در سکوتی آن طرفتر از هیاهوها تو هستی!
ما که عمری گم شدیم اینجا، ولی پیدا تو هستی!
در هجوم خشکسالی، روح دنیا هم تَرَک خورد
ای جواب تشنگیهای جهان، دریا تو هستی
سالها باریده از هفت آسمان باران ندبه
عهد میبندد زمین و خواهش دنیا تو هستی!
روح سرماخورده ی ما میگریزد در پناهت
سرپناهی در زمستان جهان،... گرما تو هستی!
در میان بیکسی، دستی نوازش کرد ما را
آنکه دیدیمش ولی نشناختیم آیا تو هستی؟
خستهام از هر کجا، از هرچه، از هر کس به جز تو
میروم از این حوالی... میروم هرجا تو هستی...
#عاطفه_خرّمی
@atefe_khorrami
@shaeranehowzavi
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
.
💎روز پاسداشت زبان فارسی
✍️ محمدامین رضایی
📚امروز روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت #فردوسی است. آشنایی با قله ها در عرصه ادبیات فارسی افق نگاه انسان را بلند و نگاه انسان را به پدیده ها عمیق میکند. آشنایی با چهار استوانه ادبیات فارسی مولوی، حافظ، سعدی و فردوسی میتواند این امر را تامین کند و در زندگی علمی و شخصی ما بسیار مؤثر باشد. بخشی از سطحی زدگی امروز نسل جوان و جامعه ما بخاطر عدم ارتباط گیری و انس با این قله هاست.
🔻در این چهار شاعر احتمالا ارتباط گیری با فردوسی سخت تر است. لااقل خودم دچار این هستم؛ اخیرا با پادکست فردوسی را در پادکست رخ گوش دادم، در جهت آشنایی با فردوسی و محتوای شاهنامه خیلی قابل استفاده است.
#ادبیات
#فرهنگ
#نویسندگی
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔷شاهنامه به نثر پارسی سره
🔸 همراه با حواشی؛ بدون واژگان بیگانه
✍️میترا مهرآبادی
🗓 انتشار به مناسبت روز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم #فردوسی
🆔 @ss_alavi_ir
نه زاهد می شود هر آدمی با جای مهر روی پیشانی
نه دائم سد خورشید است ابر روز های
سرد بارانی
مچ سفت صدف وا می شود معلوم خواهد شد چه چیزی را
به جان می پرورد در بطن خود از چشم خلق الله پنهانی
نفوذی آدمی از جنس ما و درد های مشترک دارد
شکایت دارد از فقر و فلاکتهای زنهای خیابانی
خودی در ظاهر اما ناخدای کشتی دزدان دریایی
نه سرباز وطن یک مهره ی شیطان برای خلق ویرانی
نفوذی می تواند خادم و خدمتگزار مهربان باشد
نفوذی انجمن دار است گاهی در لباس پاک روحانی
نفوذی می تواند دکتر و سرهنگ وشاعر باشد و گاهی
نفوذی عارف و علامه ی دهر است و استاد سخندانی
نفوذی داور و بازیگر و در هر لباسی فتنه انگیز است
نفوذی می تواند یک بسیجی باشد و در نفرت افشانی
نفوذیها فراوانند این ایام ،باید با بصیرت بود
گرفتاریم در یک کشتی آشفته در دریای طوفانی
فرج در پیش،ساحل روبرو،با ناخدایی از تبار نور
مسیر ما نخواهد شد عوض در التهاب هیچ بحرانی
کسی از راه خواهد آمد و کاخ ستم ویرانه خواهد شد
و خواهد رفت از کل جهان با مقدمش درد و پریشانی
#محمدجواد_منوچهری
#اللهمعجللولیکالفرج
@shaeranehowzavi
تو آخر مُشت دل را باز کردی
مرا با عاشقی دمساز کردی
تو با شاه چراغ چشم مستت
مرا آواره ی شیراز کردی
#حسین_کیوانی
#شاهچراغ
ششم دی القعده روز بزرگداشت حضرت شاهچراغ
@shaeranehowzavi
هستیم کویر و میل باران داریم
با آمدنش غصه فراوان داریم!
