#خنــــــد😁
-امروز اولین روز سالھ و
- تاریخ شدھ: 00/01/01.🗓
-مثل اولین روز تاریخ آدم و حوا🤓
-فقط مواظب باشید سیب نخورید🍎
- ڪه
-دوباره نیفتیمـــــ یه جائے بدتر از این دنیا.😂😁
#لُبخنـــــد😌
-همیشھ به یاد داشتھ باشیم ڪه:
🔖 اینجا دنیاستـــــ نه بهشت!
-افراد ناراضے معمولا کسانی هستند ڪه
از دنیا انتظار بهشت را دارند.
-طبق سفارش اهل بیت ؏ دنیا را باید آنگونہ که هست بشناسیم. و بپذیریم.
-و بر اساس شرایط موجود، به
برنامھ ریزی بپردازیم.
✨مولے علـــــی ؏ میفرمایند:
💫هرگاه آنچہ را خواستے نشد،
💫آنچہ را ڪه شد، بخواہ.
📚غرر الحڪم. ح۹۰۰۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
🎥 #نماهنگ_بسیارزیبا
🎧 سال جدید همه میخوان ...
🎙 حاج حسین خلجی
بسیاااار عالی پیشنهاد دانلود 👌👌🌸
♡﷽♡
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#20
_چرا ولی اینجوریشو ندیده بودم
ممنون که انقدر برات مهمه
ممنون که به زور هم که شده میخوای طناب پوسیده رابطه ما رو گره بزنی!
هیچ کس تا امروز توی زندگیم انقدر بهم کمک نکرده و به فکرم نبوده!
من همیشه مدیون کمکهات میمونم
به زبون آوردن این کلمات برای کوه غروری نظیر کتایون قطعا از کندن همون کوه سخت تر بود
لبخند کوچکی زدم:
_خواهش میکنم قابل نداشت
تا چند دقیقه دیگه گوشیت منفجر میشه...
خندید...
و برای من همین خنده کافی بود
همین که اون از این اتفاق خوشحال بود
و من تونسته بودم به باز شدن این گره کهنه و لجوج کمکی بکنم
در همین اثنا ژانت وارد آشپزخانه شد:باز فارسی چی میگفتید؟
با اخم و خنده اعتراض کردم: دیگه وقتی تو نیستی که میتونیم فارسی حرف بزنیم!
ملیح خندید: باشه قبوله
ولی باید بگید چی میگفتید!
سر بسته ماجرا رو براش توضیح دادم و اونهم با لبخند ابراز شادمانی کرد
ولی خیلی زود ابراز شادمانیش تموم شد و پرسید:
حالا نمیخوای ادامه بدی؟
نگاهی به کتایون انداختم: خسته نیستید؟
ژانت بجای کتایون هم جواب داد: نه نیستیم
ادامه بدیم
چون کتایون هم مخالفتی نکرد دفترم رو از روی کانتر برداشتم و نگاهی انداختم:
_خب... آیه 124... اول یکم درباره حضرت ابراهیم توضیح بدم
کسی که در سرزمین بابل یا بین النهرین(عراق فعلی) به دنیا می آد
جایی که تفکر کفرآمیز شیطان اونقدر ریشه داره که یه برج میسازن که برن خدا رو بکشن پایین توی داستان خلقت گفتم داستان برج نیمه تمام بابل رو
در زمان حکومت نمرود که چیزی شبیه فراعنه مصره، به لحاظ شباهت های فرهنگی و آئینی و اعتقادی و تمدنی
و چون پدرش از دنیا رفته بود عموش سرپرستی ش رو به عهده میگیره شخصی به نام آذر
که بت پرسته
توی یه همچین شرایطی چنین خانواده و چنین اجتماعی رشد میکنه و بزرگ میشه و در نهایت ادعای پیامبری میکنه!!
