🥀
میاید از سرِ برزن خبر چه داغ و گران!
مرا که کشت خبر، تا کند چه با دگران!
خبر دهید که افتاده مادری و رواست
که ایستاده ز غم جان دهند رهگذران
خبر دهید که نامرد، پیش طفلش زد
خبر دهید از اندوهِ دختری نگران
زنی به خاطر حفظ حجاب سیلی خورد
به دست سنگدلِ سفله ای که وای برآن
شما که دیده و رنجیده اید! نقل کنید
وگر که هیچ نیاید به چشم فتنهگران
در آفتابِ جزا، مستحقِ عریانی ست
قبیلهای که ندارد کسی حجاب درآن!
#مسعود_یوسف_پور
#حجاب
@shaeranehowzavi
🥀
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی
بشکند آن دستهای نامتعادل
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم
از چه نمردیم ما ز بزم اراذل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شام تیره صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل
#مسعود_یوسف_پور
#محرم
#انتظار
@shaeranehowzavi
🥀
سزد به تیغ غزل سر دهم کنون سخنی
یزیدیان همه مستند از فرافکنی
بریده اند سر از حق به دادخواهیِ حق
هزار مرتبه لعنت به داعشِ وطنی!
سزاست مویه کنی سالگردِ جهلت را
که بر هجای «امین» باز کردهای دهنی
وطن برای تو ناموس نیست زنباره!
مدافع چه کسی؟ ای که فکر خویشتنی!
از آن زمان که به خون خفت خاتمِ سردار
تو در سرای سلیمان صدایِ اهرمنی
ببین که ظالم و مظلوم کیست القصّه
محرم است و به هر سو عزای دلشکنی
#مسعود_یوسف_پور
#داعش_وطنی
@shaeranehowzavi
🥀🥀🥀
چه مرزها که در آن خطّه از زمین گم بود
که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود
به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت
چنان که یاد ندارم عمود چندم بود!
نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را
بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود
قدم تمام طریق از نفس نمیافتاد
نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود
فدای آنهمه یکرنگیِ سفر گردم
سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود
رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای
شروع روضه ی ما با همان تکلم بود
#مسعود_یوسف_پور
برگزیده کنگره ملی اربعین 1399
@shaeranehowzavi
🥀
بی رهبرا که هست تو را روی کجروی!
اینک چه طرفه بسته ای از ربع پهلوی؟
در سالمرگ فتنه، زبان تو سالم است
کو گوش سالمی که بدان حرف بشنوی!
کو دیدهای که فاش ببینی به هر دو چشم
ایمان ما قویست و ایران ما قوی
ایران که در قصیدۀ بشکوه اقتدار
«او حرف اولین بوَد و دیگران روی»
چون رود بر طریقت دریا درآمدن
بِه تا چو خارِ بادیه از باد پیروی
کوری شود عصاکش کوری، بدا به قوم
قومی که چشم دوخته بر غربِ منزوی
عرض سخن تمام که در خانه گر کس است
بیت الغزل بس است چه حاجت به مثنوی
#مسعود_یوسف_پور
#فتنه
#ایران_اسلامی
@shaeranehowzavi
شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین
رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین
شروع میکنم آغاز شعر را به رجز
خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این
هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است
تمام گوش شو و پای این خبر بنشین
در انتظار علی بود خصم و در میدان
نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین
به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت
تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه ات سنگین
به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان
گریزد اسب، بدون سواره و بی زین
شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست
که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین
رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله
چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!
به جنگ، اذن که از بوتراب میگیرد
نخست مردم چشمش شتاب میگیرد
به ذمۀ همه بیشک نماز آیات است
اگر نقاب زند، ماهتاب میگیرد
فدای همت ماهی که عکس دستش را
فرات در همۀ عمر، قاب میگیرد
فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر
برای زینب کبری رکاب میگیرد
مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت
ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت
به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت
هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت
علی به دوش نبی رفت، کاش میگفتند
که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!
از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی
دوباره کعبه گمان میکنم ترک برداشت
به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا
دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت
نه کربلا که علمدار ما نخستین بار
به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت
نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله
به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت
نه مست جام که عمریست مست عباسم
قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم
#مسعود_یوسف_پور
@shaeranehowzavi
سرزند آفتابِ صبح ظهور
سررسد عمرِ این شبِ دیجور
دشمنان را بگو نمی افتد
پرچمِ ایستادگان از شور
#مسعود_یوسف_پور
@shaeranehowzavi
نشد از دار غم آزاد آخر
دلش یاد غمت افتاد آخر
اومد لب تر کنه شد ظرف پر خون
سفیرت تشنه لب جون داد آخر
نوشتن نامه با لبخند مسلم
پرن از حیله و ترفند مسلم
قرار این بود تحویلش بگیرن
قرار زینبو کشتند مسلم
چی یاد مردم صد رنگ دادن؟
تا افتادی نوید جنگ دادن!
به استقبال زینب روی هر بوم
به دست بچه هاشون سنگ دادن
غم تو درد بی تسکینه مسلم
به خونت نامه ها رنگینه مسلم
چه پر رنگ و کشیده س خط کوفی
گمونم دستشون سنگینه مسلم
میخواس که خم به هیچ ساقه نیفته
به گل که طاقتش طاقه نیفته
بیفته مسلم از دارالاماره
سه ساله از سر ناقه نیفته
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_مسلم
#دوبیتی_پیوسته
@shaeranehowzavi
#عمود_هزارویکم
دوید در رگم از شامه، ماجرا این است
نخست خاصیت خاک کربلا این است
به خاکبوسی او آمدم، رفیقم گفت
که سربرآر کنون، گنبدِ طلا این است
همان نظاره ی اول که دیدمش از دور
ربود قلب مرا، جذبه ی ولا این است
رها و گم سر میدان پرچمش بودم
مرا سپرد به پرچم که رهنما این است
گرَم به سنگ ملامت زنند خلق، کرم
مشایه ی تو مرا مذهب است و آئین است
من از عمود هزار و یکم خراب شدم
که اهل مشهدم و ابجد رضا این است
دلم میان دو گنبد قرار از کف داد
عمود آخر دنیا برای ما این است
#مسعود_یوسف_پور
#کربلا
@shaeranehowzavi
♨️ افسار
چندان که مطّلع شدهاند از رسیدنش
افسار بستهاند و خوش اند از کشیدنش
پالان سزد به پیر خرفتی چنین که هست
بابِ دلِ سواری صهیون، خمیدنش
دارد زبان سبز و سرش میرود به باد
سبز آنچنان که هست گواهِ چریدنش
باری که این حمارِ به طاحونه متصف
دوریست باطل از پی باطل، دویدنش
در مورد سوالِ جزا میدهد نظر
مُفتی _که هست موجب کفّاره دیدنش_
در سر به فکر قافیۀ آخرم ولی
شرم است در میان قوافی، گزیدنش
#مسعود_یوسف_پور
پویش #آل_سقوط
@shaeranehowzavi
نیست قدر تار مو در این دو تمثال اختلاف
فاطمه بوده ولی با پانزده سال اختلاف
ماه شعبان رفت بر دوش عمو، افتاده است
بعد از آن در بحث استهلال تا حال اختلاف
نام او نور و حضورش در خرابه قطعی است
آفتاب است و ندارد این به دنبال اختلاف
در مقاتل، هم رقیه آمده هم فاطمه
اوست هر دو، من ندیدم بین اقوال اختلاف
آمد و رفت و فقط این بین روی سنّ او
با تمامی نظرها داشت غسّال اختلاف
زیر چشمش...داغ را اهل لغت فهمیده اند
بعد از آن افتاد در معنای گودال اختلاف
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
@shaeranehowzavi
#یاعلیاصغرعلیهالسلام
چقدر مشکل ما را نگفته حل کردی...
در این مقوله که باب الحوائجی شک نیست
رسیده اند پس از تو تمام اهل لغت
به اینکه معنی "اصغر" همیشه "کوچک" نیست
#مسعود_یوسف_پور
@shaeranehowzavi