در آمدن و نیامدن هایش ،شُکر
عمریست مدیریت بحران داریم
#محمدجواد_منوچهری
#سیل_مشهد
#سوء_مدیریت
#مدیریت_بحران
@shaeranehowzavi
تقدیم به دختران سرزمینم
ای خوشا با خود شمیم عود و عنبر داشتن
یک فضای خانه با دختر معطر داشتن
مژده ها دادند مردم را که دختر رحمت است
ای خوشا در خانه خود عطر دختر داشتن
دختران گلواژه هایی از گلستان خدا
رحمت حق است با خود نرگس تر داشتن
ای خوشا آن کس که دارد دختری در خانه اش
با شمیم او گل و ریحانه در بر داشتن
وه چه زیبا و دل انگیز است باغ زندگی
خواهری را در کنار یک برادر داشتن
شاعران در وصف دختر بس غزل ها گفته اند
در کتاب شعر، مطلوب است زیور داشتن
دختران چون شاه بیت شعر ناب خلقتند
اسوه ای گر همچنان زهرای اطهر داشتن
#محم_علی_یوسفی
#هفته_کرامت
#روز_دختر
@shaeranehowzavi
اردیبهشت
ای کاش ماهها همه اردیبهشت بود
ای کاش راهها همه راه بهشت بود
باغ از شکوفه خرّم و صحرا ز سبزه سبز
گویی که از بهشت خدا رونوشت بود
دیوار خانهها همه نسرین و نسترن
گل جای خاک و آجر و سیمان و خشت بود
چوپان کنار چشمه و سرگرم نی زدن
دهقان میان مزرعه مشغول کشت بود
بارانِ پرلطافت، میشست و میزدود
هر جا که خار، یا خس و خاشاک زشت بود
ای کاش هیچکس دل کس را نمیشکست
دنیا به کام مردم نیکوسرشت بود
«هر جا که هست، پرتو روی حبیب هست»
گیرم که دیر و مسجد و گیرم کنشت بود
اردیبهشتیام من و در خود شکفتهام
ای کاش ماهها همه اردیبهشت بود...
غلامعلی حدّاد عادل
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
#اردیبهشت_ماه
@shaeranehowzavi
به نام خدا
🌷«از آخر نوشتن»🌷
✅نگاهی به صبح تازهدم
سروده عاطفه جوشقانیان.
از انتشارات شهرستان ادب.
حتما شنیدهاید که میگویند بیت اول شعر را خدایان میدهند و خواندهاید که غزلنویسان شعرهای خود را از چپ به راست میسازند. یعنی قافیه را در نظر میآورند و بعد کل بیت را بر اساس همان تولید میکنند.
این حرفها خالی از اغراق نیست اما همینقدر هست که آدم نمیداند بیت اول از کجا میافتد توی کله شاعر و به هر حال قافیه محتمل تا حد زیادی بر کلمات، تصویرها و حتی لحنی که بیت خواهد داشت تاثیر میگذارد. چیزهای دیگری هم هست. مثلا موضوع شعر و ایدهای که شاعر در مورد موضوع دارد بر خیال او سایه میاندازد. منتهی شعر خانم جوشقانیان چیزی دارد که کل شعر، روال تصویرها و حال و هوا و حتی نحوه پرداختن به موضوع را سر و شکل میدهد. آن چیز بیت آخر است.
او دنیای خودش را دارد. به همین خاطر نمیتوان به سادگی شعرش را مثلا توحیدی خواند، هر چند شاعر در صبح تازه دم مناجات میکند: طلوع کردی و از نورت آفریده شدم... و با همین رویه نمیتوان شعر او را آیینی دانست به این خاطر که در منقبت مولا مینویسد: در خطبهها از بس معطر بود کامت/ پروانهها پر میکشیدند از کلامت... و سایر ائمه نیز در همین دفتر تعظیم میشوند. منتهی طرح شاعر طوریست که آدم گمان میکند اگر یاد حضرت عباس و حضرت زهرا(س) نیز در میان نبود باز با شاعری طرف است که طرحی از توحید دارد و مسئله امامت و معاد نیز با خیالش ممزوج شده است. زیرا همیشه سرانجامی در کار است که در آن امید، انتظار و سرنوشت سهم به سزایی دارد. شعر «خواب گلدان» بیشترین تصویرهای تلخ این کتاب را در خود میبیند و حتی میتوان گفت جز بیت آخر در همه جا تنش و سایه تیرگی را حس میکنیم: روی لبهای گنجشک، هذیان/ باغچه دیده خواب زمستان... یا: خواب دیدم ترک خورد از بس/ درد دل کاشتم توی گلدان... . با این حال در مقطع میخوانیم: زندگی مرده قبل از تولد/ دل نکندی هنوز آی انسان؟ خواب در این شعر اشارهای است به حدیث « اَلنَّاسُ نِیامٌ فَاِذَا ماتُوا انْتَبَهُوا» مردم خوابند و وقتی بمیرند بیدار می¬شوند. گلدان، نماد تنگنای زمین است و البته بهتر است انسان از خواب «زمستانی» بیدار شود و بر خاک آزاد ببالد. چنانچه میبینید همین دو بیت و دو نشانه(در شعر نشانههای بیشتری هست) تصویرهای مخوف را به سوی سرانجامی میبرد که همان آزادی است.
