eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅الا لعنت الله علی القوم الظالمین امان از این تناقض ها و از اندوه دوران ها که دایم سوگواری، سوگوار عید قربان ها پر از خون و پر از خنجر، پر از سنگ و پر از سنگر تمام کوچه و پس کوچه ها کل خیابان ها چرا چندیست زیتون در بساط باغبانت نیست؟ دهان باغ را بستند با انبوه سیمان ها بزن فریاد: ای مردم که در ساحل نشستید و... یکی جان می سپارد پیش چشمم، آی انسان ها ! تو را، راه تو را سد کرده و همدست مردابند تویی دریا ! به دنبال چه می گردند جریان ها؟ همه هفت آسمان پشتت، زمین سنگی ست در مشتت که روزی پس بگیری خاک را از چنگ شیطان ها و صبحی جمعه از دیوار ندبه* عهد می خوانیم صدایش می کنیم آن روز دیوار مسلمان ها *دیوار ندبه: مقدس ترین مکان یهودیان در اورشلیم که مختصات آن، قبله یهودیان است. @HOWZAVIAN
🍃🌹 عطر بهار از جانب دالان می‌آید دارد صدای خنده از گلدان می‌آید این کوچه‌ها را آب و جارو کرده باران این اولین روزی‌ست که مهمان می‌آید حالا دوباره بوی نان پیچیده اما دارد یتیمی خسته، سرگردان می‌آید مثل گلوبندت، اسیری را رها کن امشب اسیری بی سر و سامان می‌آید از برکت نانی که بخشیدید، هر سال بر خاک گندم‌زار ما باران می‌آید شیراز، قم، مشهد، خدا را شکر بانو عطر تو از هر گوشۀ ایران می‌آید هرگز نمی‌گنجید در وصف قلم‌ها مدح شما در سورۀ انسان می‌آید سلام‌الله‌علیها 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 گاهی به شهر خویش نرو، در سفر بمان از چشم های دور و برت بر حذر بمان بنشین کنار و مرز نگه‌دار و دور باش تذهیب من! کناره بگیر و هنر بمان بی ارج و قرب می‌شوی از بودن زیاد تنها به قدر خاطره ای مختصر بمان ای شعر محض! ورد زبان زمانه ای در روزگار محو شدن ها اثر بمان ای صبح زود! عصر شده، مانده ای هنوز دلواپست شدند! ولی بیشتر بمان.. 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت خدا را یاد کرد از خلقت انسان برایم گفت «الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند از آن عهدی که آدم بست، _آن پیمان_ برایم گفت برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زد به یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کرد به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت «محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک» زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت سپس «ان الذین آمنوا» را بر زبان آورد نگاهی سوی مولا کرد از ایمان برایم گفت مرا خوف و رجای حرف هایش جذب خود می‌کرد که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت 💠 💠 @shaeranehowzavi
به آسمان شبی پر ستاره رو کردم به جستجوی تو با ماه، گفتگو کردم پرید تیرگی از شاخه شاخه روحم نسیم تازه دم صبح را که بو کردم و سرگذشت سفرهای رود را خواندم.. به آن طراوت جاری چقدر خو کردم میان حافظه دانه ای تو را دیدم ضمیر باغچه ای را که زیر و رو کردم به گندمی که به سوی تو قد کشیده، قسم‌‌ که من تو را فقط ای نور! آرزو کردم تو در کنار منی، روی خاک، اما من تو را همیشه در افلاک جستجو کردم 💠 💠 @shaeranehowzavi