اولا اصلا با اون تربیت این ادعا رو از کجا آورد؟ ثانیا هر عقلی کم و نزدیک به صفر بودن احتمال استقبال از این آئین در اون فضا رو درک میکنه
هر ادعایی اونجا از این ادعا بیشتر میصرفید
تصور کن جامعه ای رو که سالیان سال چند خدایی داشتن تراشه ها و پادشاهان رو پرستیدن، سر قدرت خدایانشون با تمدن های دیگه رقابت دارن
ملاک رقابتشون هم شکوه و زیبایی و ثروتمندی پیکره ها و پادشاهی ها و سبقه تاریخی پرستش اونهاست
بعد یهو بیان به یه آئین نو ظهور گرایش پیدا کنن که هیچ نمود ظاهری برای فرو کردن تو چشم بقیه نداشته باشه!
تاریخ هم اثبات میکنه که همیشه از پیامبران استقبال نمیشه و همین جواب تکراری رو بهشون میدن که چرا باید دین پدرانمون رو ترک کنیم و به دین نوظهور تو دربیایم؟
خدای یکتای نادیدنی دقیقا دو فاکتور اصلی مدنظر اونها رو نداشت
شکوه بصری و انحصار نژادی و تمدنی
نه میشه مجسمه ش رو ساخت بهش طلا آویزون کرد نه سبقه نژادی تمدنی داره براشون
پس چرا پیامبرا این ادعا رو میکردن؟!
و مهمتر اینکه چی شد که اینا در طول تاریخ انقدر ماندگار شدن در حالی که درمیان قوم خودشون و زمان خودشون به شدت مهجور و تحت ستم بودن؟!
الان عمده مردم کرده زمین ادیان ابراهیمی دارن یعنی چه یهودی باشی چه مسیحی چه مسلمان پیرو مکتب فرزندان ابراهیم هستی و ابراهیم رو قبول داری
خب این موفقیت حاصل چیه؟
بیش از سه و نیم میلیارد جمعیت!
هیچ آدمی روی کره زمین این مقبولیت رو نداره
دستی به صورتش کشید:
_نمیدونم شاید شانس
حالا نوبت من بود که لبخند کج تحویلش بدم: _آخه شانس؟!
_خب آره اینم یه احتماله دیگه همونطوری که یه دوره ای بت پرستی باب بوده یه دوره هم یکتاپرستی باب شده
_اصلا حرف تو درست که البته درست نیست
اما با فرض درست بودن اونا خودشون که نمیدونستن قراره در آینده مکتبشون مورد اقبال قرار بگیره
حتی اگر هم قابل پیش بینی بود که نبود، فرقی به حالشون نمیکرد چون چیزی گیرشون نمی اومد در دنیایی که خدایی و آخرتی نیست این چیزا چه اهمیتی داره باید سعی کنه چیزی به دست بیاره که در زمان حیات خودش به دردش بخوره
پس چرا اینکارو کردن؟!
_نمیدونم
اونجوری نگام نکن قرار نیست که جواب همه سوالا رو من بدونم!
_خوبه پس این جمله یادت بمونه
خلاصه در جوانی به پیامبری میرسه و از خانواده خودش یعنی همون عموی خودش دعوت رو شروع میکنه
واضحه که قبول نمیکنه
بعد میره وارد اجتماع میشه تا با مردم حرف بزنه
مردم خودشون خدایان متعدد اعم از خورشید و ماه داشتن
ایده ابراهیم اینه که برای ارتباط گرفتن با مردم باید باهاشون همراه شد
میره و باهاشون یه صبح تا شب در مراسم نیایش خورشید شرکت میکنه
شب که میشه میگه این خدا چرا رفت؟
من خدایی که افول کنه رو نمیخوام خدایی میخوام که همیشه باشه...
خدایی که افول نمیکنه و غایب نمیشه
قهر نمیکنه که برای بازگشتش مجبور باشید بچه هاتون رو بکشید!!
واضحه که چندان استقبال نمیشه ولی استمرار داره
تا اینکه ماجرای شکستن بت ها پیش میاد
مردم شهر در یک تاریخ خاصی برای برگزاری یه مراسم آئینی از شهر خارج میشن ولی ابراهیم همراهشون نمیره و وقتی اونها از شهر بیرون میرن ابراهیم تمام بت های معبد اصلی شهر رو میشکنه و تبر رو روی شانه بت بزرگ میگذاره
که بعدا اگر ازش به عنوان معدود افرادی که توی شهر بوده و سابقه دشمنی با خدایان رو هم داره بازجویی کردن بگه بت بزرگ خداهای کوچیکتر رو نابود کرده
که اگر قبول کنن نمیتونن مجازاتش کنن و اگر نکنن بگه پس چرا این خدای ناتوان رو که خودتونم میدونید کاری از دستش برنمی آد عبادت میکنید؟!
یعنی یه دو قطبی منطقی میچینه برای ایجاد یک موج آگاهی اجتماعی
با اینکه قطعا میدونه اینکار چقدر خطرناکه
واقعا هم با منطق تو این سوال پیش میاد که این شجاعت از کجا میاد چرا هزینه تولید این موج رو میپذیره؟!
خلاصه وقتی برمیگردن و وضعیت رو میبینن و احضارش میکنن، همون جواب رو به سوالشون میده ولی کتمان نمیکنه که کار من بوده اونا هم همین نتیجه رو میگیرن و دستگیرش میکنن
و چون کار خیلی عجیب و بی سابقه ای کرده نمرود میخواد که ببیندش و میبرنش پیش نمرود...
اونم میپرسه اینکارایی که میکنی چه معنی میده چرا بیخودی با اعتقادات و سنتهای ما در افتادی ابراهیم هم تمام و کمال از رسالتش و از خدای خودش حرف میزنه
خب تصور کن پیش کسی که خودش رو خدا میدونه از یه خدای دیگه صحبت کنی!
فوری میخواد یک تقابل شکل بده که قدرت خودش رو ثابت کنه
میگه از این خدای تو چه کارایی برمیاد؟
ابراهیم میگه خدای من حیات و ممات کل کائنات به دستشه *زنده میکند و میمیراند!*
اونم فوری دستور میده دو تا زندانی بیارن یکی رو آزاد میکنه یکی رو میکشه
میگه منم زنده کرده و میراندم!
ابراهیم دیگه سر این که چقدر این ادعا مضحک بود باهاش بحث نمیکنه چون اگر میفهمید خودش میفهمید دیگه حرف بعدی رو طوری میزنه که دیگه جای مغلطه نباشه میگه خدای من هرروز خورشید را از مشرق به طلوع می آورد تو اگر میتوانی امروز از مغرب بیاور
خب طبیعیه که نمیتونه اما چرا خورشید؟ یه جور تحقیر تفکرشون هم بود که خورشید که خدای شماست هم به فرمان خدای منه
و شما دخل و تصرفی در رفتارش ندارید تو اگر فرزند خدای خورشید بودی باید اینکار ازت برمی اومد و میتونستی مسیر حرکتش رو تغییر بدی!
نمرود هم دیگه بحث نمیکنه سر ضرب حکمش رو میده میگه یه معرکه بزرگ از آتش درست کنید و این کافر رو بسوزونید!
ماهها مردم بخاطر تبرک جستن به این عمل مقدس انتقام گرفتن از دشمن خدایان چوب جمع میکردن و به اون محوطه اعدام می آوردن یعنی کامل مردم رو آماده کرد و تماما همه جا خبرش پیچید
بعد هم اول آتیش رو بپا کردن و بعد ابراهیم رو با منجنیق داخلش انداختن بس که آتیش بزرگ بود!
حالا چرا این معرکه ی بزرگ رو ترتیب میده؟ میخواد آبرویی که از آئینشون رفته برگرده و برتری خدای خودشون برخدای ابراهیم رو خیلی واضح نشون بده
چون اقوام قدیم هیچ خدایی رو انکار نمیکردن فقط میگفتن خدای ما قوی تره!
