eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌿باشهدا: 🔰قسمتی از وصیتنامه 1- هرگز امام زمان (عج) را فراموش نکنید، که او واسطه بین خالق و مخلوق است. 2- تزکیه و تعلّم را پیشه خود سازید. 3- حرکت در راه خدا سختی و رنج دارد و موانع بسیار. 4- با صبر و استقامت راه شهدا را ادامه دهید. 5- دست از دامان امام زمان (عج) و نوکرانش نکشید. 6- اگر شهید باشم زنده‌ام زنده‌تر از زنده‌ها. 7- بارالها! در این دنیا نتوانستم آنگونه که تو می‌خواهی زندگی کنم، پس مرگم را آنچنان قرار ده که لااقل به این گونه کفاره گناهانم گردد.گ، خدایا تو می‌دانی که برای همین عازم جبهه‌های جنگ شدم. 8- پروردگارا! هرچند به نفس مطمئنه نرسیدم و در جهاد اکبر پیروز نگشتم، اما به جهاد اصغر پرداختم. 9- تنها راه سعادت و رسیدن به کمال، بندگی‌ست و بندگی او در اطاعت از اوامر و ترک نواهی‌اش می‌باشد. 10- به یاد خدا باشید و زندگی خودتان را با اسلام همصدا سازید. 11- از اسلام پیروی کنید و فرزندانتان را برای خدمت به جامعه اسلامی و سربازی امام زمان (عج) تربیت کنید. 12- عمر خود را برای رسیدن به لقاء الله و جلب رضایت حضرت حق و خشنودی ولیش - حجت حق- بگذرانید. 🌷شهید مصطفی ردانی‌پور🌷 ای شهدا روحتان شاد،یادتان گرامی وراهتان پر رهرو باد.آمین جهت سلامتی وتعجیل درظهور آن یار غریب منجی دلهای خسته دلان مهدی موعود وشادی ارواح پاک شهدا صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
ڪمے‌طراوٺِ باران، ڪمے نسیم‌حرم سلام صبح‌ِ من و فیض‌مستقیم‌حرم چقدرساده تورا مےشود زیارٺ ڪرد بہ‌یڪ سلامِ من وحسرٺِ حریم‌حرم ••🌹•~°
〖♥️〗 「شب‌بودوهوایِ‌کربلاعالی‌بود !درمصرع‌قبل‌جایِ‌ماخالی‌بود :)」
💫💫💫روضه ای که قبول شد 💫💫💫 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه می خونی؟ گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا(سلام الله علیها)، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا(سلام الله علیها) با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن🌟 گدایی و شاهی برابر نشیند.   📚 منبع؛ کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره)
خالق الزهراس پرسش از عالمان و همنشینی با فقیران سـائلـوا العلمـاء و خـاطبـوا الحكماء و جـالسـوا الفقـراء. از دانشمنـدان بپـرسيـد و با فـرزانگان سخـن بگـوييـد و با فقيـران بنشينيـد. تحف العقول، ص 41 و هم سنگریون محاسبه نفس و نماز شب و قرائت قران و گفتن ۳۱۳بار یا صاحب الزمان و خواندن زیارت عاشوراو مناجات با خدا و دعای عهد یادتون نره الزهرا س عجل لولیک الفرج
روضه را جارو زدم_قلب مرا جارو زدی.mp3
5.47M
روضه را جارو زدم ❤️ مرا جارو زدی... 🤲حرف دل خیلیهاست🤲 بشنود هرکس که میخواهد ز تو دورم کند مرگ بر من اگر، دست از تو‌ بردارم‌حسین 🎤با نوای: کربلایی عبدالحسین شفیع پور
4_5897955717725292649.mp3
9.91M
🖤محرم، باز مرثیه‌ی بارون...
⬅️همراه با شهدا .. مهدي اميني: اي ملت اسلام! پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا اين حكومت كه زمينه ساز حكومت حضرت حجت(عج) است زنده و جاويد بماند.
💔اى دلم طاقت بياور آتش غم می ‌رسد 💔بر مشامم بوى اسپند محرم می ‌رسد ‏😭😭😭😭
✍استاد فاطمي نيا: امام زمان(؏) ذخیرهٔ الهی در زمین، قطب عالم امکان و واسطه ی فيض الهی هستند. خداوند متعال به واسطهٔ وجود شریف ایشان است که عنایت ویژه‌ای به بندگان خود دارد؛ از این‌رو، توسل و توجه قلبی به آن حضرت، سبب سعادت‌و کمال انسان در دنیا و آخرت خواهد شد.
