eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
673 دنبال‌کننده
2هزار عکس
285 ویدیو
16 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به ساحت مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام ☘🌺 برای از تو نوشتن قلم کم آورده است وجود، بی تو ز مُلکِ عدم  کم آورده است به پیشگاه کریم تو ای کرامت محض سخا و جود و عطا و کرم کم آورده است نه من که کودک نو پای شاعری هستم در آستان شما محتشم کم آورده است عقاب فهم بشر تا به ارتفاع شما نمیرسد پر و بالَش، قدم کم آورده است کتاب فضل تو را در شمارش اوراق حساب و علم ریاضی رقم کم آورده است چگونه سر ز خجالت بقیع بر دارد که بر مزار تو صحن و حرم کم آورده است 💠 @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀 کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. اگرچه سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... اگر لب وا کند صد کربلا خون در خودش دارد پر است از حرف ناگفته دل شمشیر بُرّانش چه زهری محرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش :: خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... علیه‌السلام @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀 خواندند شور زخم تو را عندلیب ها پیچید عطر ناب تو در جان سیب ها در صفحه ی نخست تو را مدح کرد و سوخت هر کس غزل سرود برای غریب ها با لطف بی کرانه ات ای حضرت کریم هموار می شوند فراز و نشیب ها اشک تو شسته است وجود مدینه را در چشمه های جاری ان من یجیب ها سخت است داغ اینکه ببینی نشسته اند بر منبر رسول خدا نانجیب ها رازی نهفته در جگر و جام و تشت زهر در حیرتند از اثراتش طبیب ها شهر مدینه, آینه ی کربلاست، آه... درد تو بود غربت شیب الخضیب ها علیه‌السلام @shaeranehowzavi
حَسَن مرثیه خواندن روضه ات از بس که جگر می خواهد کار هر بی هنری نیست هنر می خواهد یا کریمی به تمنای کریمی که تویی پر شکسته به بقیع آمده پر می خواهد ابرها روی مزارت دلشان می گیرد باد هم از سر کوی تو خبر می خواهد گرچه بی شمع و چراغ است مزار تو ولی شب ماتم زدگان از تو سحر می خواهد ای وجودت همه اکسیر نفهمیده تو را یارت از دشمن اگر کیسه ی زر می خواهد حرز بازوی پسر داشت نشان از اینکه سرفرازی همه جا اذن پدر می خواهد صحبت از عاشقی قاسم و عبدالله است صحبت از وادی عشق است که سر می خواهد روضه ات با جگر و تشت فقط کامل نیست روضه ات بی کسی و کوچه و در می خواهد تشنه ی حُسن تو هستند حَسَن مرثیه ها شاعر از چشمه ی چشم تو نظر می خواهد علیه‌السلام @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀 آنان که با کریم و کرم آشنا شدند دلداده ی همیشگی مجتبی شدند آنان که خاک پای حسن شد نصیبشان تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند تنها نه دوستان که در آن شهر، دشمنان در آستان او همه حاجت روا شدند باب کرم به یمن وجودش گشوده شد درهای بسته با مددش زود واشدند حال کبوتران حرم نانوشتنی ست تا در حوالی حرم او رها شدند حاتم ترین اهالی آبادی کرم مبهوت این کرامت بی انتهاشدند! بی شک به پادشاهی و عزت رسیده اند آنان که در طواف حریمش گدا شدند میراث او غم است و در انبوه غربتش خوشبخت مردمی که به غم مبتلا شدند از شدت غریبی تنها ترین امام عمری تمام زمزمه ها بی صدا شدند... (باران) علیه‌السلام @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀 تنها ترین سردار و رهبر مجتبی بود در فتنه ها بازوی حیدر مجتبی بود هم زیب آغوش نبی هم سبط اکبر اول امام از نسل کوثر مجتبی بود در غیرت و صبر و جوانمردی سرآمد از طلعت ایمان منور مجتبی بود در حسن صورت یوسف اولاد زهرا در حسن سیرت چون‌پیمبر مجتبی بود هم سفره با درمانده و بیچاره می‌شد درب امید رانده از در مجتبی بود با آن نگاه نافذ و دست کریمش آرام جان هر چه مضطر مجتبی بود در کوچه های بی کسی وقتی زمین خورد تنها عصای دست مادر مجتبی بود او بر حسین ابن علی حق ولا داشت در زندگی میر برادر مجتبی بود با زینب و با ام کلثوم اش صمیمی حبل المتین قلب خواهر مجتبی بود در خانه ی خود هم کسی قدرش ندانست نوشیده زهر از دست همسر مجتبی بود در روز تشییع اش ملائک گریه کردند شد در کفن یاسی که پرپر مجتبی بود در عُزلتِ خاک بقیع آن کس که گشته چشم حسین از غربتش تر مجتبی بود @shaeranehowzavi