خلاصه نیتشون این بود که خدا هم جوری این میتینگ سیاسی فرهنگی شون رو نابود کرد که واقعا قابل تصور نبود
تهدید رو به فرصت تبدیل کرد
خبرش مثل بمب پیچید
اون آتش با اون حجم وسیع خاموش شد و ابراهیم زنده موند
اونا میخواستن با این هیبت ابراهیم رو بسوزونن که قدرت خدایانشون رو به نمایش بگذارن که چطور از دشمنشون انتقام گرفتن!
خدا هم هیبتشون رو خاکستر کرد و با یه اتفاق خارق العاده جون پیامبرش رو نجات داد در حالی که اینکار با روش های ساده تر هم میسر بود قطعا
ولی گفتم، این روش خداست
معجزه از جایی که فکرش رو نمیکنی
دقیقا از نقطه ی قوتت بهت ضربه میزنه که ثابت کنه تمام قدرتت پیش قدرتش هیچه
میخواد هیمنه ساختگی کفر رو در نظر مردم بشکنه برای کمک به هدایتشون
بعد از این اتفاق خب نمرود و کل سیستم اعتقادیش خورد شده بود میخواست عجز خدای ابراهیم رو در سوختنش به نمایش بزاره خودش خاکستر شده بود!
باید یه کار خیلی خاصی انجام میداد که اون افتضاح رو بپوشونه
بخاطر همین تصمیم میگیره حمله کنه به درخت حیات طبق همون افسانه اساطیری که گفتم
فکر میکردن خدا تو آسمونه و اون درخت هم توی عرشه و شیشه عمرشه که اگر انسان فتحش کنه کار خدا تمومه
گفت میخوام برم بالا با خدای ابراهیم بجنگم بکشمش پایین
حالا روشی که داشت چی بود؟
برج خیلی بلندی ساخته بود گفت براش یه سبد بزرگ حصیری ببافن و به دو سه تا عقاب وصلش کنن که از بالای اون برج پروازی بره تا برسه به ملکوت
یه تیر کمونم داشت با خودش برد که خدا رو بکشه!
هیچ درکی از خدا نداشتن همه چیز رو با همون خطکش مناسبات انسانی خودشون اندازه میگرفتن فکر میکرد اگر از ابرا رد بشه میرسه به ملکوت خدا و شکستش میده و دیگه تمام!
اون روزی که بنا بود بره رفت بالای برج ایستاد اون ظرف پرنده ای که براش حاضر کرده بودن رو هم از بیرون با طناب مهار کشیدن بالا و باید میرفت سوار میشد از لبه برج که بپره!
حالا احتمالا موقع سوار شدن از شدت شکوه خودش هیجان زده میشه یه نفس عمیقی میکشه و یه مگسی اون دور و بر بوده با هوا میکشه داخل بینیش!
مگسه حرکت میکنه اینم گیج میشه سرش رو تکون میده بجای اینکه سوار بشه میفته از بالای برج پایین! با کاردک میان از رو زمین جمعش میکنن
میخواست با بزرگترین پرنده بره خدا رو پایین بکشه
خدا با کوچیکرترین پرنده ی عالم کشیدش پایین
خدا خیلی خوب با کسایی که ادعای خدایی دارن کل کل میکنه!
مثل بزرگ کردن موسی تو خونه ی فرعون!
اونهمه بچه رو کشت فقط یکی رو نکشت که همونی بود که باید میکشت!
تازه خودش بزرگش کرد تو خونه خودش با خرج خودش
خدا اینجوریه دیگه باهاش بازی کنی باهات بازی میکنه
خلاصه نمرود میمیره ولی ابراهیم اونجا نمیمونه میره از اون شهر
با همسرش ساره میرن کنعان
یعنی از عراق میرن فلسطین
اونجا اعلام رسالت میکنه بین قبایل بیابان نشین اونا حرفش رو قبول میکنن و موندگار میشه
اونجا زندگی میکنن منتها ساره باردار نمیشه بخاطر همین خودش پیشنهاد میده که بیا با کنیزم ازدواج کن که به عنوان پیغمبر بی نسل نمونی
ابراهیم هم با هاجر ازدواج میکنه و اسماعیل به دنیا میاد
اینجا خدا دستوری داره
میفرماید هاجر و ابراهیم رو ببر به سرزمین حجاز!
ابراهیم هم همینکارو میکنه اما دستور بعدی عجیب تره
وقتی میرسن به اونجا دستور خدا اینه؛
زن و بچه ت رو اینجا بذار و برو
تو بیابون خالی مثل کف دست نه شهری نه آدمیزادی نه حتی دار و درخت و چشمه ای!
_خب این چه دستوریه اینکه با عقل جور درنمیاد یعنی خدا هر دستور غیر عقلانی ای داد بنده ها باید عمل کنن؟!
_آره اصلا هیچ آدمی نباید سر خود همچین تصمیمی که خلاف عقله بگیره آدم باید همیشه با فرمون عقل جلوبره ولی نه کسی که به وحی متصله!
کلام خدا عقلاتیت بیشتری داره یا پیام مغز من و تو؟!
شاید ما حکمت عقلانیتش رو درک نمیکنیم
مثل همین اتفاق مگه بد شد برای هاجر و اسماعیل؟
ابراهیم به خداش اعتماد و اعتقاد داره میدونه خداوند همواره بهترین صلاحش رو برای بنده مطیعش در نظر میگیره و هیچ جا بدون توجه و نگاه خدا امن نیست و هیچ جا با وجود نگاه خدا ناامن نخواهد بود
*همین بس که خدا نگهدار انسان باشد*
دیگه بیشتر از این چی میخوای؟
وقتی خدا مستقیم میگه بسپرشون به من و برو ابراهیم بگه نه خدایا تو نمیتونی من خودم باید مراقبشون باشم؟
درک ما از خدا همینه فرق من و تو با ابراهیم همینه چرا گفتم بنده خاص خدا بود
حتی بین پیامبران هم متمایز بود
خدا هم هر وقت حکم عجیب و غریب میکنه میخواد کار مهمی بکنه
تاریخ هم گواهی داد که خدا بهترین نگهدار هاجر و اسماعیل بود و بهترین تدبیر رو براشون انجام داد
یه چشمه ی زیر زمینی بر اثر حیات هاجر و اسماعیل اونجا سر باز کرد
و حولش یک شهر شکل گرفت
مکه!
چون لازم بود اون شهری اونجا پدید بیاد
جزئی از برنامه خدا برای آینده ی زمین بود
و اسماعیل و هاجر هم شدن ابزار تحقق این برنامه که در نگاه اعتقادی افتخار بزرگی محسوب میشه
هاجر بخاطر همون سختی چند ساعته ای که کشید شد الگوی یکی از مهمترین مناسک حج جهان اسلام
هر سال دو میلیون نفر آدم توی مثل حاجر ۷ بار طول صفا و مروه رو طی میکنن تا زحمت این مادر پاس داشته بشه!
ببین چه شکوهی بهش میده
✨صاحِبِ سال✨
⚘حالِ دلم
با تو خوبه
مُحَوَّلَ الْٱَحْوالِ دلم
صاحِبِ من
دنیا تاریکه بی تو ماه غائبِ من⚘
[🌿]
•
.
آیتاللهناصرے میگفت:
•|کَسینیسٺبگه خُدارودوستنَدارم
هَمهخدارودوستدارَن•🌸
امّاشَرطِدوســـتداشتَن
تـبعیت هست..
اگهواقعاََخُدارودوستداری..!
بهاِحترامــــشگُنـــاه نَڪُن.🙂
|✨| #پیاممعنوے
↷✿°
🌹 جمله ای از شهید مدافع حرم بر سنگ مزارش که مزد درگیری مداوم با نفس ، #توفیق شهادت است !
