⚘️💎
اروند مثل گرگ طوفان زا، در بستری از موج ها تب داشت
اروند آغوشی به رنگ مرگ، در قلب خود تاریکی شب داشت
در بین امواج تنومندش ،مردان مردی از تبار عشق
دلواپس مرز قشنگ رود ،دلداده ی ایمان و مذهب داشت
شب بود اما یک جهان خورشید ،در بین امواجش درخشیدند
مثل ستاره چون شهابی نور ، در کهکشان چشمی که کوکب داشت
عطری که مثل یاس و نسرین بود ذکر لبی که خوب و شیرین بود
ذکر مکرر ،حسبی الله و ذکری که نور از جنس یارب داشت
تیر کمان تیره ی شیطان ، از چله های کور سرگردان
یوسف درون حلقه ی زندان ،سرما به دندان نیش عقرب داشت
دریا بگو :ایمانشان دریا ،دریا بگو :دلهایشان شیدا
مجنون تر از مجنونی لیلا ، عشقی که رنگ و بوی مکتب داشت
غواص با بال و پری زخمی ، از چنگ گرگ وحشی امواج
تا بیکران آسمان پر زد ، گویا به ساق عرش منصب داشت
درگیر شد دستان او بسته، درگیر شد بالش ولی خسته
درگیر شد بر عشق دلبسته، شعرم به شکل گریه مطلب داشت
او شد اسیر گرگ بیرحم و ،در موج خاک و خون شنا میکرد
زنده درون قبر جان می داد ، قلب قلم از دردها تب داشت
دستان بسته، چاله ای پر خاک! قد میکشید ان جا درخت تاک
ناگاهنور روشنی تابید، غواص نامی را مودب داشت
عطر عجیبی خاک را پر کرد، عطری شبیه یاس و مریم ها
غواص در آغوش مادر بود ، غواص موهایی مرتب داشت....
#زینب_حسامی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
#جان_فدا 🍃🌹
مردی ز سمت ِآبیِ دریا ، از تپّه هایِ سبزِ خیالی
با کوله باری از غزل و یاس ،می آید او به سمتِ اهالی
مردی که بود همدم دریا، با یک بغل ترانه ی وحشی
همصحبت ِصعود و تنفس ، مردی ز کوه هایِ حوالی
هرگز نبود آنچه که او بود ،هرگز نشد کسی که چو او شد
حسِّ ِ لطیفِ روشنِ مهتاب ، همراهِ یک تبسّم ِعالی
روحِ تو مست ِباده و شبنم، روح تو پاک و آینه سیرت
چشمانِ تو مثال ِبهشت است ،زیبایِ من تو حُسنِ جمالی
صبح از نگاه ِ پاکِ تو روشن ، طعنه زند به آبیِ دریا
شب از قنوتِ چشم ِتو بیدار ،فارغ ز هرچه قیل و مقالی
حیف از غریب ماندن ِیک مرد، حیف از سکوت بر لب فریاد
کو چاره ای بجز سفر و کوچ ، رفتن بدونِ هیچ سوالی،
اینجا تو را به حرف نفهمند، ای از زلالِ چشمه ی مهتاب
پرواز کن هوایِ بهار است، در آسمان بزن پر و بالی
آوَخ چقدر تنگ و خسیسند ،این واژه های ِدست نخورده
تا بهترین غزل بسرایم، در وصف ِماه و عشق و تعالی
اما چه سود زین همه آژنگ ،زیرا که رفته است و نیاید
از این سفر هوای ِعبورش ، در خاطراتِ خالیِ ِخالی
او خسته تر ز گردشِ ایام، بسته است کوله بار ثمر را
ما عاشقانه چشم بدوزیم ، بر این صعود ِرو به کمالی
دلتنگم از هوایِ همیشه ،باران بیا و خیسِ غمش باش
آری به غبطه چشم ببیند ، تلمیحی از جهانِ مثالی
حالا میان چاهِ پر ازوهم، بغض سکوتِ حنجره وا شد
یادش بخیر مردِ سبکبال ، آن آشنای خوب ِاهالی.....
