسلمانی تُفنگت را زمین نگذار! خُرمشهرها باقی ست... وَ راه افتاده از خونِ تو دامنگیر جریانی که استعمار و استعمارگر را می برد با خود کمی طاقت بیاور! بعدِ هر سختی ست آسانی تُفنگت را زمین نگذار! تنها نیستی سردار که آغازِ تو را جُز با قیامَش نیست پایانی تو کوچک نیستی! این را به ما تاریخ ثابت کرد رضاخان های قُلدر می روند امّا تو می مانی 💠 💠 @shaeranehowzavi
می‌خواست از هوای تو بنويسم پاييز بود ابر مقدر شد باران گرفت پنجره ای لرزيد مردی شكست چند برابر شد موجی به جان ثانيه ها افتاد انگشت های باد به رقص آمد سكر هزار ساله اندامت بر پلك های پرده شناور شد يك تكه ابر تابلو را پوشاند حل شد تمام پيرهنت در ابر پس ابر جان گرفت فرود آمد پس ابر بی مبالغه دختر شد انجيرهای خيس سراسيمه بادام های مضطرب و مرطوب باران هزار بار تو را بوسيد باران هزار بار جوان تر شد می‌خواست از هوای تو بنويسم تاريخ انتظار غريبی داشت پاييز بود پنجره ای لرزيد مردی كنار پنجره پرپر شد 💠 💠 @shaeranehowzavi