#مدافع_حرم
#مهدی_لطفی
#شهید_راه_نابودی_اسراییل
بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
شادی ارواح طیبه همه شهدای والا مقام صلواتی هدیه کنیم
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجِّل فرجهم🌷
باسلام خدمت همه دوستان
صبح همگی بخیر
طاعات وعباداتتون قبول درگاه الهی
در اولین روز سال نو؛ سال خوب و پربرکتی
توام باسلامتی وموفقیت و سربلندی و عشق و بدون دولتی غربگدا برایتان ازخداوند منان آرزومندم
ارادتمندتان: قریش حسین پور
وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ
مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ
و در حال درماندگى و زارى
در برابرت ايستادم ...😔
#مناجاتشعبانیه♡🍃
💥 امروز اول فروردین تولد رایحه برانگیز شهید سردار پرافتخار و سرافراز سرباز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی
است... 🚩سلام خدمت سروران و عزیزان👈 pdf رایگان و صلواتی👈 مجموعه کتاب های تالیف شده برای شهدا و دفاع مقدس, تالیف حقیر به مناسبت تولد شهید حاج قاسم سلیمانی به نام های
🌼 شهدا و اهل بیت
🌼 365 خاطره برای 365 روز
🌼 مرواریدهای بی نشان
🌼 ذوالفقار ولایت
🌼 من قاسم سلیمانی هستم 👈 چاپ جدید را تقدیم تان می کنیم... عزیزان می توانند برای دانلود کردن رایگان به وب سایت شخصی مهندس ناصر کاوه مراجعه فرمایید
https://b2n.ir/866991
بخاطر اینکه برای رضای خدا و اجرای حکم خدا چند ساعتی هول تشنگی بچه اش رو کشید و دنبال آب گشت
اونقدر سعی و تلاش این مادر برای خدا ارزش داره که شمرده!
میگه شمام باید دقیق ۷ بار برید و بیاید که خوب حالش رو درک کنید!
تازه بچه چیزیش نشد با معجزه چشمه سیرابش کرد
زمزم... که تا همین امروز هم هست
و تنها دلیل شکل گیری شهر مکه با اون همه خشکی و کوه فقط همون یه چشمه ست
که وجودش تو دل بیابون به لحاظ جئوگرافی جالب توجهه!
یعنی خیلی طبیعی نیست
حالا سالها میگذره تقریبا ۱۴ سال و ابراهیم خبری از زن و بچه ش نداره و دستوری هم داده نمیشه در این باره
عجب صبری بعد کلی حسرت یه بچه خدا بهت بده بعد دو سال که به شیرینی افتاد بگه ببر بذارش تو بیابون چون من واسه اون بیابون برنامه دارم!
واقعا هر کسی میتونه پیغمبر باشه؟
هر کسی میتونه از اولیا الهی و مطیع بی چون و چرا و ابزار انجام اوامر خدا باشه؟
خدا در نسل انسان اینطور بنده ها رو میدید که کل بشریت رو خلق کرد
که با اراده و #اختیار کامل بندگی میکنن و واقعا هم زیباست
شیطان از پس یه سجده برنیومد!
ولی خودش رو عابد میدونست و معتقد بود بهش ظلم شده
اما پیامبران و اولیای صالح خدا تمام زندگی و علایقشون رو در راه خدا و به عشق خدا خرج میکنن و باز هم فروتن ترینن میگن ما هیچ کاری برای خدا نکردیم!!
و نتونستیم حق بندگی ش رو بجا بیاریم
عشق واقعی اینه
مقام انسان کامل اینه!
بگذریم
بعد از ۱۴ سال یک شب توی خواب بهش گفته میشه که حالا باید برگردی و زن و بچه ت رو ببینی
خدا چند سال دورش کرد بعد گفت حالا بیا ببین چقدر خوب نگهشون داشتم!
دورشون شهر درست کردم!
دیدی به من اعتماد کردی ضرر نکردی!
البته که ابراهیم در این قضیه شکی نداره این برای ثبت در تاریخه
برای ماهاست در واقع
خلاصه ابراهیم راه میفته و وقتی میرسه میبینه اونجا یه سری قبیله ساکن شدن!