#زینب_حسامی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
نام او آمد و قلم گل کرد
رفت تا اتفاق روز کبود
رفت تا بینهایت گریه
رفت تا پیش آنچه بود و نبود
قلمم عارفانه عاشق شد
نام او رمز و راز این قلمست
مصرعی که به کربلا افتاد
مصرعی که دو دست او قلم است
نام او اتفاق یک رود است
رود جاری لب ترک خورده
پیش چشمان تیره ی ساقی
دشتی از لاله های پژمرده
لاله هایی که ظهر روز عطش
رقص خون را به اشک میدیدند
لاله هایی که قلبشان خون بود
لاله هایی که عشق می چیدند
لاله ای بوی سیب را میداد
تاولی از عطش به لب ها داشت
نازدانه چقدر زیبا بود
روی چشمعموی خود جا داشت
صبر لبهای او ترک خورده
آنکه شش ماهه قرص کامل بود
مثل ماهی به تیره ی شب ها
او که سرباز خوب و قابل بود
مادری توی خیمه بیتاب و
منتظر مانده چشم های ترش
جان به لب بود از سکوت علی
نکند تیر آید و قمرش
صحنه ها پیش چشم او میرفت
درد در جان غیرتش تب داشت
می نشست و دوباره بر میخواست
او که نام حسین بر لب داشت
رفت و با اشک اذن میدان خواست
او که دریای ِ تا ابد جاریست
رفت و دستاش را به علقمه داد
کار عباس ها وفاداریست
چه کسی دیده ساقی تشنه
به روی دوش مشک او پاره
بی علم با دو دست افتاده
چشماو بود سوی گهواره
مردی از جنس باور و دریا
در نگاه حسین گمگشته
رفت مثل غزل ولی ای وای
مثل یک چار پاره برگشته
چه کسی دیده آنکه شمشیرش
ذوالفقاریست در ید حیدر
تیر خوردست و باز شرمندست
از غم خشکی لب اصغر ......
چه کسی دیده اینهمه مستی
چه کسی دیده این ادب هیهات
تو تمام وفا شدی عباس
عشق هم با تو میشود اثبات
خشکی آیه های لبهایت
میخراشید روح دریا را
ای فرات ای که مَهر فاطمه ای
در طوافت بگیر سقا را
رد دستانِ عاشقت آقا
مثل خورشید تا ابد باقیست
نام تو بین تشنگان جهان
حضرت عشق حضرت ساقیست
مقتدای ادب فقط عباس
دستهایش جهان باورها
رزق سال غزل فقط عباس
نام او بیت خوب دفترها
بال وپرزخمی ام عزیزحسین
بانگاهی توروبراهم کن
ترکی روی قلبم افتادست
عاشقانه کمی نگاهم کن
دستهایت تمامی دریا
ای تمامت تمام جان حسین
کربلا را برادری کردی
ماه زیبای آسمان حسین ...
#زینب_حسامی
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹
دارد بهشت آرزوی دیدن تو را
مشتاق تر به معجزه ،فهمیدن تو را
آخر تو کیستی که همه مات ماندهاند
درمانده اند قدرت سنجیدن تو را
ان چشمه های جاری تحت النهارها
تشنه شدند نغمه ی باریدن تو را
رقص سماع عشق به هر ،هو ،هوای تو
عارف چشیده است درخشیدن تو را
دنیا زمین خشک ِترک خورده و ..خدا
منت نهاد کوثر ِ روییدن تو را
خورشید استعاره ی خامیست از طلوع
شاعر سرود ،،مطلع تابیدن تورا
چشم انتظار توست خداوند کوه طور
فرقی نمیکند ،ارنی یا ،لَن تو را
لرزیده است عرش خدا چونکه دیده است
در پشت درب ِفاجعه ،،لرزیدن تو را
دانسته اند روح نبی،، جان مرتضی است
با قصد امدند قسم چیدن تو را
#زینب_حسامی
#شاعران_اجتماعی
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi