قطره و دریا 🍃🌹
ایجاد شد به سایه دستت جهان علی
حتی جهان که نه همه ی لامکان علی
گفتند کعبه است محل ولادتت
کردیم ما طواف تو را هر زمان علی
هر جا سخن ز مرتبه ی پهلوانی است
نام تو است الگوی هر قهرمان علی
گشتند کائنات به هنگام اعتکاف
در مسجد نگاه تو تسبیح خوان علی
یعقوب و نسلهای پس از او ز صبر تو
انگشت مانده اند همه بر دهان علی
کردی اگر چه روی زمین زندگی ، ولی
بوده ست جای پای تو در آسمان علی
سنگی شکست آینه ی غربت تو را
شد چاه غمگنانه تو را همزبان علی
همبازی تمام یتیمان کوفه ای
بودند شاد با تو همه کودکان علی
در سلطنت اگر چه وزیر محمدی
بودی ولی تو سرور پیغمبران علی
ما قطره ایم و وصف تو در وسع ما نبود
دریا تویی و وسعت تو بیکران علی
#اسماعیل_سکاک
#امیرالمومنین_حیدر
#شاعران_اجتماعی
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.
گره زدم دل خود را به پنجره فولاد
نشسته ام به عنایت به صحن گوهر شاد
تمام پادشهان صید می کنند آهو
شده ست ضامن آهوی قلب من صیاد
دل شکسته خود را به این حرم بستم
بگو به زائر عاشق که هر چه بادا باد
#اسماعیل_سکاک
#یا_امام_رئوف
@shaeranehowzavi
برای پرتاب غرور آفرین موشک ها به قلب اسرائیل و انتقام از خون سرداران مقاومت خاصه سید حسن نصرالله
ایران همیشه مردمی آگاه دارد
روی سرش دست ولی الله دارد
در آسمان آبی و پهناور خویش
او بعدِ خورشیدِ جماران ماه دارد
با همتی از نسل تهرانی مقدم
والفجر دارد، موشک فتاح دارد
ما را اگر چه دشمنان تحریم کردند
هر موشکی در قلب دشمن راه دارد
باشد اَشداء علی الکفار ، موشک
دشمن از این فن آوری اکراه دارد
سرسبزی این سروهای قد کشیده
ریشه در آب و خاک ثارالله دارد
هر عزتی که در جهان امروز دارد
از نهضت خونین روح الله دارد
آهسته تر اینجا قدم بردار، این خاک
با هر شهیدش یک زیارتگاه دارد
#اسماعیل_سکاک
@shaeranehowzavi
به شاعرحماسه ها و دردها قیصرامین پور
ذهن مرا سه شنبه بهم زد ولی چه زود
مرگ تو را سه شنبه رقم زد ولی چه زود
با دسته گل شبی به ملاقات تو رسید
تا صبح دور تخت قدم زد ولی چه زود
چشمش به چشم های تو افتاد و ناگهان
دستی به شانه ات ز کرم زد ولی چه زود
هر چند ماندگار ترینی عزیز شعر
ناباورانه حرف عدم زد ولی چه زود
می خواست شعرهای تو را نا تمام ، مرگ
یک ضربدر به روی قلم ولی چه زود
حالا نبودن تو که نه ! ۰۰۰۰ بودن تو را
یک سنگ قبر ساده رقم زد ولی چه زود
****
گفتی چقدر زود زمانه سری به تو
باید قبول کرد که کم زد ۰۰۰
#اسماعیل_سکاک
#سالروز_قیصر_امینپور
@shaeranehowzavi
بانوی سخنور
او زیر دست های پیمبر بزرگ شد
چون شیر روی دامن مادر بزرگ شد
زینب که بود زینت بابای خویشتن
با بوسه و نوازش حیدر بزرگ شد
در پای منبر پدرش سال های سال
زانو زد و خطیب و سخنور بزرگ شد
طفلی که بیقراریش از حد گذشته بود
با لای لای دست برادر بزرگ شد
تصویر او در آینه ی قامت حسین
با نور فاطمه دو برابر بزرگ شد
شب ها کنار بستر آسوده اش ولی
با خواب های دلهره آور بزرگ شد
