eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
671 دنبال‌کننده
2هزار عکس
284 ویدیو
16 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
بر دفتر شعر می تراود برکات با دیدهِ دل نگر حلول نعمات هردم که شکوفه میزند قلب جهان بر خاتم انبیاء محمد صلوات 🌹 واژه به آهنگِ تو شیدا سرود هم نفسِ صبح،سلام و درود حضرت دلدار ،رسولِ خدا دامن صحرا به ثنایت گشود گُل شِکُفَد تا که ببیند رُخَت ای به تمنای تو؛بود و نبود نامِ تو اسرارِ همه کائنات جلوه ی ختم الرُسُلی در وجود زمزمه ی ذکرِ تو روحِ دعا صل علی سِرِّ نماز و سجود سوره به نامت شده خورشید وار عرش خدا مهر تو را هم ستود @shaeranehowzavi
به یاد معدن‌کاران طبسی ... دستی سیاه داشت ولیکن به یُمن کار در محضر رسول خدا روسفید بود @shaeranehowzavi
باران‌ رسیده‌ برلب‌ صحرا‌ی‌ پُر غبار‌ لبخند می‌زند‌ به روشنی‌ِ ماه روزگار او آمده که معجزه‌ ها‌ بیشتر‌ شوند تا‌ رو شود تمامی‌ آیات‌ کردگار اومهربان‌‌ ترین‌ پدر‌ کل‌ عالم‌ است‌ جاری‌ شده‌ محبت ‌ او مثل‌ آبشار‌ اسلام‌ شد بنا به دل مهربان‌ او پنهان،به نام‌ نامی‌ الله‌ ،بین غار بعدازسه‌ سال‌ماذنه‌ لبریز‌عشق‌شد‌ زیباترین‌ صدای‌ جهان‌ گشت‌آشکار اسلام‌ پا‌ گرفت‌ به اخلاق‌ احمدی با ثروت خدیجه‌ و با جان ذوالفقار حالا‌ تمام‌ حاشیه ها را رها‌ کنیم‌ اسلام ناب‌ آمده‌ درمتن‌ اقتدار‌ غرق‌ تعجّبم‌ که چرا جنگ بین ماست دشمن که اتحادیه‌ ها کرده‌ برقرار‌ فریاد‌ِ انتحاری‌ِ افکار‌ِ فرقه‌ هاست‌ یک روز‌ در کراچی‌ ویک‌ روز‌قندهار دنیای‌ غرب‌ با همه‌ ی اختلافشان وقتی یکی شدند ودراین قصه‌ استوار‌ مارا‌ میان‌ مشترکات‌ اختلاف‌ هاست‌ وای‌ از وجود‌ هرچه مسلمان‌ بی بخار‌ امروز‌ غرق‌ ناله‌ و زخمیم‌ و همچنان‌ در انتظار‌ حضرت‌ باران‌ امیدوار یک روز درحوالی‌ِ پاییز‌ گُل‌ کنیم‌ وقتی‌ به لطف‌ حق برسد ناگهان‌ بهار @shaeranehowzavi
🌐پخش از پلتفرم اسکای روم به آدرس https://www.skyroom.online/ch/researchpl/sb 📌دوستانی که تمایل دارند در این شعرخوانی مجازی حضور داشته باشند، امروز ساعت ۱۸ در خدمتشون هستیم. @shaeranehowzavi
شهید نان حلالی، چقدر گمنامی شهیدی آه، کسی از تو می‌برد نامی؟! بخواب راحت و آسوده از غم فردا شهید نان شب و گریه‌های آرامی شهید ثانیه‌های پیامک واریز رسیده است پیامی، ولی چه پیغامی شهید رنج اجاره و دسترنج کمی شهید قسط عقب ماندهٔ غم وامی به دسترنج شما یک ریال اضافه نشد جز این که فصل گرانی رسید و ناکامی شهید شکوه نکردن ز کارفرمایی وگر شنید برایت نکرد اقدامی شهید غصهٔ پاداشی و چه پاداشی کسی نداد به تو در خور تو انعامی به دسترنج کم و رنج مکفی‌ات سوگند به آه کارگرت، کارگر چه ایهامی ؟! شهید صبح میادین کارگر هستی شهید آن همه اندوه بی سرانجامی @shaeranehowzavi
(گاه آید رو سپیدی از زغال) گاه باید رفت بی هر قیل وقال گاه باید از زمین دلگیر شد گاه باید رفت بی ترس و خیال حاجقلی(باران) @shaeranehowzavi
فرو خورده است بغضی را گلوی عاشق میهن نشانده رنگ خون چشم مصیبت روی این دامن نفس های اذان در سینه ی غم حبس میشدچون برآمد آفتاب از چهره های دودی روشن برای دین شهید کارگر کم از مجاهد نیست که خم کرده است پیش غیرت او آسمان ،گردن به پیشانی نشانده چین غیرت تا برقصاند برای دخترانش شاپرک در دشت پیراهن چگونه درس بابا آب را با اشک ننویسد که مغز هرمدادش روی کاغذ می کند شیون هنوز آغاز پاییز است و مانده روسیاهی به ذغال شرمگینی که زده آتش به این خرمن به آغوش سعادت راه های بی شماری هست اگر لبنان اگر غزه اگر کرمان اگر معدن @shaeranehowzavi
🏴 پدرم را خدا بیامرزد... پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود @shaeranehowzavi
(خوان خون)🌹 از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران پیغام فتح دارند آن سوی جبهه یاران🌷 در شط سرخ آتش، نعش ستاره می‌سوخت خون‌نامه ی نبرد است آیین پاسداران🌷 در کربلای ایثار مردانه در ستیزند رزم ‌آوران اسلام با خیل نابکاران🌷 در شام سرد سنگر روشن چراغ خون است ای آب دیده تر کن لب های روزه‌ داران🌷 در رزمگاه ایمان با اسب خون بتازند تا وادی شهادت این قوم سربداران🌷 گلگونه ی شهیدان با خون گل بشویید تا سرخ‌ تر نماید ، رخسار روزگاران🌷 هابیلیان کجایید ؟ قابیل دیگر آمد ننگ است جان سپردن در دخمه ی تتاران🌷 در بادهای سوزان ، نیلوفران خاکی چشم ‌انتظار آب ‌اند ای روح سبز باران!🌷 ای ابر پر صلابت! آبی ز دیده بفشان با مرگ لاله طی شد افسانه ی بهاران🌷 بی‌باوران عالم ! با چشم دل ببینید : آیینه ی زمان است این پیر در جماران🌷 «شعر از مرحوم نصرالله مردانی» @shaeranehowzavi
حس خوب روزهای دلبری یادش بخیر با رفیقان در جوار سنگری یادش بخیر در کنار رود کارون، سنگر دید و کمین شب نخوابی ها ی ماهِ اذری یادش بخیر کربلای چار و آن دردانه های عشق جنگ نهر خَیّن با یلان حیدری یادش بخیر کربلای پنج و یک دنیا غرور با شکوه جنگِ دژ با دشمن خیره سری یادش به خیر پای قبضه برد و سمت هر گلوله با من و ذکر خوب من فدای رهبری یادش بخیر یاد روزهایی که جنگِ آتشِ خمپاره بود یاد ذکرِ یاخدا چون محشری یادش بخیر یاد شبهای شلمچه با دعاهای خلوص بچه ها در فکر بازِ معبری یادش بخیر هر چه دیدم عاشقی بود عاشقی و عاشقی حس خوب روزهای دلبری یادش بخیر رزمنده دوران دفاع مقدس @shaeranehowzavi