هدایت شده از 🌹یا علی...
sare rahat.mp3
771.7K
▶️نواهنگ زیبای
🎼 سر راهت در انتظارم
#⃣سلامتی آقا صاحب الزمان عج صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹
🌻🌻🌻🌻🌻
✍به این سه حقیقت فکر کنیم!
1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام
اعمالمون را می بیند
«إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»
2⃣اینکه همیشه، فرشتگانی مجاورمون
هستند که ثبت و ضبط می کنند
ریز و درشت خوب و بدمون رو؛
«رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون»
3⃣اینکه اصلاً از کجا معلوم؛
شاید بیخ گوشمون نشسته باشد
جناب عزرائیل و صادر شده باشد
دستور رفتنمون رو !
«عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم»
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
هدایت شده از 🌹یا علی...
مرغ دل من پر به هوای چمن تو
جانم به فدای تن چون یاسمن تو
از لعل لبت میچکداقا همه دم عشق
خوشتر نشنیدم به جهان از سخن تو
مومن شده ام من به مقامات بلندت
حق را بشنیدم همه دم از دهن تو
💠#مهاجران
#وحید
داستان اول
(۱)
💠فواد بد بلا بود.از همان بچگی بدبلا بود.همیشه نگران بودند یک وقت چیزیش نشود.خب اوایل طبیعی بود.توی فرهنگی که بیشتر چشم امیدها به پسر هاست.حالا اگر تک پسر هم باشی بیشتر توی چشم و توجهی.اصلا همه جا تک پسرها عزیزند.فواد تک پسر بود و خیلی هم مودب.آن روزهای بچگی هم که تازه از اصفهان آمده بودندآبادان،ماها همه میدیدیم مادرش یک جور دیگری این پسر را تربیت کرده.مثل ما پسربچه های آبادانی.شر و شور نبود و زیاد توی کوچه نمی آمد.من و فواد هم سن ایم.یک وقت می گویم هم سن یعنی سن شناسنامه ای،ولی یک وقت هم منظورم همراه بودن است.ما همیشه با هم بودیم.از همان مهدکودک تا ایام مدرسه،تا کار.همیشه.رابطه ما کمی خاص هم بود.همین حالا هم همین جور است.توی هر خانواده ای نمی شود برادرزاده ای باشد که عموی هم سن و هم کلاس و هم قد داشته باشد.برای همین توی دبستان یا راهنمایی وقتی می دیدند فامیل ما دوتا مثل هم است،فوری از نسبت مان می پرسیدند،فواد رویش نمی شد بگوید که من عمویش هستم.حالا یا رویش نمی شد یا واقعا هنوز توی کتش نرفته بود که من عمویش هستم.فکر کنم دلیلش همین دومی بود.چون من همیشه حتی تا همین اواخر دلم می خواست عمو صدایم کند.به جای این که من را رفیق یا فامیل معرفی کند دوست داشتم بگوید(وحید عمومه)
نمی گفت.ولی من توی مدرسه همیشه می گفتم(فواد پسر کامامه)
این یک افتخاری به من می داد.انگار بزرگ ترم می کرد.اوج نوجوانی با همین یک جمله مرد می شدم انگار.ولی خوب فواد همین جوری اش هم بزرگ تر بود.توی چشم تر بود.این ها را حالا دارم می گویم.آن وقت ها نمی گفتم.چیزی مثل رقابت بین ما نبود.نمی دانم،حالا که نگاه می کنم شاید آن چیزی که بین ما بود و آن حسی که من بهش داشتم حسادت بود.ولی کی فکرش را می کرد یک روز توی خنده ها فواد را راهی کنیم سفر،بعد دیگر برنگردد تا همین الان.کی فکرش را می کرد بلا این جوری بیفتد توی خانه ما.
شهید #حاج_فوادمشعلی
منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۹و۱۰
🔻🔻🔻🔻
😍 بســــــم رب الحســـــــــین😍
این خاکِ حسین، عشق مالامال است🌺
تُربت، حجرالاسودِ اهل حال است🌺
عیسی که مسیحدم شد از تربت اوست🍃
این خاک عجب «مُحَوِّلُ الاَحوال» است🍃
#صلےاللهعلیکیااباعبدالله😍
#صبحتونکربلایے❤️
ثانیه های مهدوی 1.mp3
2.91M
با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود درد دل کنیم و با انتشار آن، دیگران را هم تشویق به صحبت با حضرت کنیم.
زیاد وقتت رو نمی گیره...ا
از دست ندین خیلی عالی هستش
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️