طبیعتا خیلی هم خوشحاله که دوباره همسر و پسرش رو میبینه
ولی توی همون سفر بهش وحی میشه که باید پسرت رو قربانی کنی!
_آخه این چه آزمونیه هیچ عقلی توش نیست عین ظلمه تو که گفتی خدا مخالف ظلمه مخالف قربانی کردن انسانه این که دقیقا شد همون!
دیگه ظلمی بالاتر از اینکه به پدری بگی بچه ت رو سر ببر؟
و اون پدر چطور قبول میکنه!
_اگر سر میبرید حرف تو درست بود
بنا نبود اصلا این اتفاق بیفته
اتفاقا این ماجرا طعنه به ماجرای قربانی کردن انسان میزنه
خدا اسماعیل رو تا قربانگاه می آره و بعد رها میکنه که این خبر رو بسازه و تا ابد به همه بگه من که خداتونم ازتون نمیخوام بچه هاتون رو قربانی کنید این خواست من نیست اون کس دیگه ایه که اینو از شما میخواد
چون این رو به خدا نسبت دادن خدا از خودش رفع اتهام کرد!
میخواد این سنت غلط رو بشکنه که این سناریو رو میچینه میگه مگه شما نمیخواید برای خشنودی خدا هدیه بیارید و قربانی کنید نیازی به انسان نیست حیوانات رو قربانی کنید تا برای اطعام و کمک مورد مورد استفاده قرار بگیره
_به هر حال قصد قربانی کردن انسان رو داشته یا نداشته که تو میگی نداشته، اینکه انتظار داشته ابراهیم این کار رو قبول کنه و اینکه اونهم قبول کرده خیلی بی رحمانه است
_اینکه ابراهیم چرا قبول میکنه رو گفتم چون به خداش اعتماد داره میدونه خداش هرگز راضی به ظلم نمیشه و مطمئنه هر چی که بخواد عین عدله
به تجربه اینو فهمیده!
مثل همین قضیه ی آوردنشون به مکه که نتیجه ش رو دید
اینکه خدا چرا از ابراهیم توقع داره هم بخاطر همین فهم و شناختیه که در ابراهیم نسبت به خدا به وجود اومده قطعا خدا هیچ وقت از من و تو چنین توقعی نمیکنه!
به هر حال چیزی که واضحه اینه که آدمی قربانی نشد تو این ماجرا
اینم بگم که تورات میگه قربانی اسحاقه و قرآن میگه اسماعیله
اما شواهد با تاریخی اصلا جور درنمی آد که اسحاق باشه!*
اصلا اسحاق اونموقع هنوز بدنیا نیومده بود یعنی یک سال بعد از ماجرای قربانی تازه خداوند وعده اسحاق رو به عنوان یک معجزه به ابراهیم میده در حالی که هردوشون هم ابراهیم و هم ساره پیر شدن کاملا
و بعد نبوت از شاخه ی اسحاق ادامه پیدا میکنه یعقوب و یوسف و بقیه پیامبران بنی اسرائیل
_مگه نبوت سلطنته که موروثی باشه؟ تو که میگفتی شایسته سالاریه!
_نبوت در ذریه حضرت ابراهیمه چون توی دعا کردن زرنگ بود قشنگ دعا میکرد
گفت خدایا ذریه من رو از صالحان قرار بده
بقیه ابناء بشر که اینو نخواستن این زرنگی ابراهیم بود خدا هم به عوض اینهمه امتحان سخت این دعاش رو پذیرفت ارزون نبود اصلا
وگرنه پیامبری مورثی نیست و شایسته ی صالحانه به هر کسی هم نمیرسه و انتخاب میشن توی همین ذریه ابراهیم هم کلی آدم جهنمی داریم اتفاقا بدترین مردم جهان و بهترین مردم جهان هر دو از نسل ابراهیم هستن
اینطور هم نیست که کسی فرزند حضرت ابراهیم به لحاظ ژنتیکی نباشه نتونه آدم خوب و خاصی باشه فرزند ابراهیم