او نزد خاندان نبوت بزرگ بود
در کربلا به گونه ی دیگر بزرگ شد
#اسماعیل_سکاک
@shaeranehowzavi
برای سردار آزادگان سید علی اکبر ابوترابی و یادواره شهدای غریب در اسارت(پاسیاد پسر خاک)
دلم باز میل سفر کرده است
و از خاک ایران گذر کرده است
ز خود رفته از مرزها آنطرف
شده زائر کربلا و نجف
کشیده ز دل ناله ی یا حسین
پیاده سفر کرده تا کاظمین
گذشته ز خود با هزار اشتیاق
زده سر به سلولهای عراق
همانجا که فریاد آزادگان
رسیده غریبانه تا آسمان
همانجا که از ترس شلاق و سیم
نرفته به دیدارشان جز نسیم
همانجا که زنجیر و فریاد بود
قفس بود و آزار صیاد بود
به سختی کشیده ز سینه نفس
شده مونسش میله های قفس
پرنده ولی سوز آواز داشت
اگر در قفس شوق پرواز داشت
دلش را هوای وطن برده بود
و دیدار فرزند و زن برده بود
دلش یک شب از قصر شیرین پرید
قفس را شکست و به قزوین پرید
پرید و پرید و به قزوین رسید
به دیدار آن یار دیرین رسید
خیالش در آغوش مادر نشست
به پای صبوری همسر نشست
خیالش در آغوش فرزند بود
بخود آمد و باز در بند بود
غریبانه با درد خو کرده است
فقط با خدا گفتگو کرده است
تهی از خود از او لبالب شده ست
دعاهاش خلصنی یا رب شده ست
به سختی بسر برده ایام را
و لعنت فرستاده صدام را
در آتش اگر سوخت ققنوس شد
و با حفظ آیات مانوس شد و
اگر بی نصیب از شهادت شده ست
علمدار فتح اسارت شده ست
فضا را دوباره معطر کنید
و یادی ز موسی ابن جعفر کنید
همانی که در حبس هم روزه بود
کتک خوردنش سهم هر روزه بود
همیشه توکل به دادار کرد
و با ضرب شلاق افطار کرد
همانی که مشگل گشا می شود
به یک روضه اش عقده وا میشود
شما نیز مانند او بوده اید
پر از راز های مگو بوده اید
خدا بوده در وقت غم یارتان
و سید علی نیز غم خوارتان
همانی که از نسل پیغمبر است
برای شما مثل یک مادر است
همانی که همواره آزاده بود
پیاده ترین زائر جاده بود
اسارت از او رنگ و معنا گرفت
که در قلب هر عاشقی جا گرفت
شبی از مسیر خراسان گذشت
و بر دوش مردم غزلخوان گذشت
چه گفتی تو با این همه مست ها
که رفتی تو بر منبر دست ها
تو ده سال دور از وطن بوده ای
و در ذکر یابن الحسن بوده ای
تو از صبر و ایثار رو برده ای
و از بعثیان آبرو برده ای
کتک گر چه در بند سهم تو بود
ولی باز لبخند سهم تو بود
خدا در اسارت ترا دوست داشت
و تا بی نهایت ترا دوست داشت
خدا شاهد سوز و آه تو بود
فقط دوست پشت و پناه تو بود
چه گفتی که ثابت قدم مانده ای
مقیم شریف حرم مانده ای
چه گفتی که بوی خدا می دهی
و عطر حریم رضا می دهی
تو سردار آزادگانی عزیز
تو سجاد این کاروانی عزیز
تو گنجینه ی خاطرات شبی
تو یک شمه از غصه ی زینبی
بخوان خطبه ای تا که دل تب کند
و یاد از اسیری زینب کند
بخوان تا هیاهو فروکش شود
و این شهر یکباره آتش شود
برای من از جور شامی بگو
و از بعثیان حرامی بگو
برای من از تیر و خنجر بخوان
و از زخمهای مکرر بخوان
شروع دوباره ست پایان تو
طلوع ستاره است پایان تو
#اسماعیل_سکاک
#آزاده
#سید_علی_اکبر_ابوترابی
@shaeranehowzavi