🥀🥀🥀 همیشه سفره‌اش وا بود با ما مهربانی کرد هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد دلش اندازۀ ریگ بیابان بی‌وفایی دید ولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کرد نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار» اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی که با دشنام‌گوی خویش حتی مهربانی کرد چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟ چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟ «الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید» دل او می‌گرفت از آن همه زخم‌زبان هرگاه نظر می‌کرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت کسی که ریزه‌خوار سفرۀ او آفتاب و ماه مگر تاریخ غربت‌زا! چه رخ داده‌ست در ساباط که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آه قیامش مستتر گشته‌ست در غم‌نامۀ صلحش و صلحش می‌شناساند به مردم راه را از چاه خجالت می‌کشد حتی زره زیر عبای او از آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه «الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»... مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد و اما بعد... یاد خطبه‌های مرتضی افتاد و اما بعد... «این مردم خدایا خسته‌اند از من» و پژواک صدایی مهربان در گوش‌ها افتاد مدینه کوفه شد کوفی‌تر از آنی که بنویسم خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد به‌پیش غیرت چشم برادرهای بی‌تابش تنی - انگار کن پیراهن یوسف - رها افتاد و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد «الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید» @shaeranehowzavi
🥀 به وقت درد و مصیبت شکیب بود حسن شبیه حضرت مادر نجیب بود حسن به وقت جنگ چو حیدر میان معرکه ها به چشم دشمن خود بس مهیب بود حسن ز زخم خنجر و شمشیر و بعد زخم زبان همیشه بر دل و جانش نصیب بود حسن به وقت خطبه به منبر مثال پیغمبر سخن شناس و سخنور ، ادیب بود حسن برای مردم بیمار و بینوا و ضعیف کنار بسترشان چون طبیب بود حسن سزاست جان بدهم در غم شهادت او درون خانه خود هم غریب بود حسن چگونه من بنویسم ز مضطری چون او چرا که معنی امّن یجیب بود حسن @shaeranehowzavi
کریم آل طاها" نفس نفس دلم رو دادم به تو مولا کرامت و نجابتت وِرد زبونا هرجا که اسم تو می آد قلب کوچیکم یه قطره می‌شه که می‌خواد بره به دریا ... تو ماهِ آسمون شب‌هامی دیروز و امروزم و فردامی می‌گن "کریم آل طاها"یی امام حسن تموم دنیامی ... امام حسن‌ حبیب پیغمبر امام‌حسن نور دل حیدر اما‌م حسن امیر نام‌ آور .... می‌خوام گدای در خونه تو باشم با همه‌ی عاشقای تو هم‌صدا شم مثل کبوترای غربت بقیعت منم بیام تو آسمون تو رها شم دلم توی سینه می‌شه بیتاب بی عشق تو کمترم از مرداب من به تو دل دادم و دل می‌دم امام حسن قلب منو دریاب امام حسن‌ حبیب پیغمبر امام‌حسن نور دل حیدر اما‌م حسن امیر نام‌‌آور ... من می‌کشم خاک قدم‌هات و به چشمام پُر شده از گرمی عشقت روز و شب‌هام مثل پیمبر تو پیام‌آور صلحی با عشق تو معنا می‌گیره همه دنیام حرم‌ نداره ساحت آقام دیوونه‌ی کرامت مولام با دل تنگم‌ از خدا هر روز زیارت بقیع شو می‌خوام امام حسن‌ حبیب پیغمبر امام‌حسن نور دل حیدر اما‌م حسن امیر نام‌ آور @shaeranehowzavi
آنان که با کریم و کرم آشنا شدند دلداده‌ی همیشگی مجتبی شدند آنان که خاکِ پای حسن شد نصیبشان تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند تنها نه دوستان که در آن شهر، دشمنان در آستان او همه حاجت‌روا شدند باب کرم به یمن وجودش گشوده شد درهای بسته با مددش زود واشدند حال کبوترانِ حرم نانوشتنی‌ست تا در حوالیِ حرم او رها شدند حاتم ترین اهالی آبادی کرم مبهوت این کرامت بی انتها شدند! بی شک به پادشاهی و عزت رسیده‌اند آنان که در طواف حریمش گدا شدند میراث او غم است و در انبوه غربتش خوشبخت مردمی که به غم مبتلا شدند از شدت غریبیِ تنهاترین امام عمری تمام زمزمه‌ها بی صدا شدند... @shaeranehowzavi