" اجر دوران رسالت" رفته زیر دست و پا
وای از افکار پوچ و مردم پُر ادعا
پاره پاره سورههای " نور " و " انسان " و " قلم "
این بود مزد رسالت ، مردمان بی وفا ؟
کوچهای تنگ و دلی سنگ و گل یاس علی
سوزش سرما کجا و برگ گل ، ای وای ما
تا شکاف افتاد بین یاوران دین حق
" سورهی زلزال " نازل شد دوباره گوئیا
چاهِ نخلستان گرفته ماتم یعسوب دین
تا که آتش رفت بالا از دل " بیت الولا "
لرزه افتاده به دستِ نازنین دردانهاش
چادر خاکی مادر بوده دست مجتبی
آی " اشباه الرجال " او یادگار احمد است
آب شد جسم نحیف و بضعهی خیرالوری
می رود نزد پیمبر با رخ زرد و کبود
می برد عرض شکایت سوی ختم الانبیا
آتش نمرودیان و هیزم کین و عناد
جرم این بانو چه بوده در میان شعلهها
التهاب سینهی زهرا که می داند چه بود
غربت دین و رسالت ، غربت شیر خدا
موقع تدفینِ زهرا خون ز تابوتش چکید
درد شد همناله با آهِ علی مرتضی
هیئت و پرچم ، نوا و نوحههای محتشم
شورشی از نو به پاشد یا محرم شد به پا
تسلیت ای بیقرینه ، در فرج تعجیل کن
تا بگیری انتقام از دشمنان بی حیا
#معصومه_مشهدی_زاده
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#شهادت_انسیه_الحورا
@shaeranehowzavi