در دلش نام‌خدا جاری‌ست این‌دریای مواج من تپش های بلند پرچمم را دوست دارم 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 طلوع کردی و من نیز آفریده شدم دم از بهار زدی ، گل به گل دمیده شدم من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر شعر به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم ببین نمی شکنم در کویر سختی ها که در پناه تو ای ابر، آبدیده شدم تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم... 💠 @shaeranehowzavi
بسم الله النور🍃🌹 به گندمی که به سوی تو قد کشیده، قسم‌‌ که من تو را فقط ای نور! آرزو کردم تو در کنار منی، روی خاک، اما من تو را همیشه در افلاک جستجو کردم 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد در لانه ها گنجشک ها را می گذاری این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است ما را که می گوید که تنها می گذاری؟ ## مولا به یاد جدتان با خانواده من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi
السلام علیک یا ربیع الانام ای آنکه عطر در دل گل ها گذاشتی در جان ما محبت خود را گذاشتی باران حضور گرم تو را مژده می دهد ما را که گفته است که تنها گذاشتی؟ با ابرها تپیدی و آرام و بی قرار نم‌نم قدم به خلوت دریا گذاشتی خود را میان دشت پراکندی ای بهار در هر کجای راه، گلی جا گذاشتی حالا اتاق، پر شده از باغ، ای نسیم! ممنون از اینکه پنجره را وا گذاشتی ای آفتابِ رد شده از شیشه باغ ها! بر تار و پود سبز چمن پا گذاشتی گل‌های فرش، گرم پذیرایی ات شدند ممنون که پا به زندگی ما گذاشتی... 💠 @shaeranehowzavi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 در خطبه ها از بس معطر بود کامت پروانه ها پر می کشیدند از کلامت بخشیده خواهد شد جهانی با نگاهت سنجیده خواهد شد عدالت با مرامت هم شامل دشمن شده هم شامل دوست فیض مدامت، جلوه‌های ناتمامت سائل غنی برگشت از سمت رکوعت حتما قیامت می کنی وقت قیامت آن شب، شب خوف و خطر، آرام بودی آرام بودی و شتابان بود گامت در بِستر دریا فقط دریا می‌آید آن‌شب به ما ثابت شد ای مولا مقامت مولا! سلامت مانده بی پاسخ دوباره ای بیت زهرا تا ابد دارالسلامت از حُسن آغاز تو ‌می‌شد خوب فهمید مهدی یقینا می شود حسن ختامت 💠 @shaeranehowzavi
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 امان از این تناقض‌ها و از اندوه دوران‌ها که دائم سوگواری، سوگوار عید قربان‌ها پر از خون و پر از خنجر، پر از سنگ و پر از سنگر تمام کوچه ها، پس کوچه‌ها، نبض خیابان‌ها چرا چندیست زیتون در بساط باغبانت نیست؟ دهان باغ را بستند با انبوه سیمان‌ها؟ بزن فریاد: ای مردم که در ساحل نشستید و... یکی جان می‌سپارد پیش چشمم، آی انسان‌ها! همه هفت آسمان پشتت، زمین سنگی ست در مشتت که روزی پس بگیری خاک را از چنگ شیطان‌ها و صبحی جمعه از دیوار ندبه عهد می‌خوانیم صدایش می‌کنیم آن روز دیوار مسلمان‌ها  💠 @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد در لانه ها گنجشک ها را می گذاری این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است ما را که می گوید که تنها می گذاری؟ ## مولا به یاد جدتان با خانواده من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟ @shaeranehowzavi
وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد در لانه ها گنجشک ها را می گذاری این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است ما را که می گوید که تنها می گذاری؟ ## مولا به یاد جدتان با خانواده من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟ @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 تو مهربان‌تر از اینی، مرا به راه بیاور قطار حوصله ام را به ایستگاه بیاور بتاب از پس پرده که پنجره بشکوفد جهان شب‌زده را مژده پگاه بیاور بخند بلکه برویم، بخند از تو بگویم بخند و آینه‌ها را به قاه قاه بیاور تویی که راهی نوری به رسم هدیه و سوغات برای این دل افسرده قرص ماه بیاور کجاست شانه آرامشت زمان تلاطم؟ مگر خود تو نگفتی به من پناه بیاور؟ @shaeranehowzavi
🥀 نسیم آمده با سوز آه سرد به خیمه نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه همینکه تیر به مشکش نشست، شد متحیر نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه همینکه تیر به چشمش نشست هلهله برخاست حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه.. نگاه کوه به سوی خیام مانده مبادا نگاه چپ بکند باد هرزه گرد به خیمه عمو، عمود حرم بود و با تمام وجودش نمی‌گذاشت جسارت کند نبَرد به خیمه..‌.. علیه السلام @shaeranehowzavi
یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه از هرکسی به غیر شما رو گرفته ایم برگیم و با نسیم حرم خو گرفته ایم هوهوی باد در حرمت موج می زند او را به خدمت تو اذان گو گرفته ایم گرد و غبار از دل خود پاک می کنیم در صحن اگر که دست به جارو گرفته ایم بر شانه رواقت اگر گریه می کنیم از ابرهای صحن تو الگو گرفته ایم ای ساحل امید! کنار ضریح تو هربار یاد کشتی پهلو گرفته ایم مهر تو را که ضامن ما روز محشر است از آستان ضامن آهو گرفته ایم @shaeranehowzavi
«شعر برگزیده بخش ویژه جایزه ملی غزل حسین منزوی» بخوانیم: زبان حال زنان عفیف و جریان ساز جهان: آری منم.. الهه زیبایی جهان محو من‌اند روی زمین اهل آسمان آرام مثل چادر مادر سر نماز محکم شبیه لحن پدر لحظه اذان من نوبر بلندترین شاخه ام، ببین کی می‌رسد به چیدن من دست این و آن؟ با کاج‌های توی خیابان غریبه ام با غنچه های باغچه ی خانه، مهربان دلدادگی ست پیشه من، لیلی ام هنوز آوازه ام به عشق بلند است هر زمان.. رودابه، نیم تاجم و پروین و آسیه* دنیا پر از من است، جهان را بیا بخوان یاسر اگر خروش کند، من سمیه ام هرجا حماسه ایست منم پشت آن نهان باید برای خاک خود آرش بپرورم هرگز مباد قامت این سرزمین کمان.. *نیم تاج سلماسی، بانوی شاعر حماسی سرای دوره قاجار که با سرودن شعری، مردان را به میدان رزم فرستاد. @shaeranehowzavi
بسم الله النور شیوایی سکوت همه کهکشان تویی غوغا تویی و همهمه‌ی در جهان تویی قطره منم، حقیر منم، بی نشان منم دريا تویی، کویر تویی، آسمان تویی هم از قدیم بوده ای و هم قدیم، تو هم بی زمان خود تویی و هم، زمان تویی جریان تویی که در همه جا منتشر شدی در رگ رگ سراسر دنیا روان تویی تنها تو را شنیده جهان از دهان من گلدسته ای شدم که برایش اذان تویی اصلا کجا فرار کنم از محبتت؟ هر سو نگاه می کنم ای مهربان، تویی @shaeranehowzavi
صدا اصالت محض است در زمانه ی تقلید عاطفه جوشقانیان صدا شکوه، صدا پر طنین، جوان، متفاوت صدا نجیب، صدا گرم، مهربان، متفاوت صدا اصالت محض است در زمانه تقلید در این جهان شباهت بمان بمان متفاوت صدای تو پر از آرامش است، زندگی من! چقدر لحن تو با لحن دیگران متفاوت گمان کنم که صدای تو بود و اسم من آمد مرا گرفته در آغوش ، بی‌گمان متفاوت صدا صدای تو بود اولین صدا در گوشم که بوسه ات وسط نغمه اذان متفاوت صدا زمینه‌ی شور است، دستگاه تو نور است تو روضه خواندی و می‌سوخت روضه‌خوان متفاوت پدر ببخش مرا _نوجوان سرکش خود را_ اگر که لحن من آن‌سال ناگهان متفاوت.. فقط صدای تو می‌شد مرا به خود بکشاند فقط صدای تو اینگونه پر توان متفاوت زلال و ساده و جاری، صدای توست قناری دلم چه تنگ شد آری! بخوان بخوان متفاوت شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403 . @shaeranehowzavi
به نام خدا 🌷«از آخر نوشتن»🌷 ✅نگاهی به صبح تازه‌دم سروده عاطفه جوشقانیان. از انتشارات شهرستان ادب. حتما شنیده‌اید که می‌گویند بیت اول شعر را خدایان می‌دهند و خوانده‌اید که غزل‌نویسان شعرهای خود را از چپ به راست می‌سازند. یعنی قافیه را در نظر می‌آورند و بعد کل بیت را بر اساس همان تولید می‌کنند. این حرف‌ها خالی از اغراق نیست اما همین‌قدر هست که آدم نمی‌داند بیت اول از کجا می‌افتد توی کله شاعر و به هر حال قافیه محتمل تا حد زیادی بر کلمات، تصویرها و حتی لحنی که بیت خواهد داشت تاثیر می‌گذارد. چیزهای دیگری هم هست. مثلا موضوع شعر و ایده‌ای که شاعر در مورد موضوع دارد بر خیال او سایه می‌اندازد. منتهی شعر خانم جوشقانیان چیزی دارد که کل شعر، روال تصویرها و حال و هوا و حتی نحوه پرداختن به موضوع را سر و شکل می‌دهد. آن چیز بیت آخر است. او دنیای خودش را دارد. به همین خاطر نمی‌توان به سادگی شعرش را مثلا توحیدی خواند، هر چند شاعر در صبح تازه دم مناجات می‌کند: طلوع کردی و از نورت آفریده شدم... و با همین رویه نمی‌توان شعر او را آیینی دانست به این خاطر که در منقبت مولا می‌نویسد: در خطبه‌ها از بس معطر بود کامت/ پروانه‌ها پر می‌کشیدند از کلامت... و سایر ائمه نیز در همین دفتر تعظیم می‌شوند. منتهی طرح شاعر طوری‌ست که آدم گمان می‌کند اگر یاد حضرت عباس و حضرت زهرا(س) نیز در میان نبود باز با شاعری طرف است که طرحی از توحید دارد و مسئله امامت و معاد نیز با خیالش ممزوج شده است. زیرا همیشه سرانجامی در کار است که در آن امید، انتظار و سرنوشت سهم به سزایی دارد. شعر «خواب گلدان» بیشترین تصویرهای تلخ این کتاب را در خود می‌بیند و حتی می‌توان گفت جز بیت آخر در همه جا تنش و سایه تیرگی را حس می‌کنیم: روی لب‌های گنجشک، هذیان/ باغچه دیده خواب زمستان... یا: خواب دیدم ترک خورد از بس/ درد دل کاشتم توی گلدان... . با این حال در مقطع می‌خوانیم: زندگی مرده قبل از تولد/ دل نکندی هنوز آی انسان؟ خواب در این شعر اشاره‌ای است به حدیث « اَلنَّاسُ نِیامٌ فَاِذَا ماتُوا انْتَبَهُوا» مردم خوابند و وقتی بمیرند بیدار می¬شوند. گلدان، نماد تنگنای زمین است و البته بهتر است انسان از خواب «زمستانی» بیدار شود و بر خاک آزاد ببالد. چنانچه می‌بینید همین دو بیت و دو نشانه(در شعر نشانه‌های بیشتری هست) تصویرهای مخوف را به سوی سرانجامی می‌برد که همان آزادی است. حتی در شعری در رثای امام رضا می‌خوانیم: می‌خواست تا نور ایزد بعد از تو خاموش باشد/ او کیست پس می‌درخشد چون ماه بالای بالین. چنانچه می‌دانید این بیت به حضور امام جواد (ع) بر بالین مولا اشاره دارد، درست زمانی که دشمنان گمان می‌کردند با شهادت ایشان کار امامت را تمام کرده‌اند. این همان نگرشی‌ست که در تفکر شیعه به آن انتظار می‌گویند. در شعر دارالسلام که در منقبت مولاست هر چند برش‌هایی در بلا و مظلومیت داریم، کار با این بیت پایان می‌یابد: از حُسن آغاز تو می‌شد خوب فهمید/ مهدی یقینا می‌شود حسن ختامت. داشتن طرحی از سرنوشت به خودی خود نحوی نوشتن معاداندیش است. این طرح می‌تواند رنگ و بوی سیاسی بگیرد. مثلا در شعری که زبان حال خانم زینب در گفت و شنود با برادر شهیدش هست می‌خوانیم: سر می‌دهیم و روسری از سر نمی‌دهیم/ باید به دخترم برسد ارث مادرم. در این شعر حادثه عاشورا و مقاومت حضرت زینب برش می¬خورد به ماجرای حجاب که در این ایام تبدیل به مسئله‌ای سیاسی شده است. گویا قیام‌لله که از دیر باز در جریان بوده هنوز هست و در زندگی روزمره ما جریان دارد. زندگی، همین زندگی پیش رو، پشتش به سنتی گرم است و در ادامه نیز به سوی نحوی از گشایش کشیده می‌شود. طرح خانم جوشقانیان از تاریخ و سرنوشت، تبدیل به بیانی فلسفی نشده است. حتی می‌توان گفت تکیه شاعر بیش از در کار آوردن صناعت یا تصویرسازی، بر عاطفه است: بیا و دست نوازش بکش به روی سرم/ ببین که بعد تو تنهاترم، شکسته‌ترم... . اما به آنچه می‌گذرد به روش خودش یعنی با طرحی از سرنوشت، واکنش نشان می‌دهد: چه بازگشت پیکر شهید حججی باشد یا تشییع سردار قاسم سلیمانی و چه غم از دست دادن دوستان و آشنایان. در هر صورت آینده‌ای هست که بیت‌های پایانی را می‌سازد و آن را تبدیل به سرانجام زندگی یا سرانجام شعر می‌کند. یعنی عواطف، خیالات و عواطف شاعر را به سوی خود می‌کشد. در شعرهای «صبح تازه‌دم» معاد یا اگر این طور دلتان می‌خواهد بگویید سرنوشت، نه فقط مقطع شعر بلکه سرانجام شعرها را رقم می‌زند. 🔰یادداشت دکتر ، نویسنده و پژوهشگر ادبی @eitaa.com/sobhetazedam @shaeranehowzavi
فوقف العباس متحیرا نسیم آمده با سوز آه سرد به خیمه نمانده است به جز رنگ و روی زرد به خیمه شتافت سمت فرات و سکینه در دل خود گفت کمی بنوش عمو! تشنه برنگرد به خیمه همینکه تیر به مشکش نشست، شد متحیر نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به خیمه همینکه تیر به چشمش نشست هلهله برخاست حواس تیر به مرد و حواس مرد به خیمه.. نگاه کوه به سوی خیام مانده مبادا نگاه چپ بکند باد هرزه گرد به خیمه عمو، عمود حرم بود و با تمام وجودش نمی‌گذاشت جسارت کند نبَرد به خیمه..‌.. علیه السلام @shaeranehowzavi
بلند شو پسرم، تو قیام خواهی کرد رسالت پدرت را تمام خواهی کرد تویی که جد تو خورشید و روحت از صبح است به حکم نور، طلوعی مدام خواهی کرد و با تبسم خود، ای گل محمدی‌ام! به انتشار بهار اهتمام خواهی کرد به شاخه‌ها هیجان می دهی به چشمه تپش به خشک و تر همه جا لطف عام خواهی کرد به پای بذر و جوانه امید می پاشی به سروهای کهن احترام خواهی کرد و سجده کن که قیامی بلند در راه است که عاقبت به پیمبر سلام خواهی کرد @shaeranehowzavi