صدای پای کاروان کربلا نزدیک است؛ امسال را کجا روضه خواهی رفت حاجی؟! حاج محمود می‌گفت این نوحه را خیلی دوست داشتی: «خونه خراب شدم* از غصه آب شدم * شرمنده تو و روی رباب شدم». کاش روضه‌خوان امسالت، عباس نباشد! کتیبه‌ها همه دم گرفته‌اند: «سقای حرم؛ میر و علمدار نیامد». بیچاره لشکر دل‌های ما که علمدارش ارباًاربا برگشت. حاجی ⬛️◼️◾️◼️⬛️
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی) بیت الزهرا که خادم بودیم اون شبایی که مراسم حضرت زهرا (س) بود، همیشه حاج قاسم میومدن بهمون سر میزدن که ببینن با میهمانان حضرت زهرا (س) چه رفتاری داریم... اصلا اجازه ی تفتیش نمیدادن همیشه میگفتن به هیچ عنوان حق تفتیش ندارید.میهمانای حضرت زهرا (س) رو اذیت نکنید درواقع برخورد جدی میکردن. و ما که میگفتیم برای امنیت خودشون هست، ناراحت میشدن و میگفتن حضرت زهرا (س) مراقب میهمانانش هست، شما نگران نباشید. همیشه دور از چشم حاج قاسم این کار رو میکردیم. ‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🇮🇷    🇮🇷
❖ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎیی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ، ﻣﺸﻬﻮﺭ ﻭ ﻣﻌﺮﻭﻓﻨﺪ، ﻭلی ﻧﺰﺩ خدا، بی ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ، ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎیی ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ بی ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻧﻨﺪ ! ﻭلی ﻧﺰﺩ خدا ، ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﺎﻡ ، ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺳﻨﺠﺶ ﻧﺰﺩ خدا ، ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﻳﺴﺖ، ﻧﻪ ﺯﻭﺭ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ ، ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭ ﮔﺮﺍمی ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﺰﺩ خدا، ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺗﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
این عکس ، ﺁﺩﻡ را خجالت‌زده می‌کند ، یکی از حزن انگیزترین ودر عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه ، ماجرای گردان حنظله است؛ 300 تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانال‌ها به محاصره‌ی نیروهای عراقی در می‌آیند، آنهاچند روز وصرفا با تکیه برایمان سرشار خود به مبارزه ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و باعطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعتهای آخرمقاومت بچه‌ها در کانال، بیسیم‌چی گردان حنظله حاج همت را خواست، حاجی آمد پای بیسیم و گوشی رابه دست گرفت. صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که میگوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود، بعثیها عن قریب می‌آیند تاما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم. حاج همت که قادر به محاصره‌ی تیپ‌های تازه نفس دشمن نبود، همان طور که به پهنای صورت اشک می ‌ریخت، گفت: بی‌سیم را قطع نکن.حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای بی‌سیم‌چی را شنیدم که می‌گفت: سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید:همانطور که فرموده بودید حسین‌وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم
🌹🍃 به اَخمت خستـگے دَر مےرود.. لبخنــد لازم نیسـتـــ...✋ کنارِ سیــنےِ چاےِ اصلا قنـــد لازمـ نیستــ😊 ❤️🍃 💐 ـــــــــــــــ🕊♥♥🕊ـــــــــــــــ
هرکی حنا بذاره حتما شهید میشه🌸 شب قبل از پرواز، مسلم، یکی از دوستان‌مان، بیرون رفت و یک کیسه بزرگ حنا خرید. 🙃 حنا را در ظرفی خیس کرد و سر و ریش بچه‌ها را حنا گذاشت. می‌دانستم محمد از حنا بدش می‌آید.😅 به شوخی گفتم: بچه‌ها می‌دونید هر کی حنا بذاره، حتما شهید میشه؟😍 تا این را گفتم، محمد سریع از جایش بلند شد و گفت: من هم حنا می‌خوام.😳 مسلم، که محمد اجازه نداده بود برایش حنا بگذارد، گفت: برو بابا محمد! تو حنا دلت نمی‌خواد؛ بگو من دلم می‌خواد شهید بشم.😂 محمد با خنده گفت: خوشم میاد من رو خوب شناختی.😁 مسلم که دید محمد هم سر و ریشش را حنا می‌گذارد گفت: برادر من ! موهات قرمز می‌شه. بعدش نگی نگفتی‌ها.😒 کسی که به موهای محمد حنا می‌مالید، گفت: مگه نمی‌دونی سرت قرمز می‌شه؟ محمد دوباره لبخند گفت: ولش کن مسلم کارت رو بکن. این سر فدایی بی‌بی زینبه. دیگه قرار نیست برگرده. مهم نیست قرمز باشه یا مشکی. 😊 راوی دوست شهید شهید مدافع حرم محمد مرادی🌹
سلام من بھ حسین و بھ کربلای حسین تمام عالم امڪان شود فدای حسین