حتی در شعری در رثای امام رضا میخوانیم: میخواست تا نور ایزد بعد از تو خاموش باشد/ او کیست پس میدرخشد چون ماه بالای بالین. چنانچه میدانید این بیت به حضور امام جواد (ع) بر بالین مولا اشاره دارد، درست زمانی که دشمنان گمان میکردند با شهادت ایشان کار امامت را تمام کردهاند.
این همان نگرشیست که در تفکر شیعه به آن انتظار میگویند. در شعر دارالسلام که در منقبت مولاست هر چند برشهایی در بلا و مظلومیت داریم، کار با این بیت پایان مییابد: از حُسن آغاز تو میشد خوب فهمید/ مهدی یقینا میشود حسن ختامت.
داشتن طرحی از سرنوشت به خودی خود نحوی نوشتن معاداندیش است. این طرح میتواند رنگ و بوی سیاسی بگیرد. مثلا در شعری که زبان حال خانم زینب در گفت و شنود با برادر شهیدش هست میخوانیم: سر میدهیم و روسری از سر نمیدهیم/ باید به دخترم برسد ارث مادرم. در این شعر حادثه عاشورا و مقاومت حضرت زینب برش می¬خورد به ماجرای حجاب که در این ایام تبدیل به مسئلهای سیاسی شده است.
گویا قیاملله که از دیر باز در جریان بوده هنوز هست و در زندگی روزمره ما جریان دارد. زندگی، همین زندگی پیش رو، پشتش به سنتی گرم است و در ادامه نیز به سوی نحوی از گشایش کشیده میشود. طرح خانم جوشقانیان از تاریخ و سرنوشت، تبدیل به بیانی فلسفی نشده است. حتی میتوان گفت تکیه شاعر بیش از در کار آوردن صناعت یا تصویرسازی، بر عاطفه است: بیا و دست نوازش بکش به روی سرم/ ببین که بعد تو تنهاترم، شکستهترم... . اما به آنچه میگذرد به روش خودش یعنی با طرحی از سرنوشت، واکنش نشان میدهد: چه بازگشت پیکر شهید حججی باشد یا تشییع سردار قاسم سلیمانی و چه غم از دست دادن دوستان و آشنایان. در هر صورت آیندهای هست که بیتهای پایانی را میسازد و آن را تبدیل به سرانجام زندگی یا سرانجام شعر میکند. یعنی عواطف، خیالات و عواطف شاعر را به سوی خود میکشد. در شعرهای «صبح تازهدم» معاد یا اگر این طور دلتان میخواهد بگویید سرنوشت، نه فقط مقطع شعر بلکه سرانجام شعرها را رقم میزند.
🔰یادداشت دکتر #علیرضا_سمیعی ، نویسنده و پژوهشگر ادبی
#عاطفه_جوشقانیان
#صبح_تازه_دم
@eitaa.com/sobhetazedam
@shaeranehowzavi
یه دست تو دست مامانی
یه دست تو دست بابا جون
برای بار اوله
میآم زیارت آقا جون
مامان میگه امام رضا
مهربون و با صفایی
ما بچه ها رو دوس داری
درست شبیه بابایی
هرکسی که پیشت میآد
خنده رو لبهاش میکاری
تو چشماشم دونه دونه
ماه و ستاره می ذاری
چقد قشنگه حرمت
چه رنگارنگه کفترات
کاشکی میشد پر بکشم
منم تا گنبد طلات
#محمدامین_نیکمرد
#امام_رضا علیهالسلام
@shaeranehowzavi