eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌹یا علی...‌‌
مرغ دل من پر به هوای چمن تو جانم به فدای تن چون یاسمن تو از لعل لبت میچکداقا همه دم عشق خوشتر نشنیدم به جهان از سخن تو مومن شده ام من به مقامات بلندت حق را بشنیدم همه دم از دهن تو
❣از #عشق تو دیوانه شدم، تاب ندارم ★در کوی تو آواره شدم، باک ندارم ❣آری #منم آن دیوانه که گویند ★از عشق تو♥️ دیوانه شده و #خواب_ندارد ... #رفیق_شهیدم #شهید_محمودرضا_بیضایی #شبتون_شهدایی🌙
💠 داستان اول (۱) 💠فواد بد بلا بود.از همان بچگی بدبلا بود.همیشه نگران بودند یک وقت چیزیش نشود.خب اوایل طبیعی بود.توی فرهنگی که بیشتر چشم امیدها به پسر هاست.حالا اگر تک پسر هم باشی بیشتر توی چشم و توجهی.اصلا همه جا تک پسرها عزیزند.فواد تک پسر بود و خیلی هم مودب.آن روزهای بچگی هم که تازه از اصفهان آمده بودندآبادان،ماها همه میدیدیم مادرش یک جور دیگری این پسر را تربیت کرده.مثل ما پسربچه های آبادانی.شر و شور نبود و زیاد توی کوچه نمی آمد.من و فواد هم سن ایم.یک وقت می گویم هم سن یعنی سن شناسنامه ای،ولی یک وقت هم منظورم همراه بودن است.ما همیشه با هم بودیم.از همان مهدکودک تا ایام مدرسه،تا کار.همیشه.رابطه ما کمی خاص هم بود.همین حالا هم همین جور است.توی هر خانواده ای نمی شود برادرزاده ای باشد که عموی هم سن و هم کلاس و هم قد داشته باشد.برای همین توی دبستان یا راهنمایی وقتی می دیدند فامیل ما دوتا مثل هم است،فوری از نسبت مان می پرسیدند،فواد رویش نمی شد بگوید که من عمویش هستم.حالا یا رویش نمی شد یا واقعا هنوز توی کتش نرفته بود که من عمویش هستم.فکر کنم دلیلش همین دومی بود.چون من همیشه حتی تا همین اواخر دلم می خواست عمو صدایم کند.به جای این که من را رفیق یا فامیل معرفی کند دوست داشتم بگوید(وحید عمومه) نمی گفت.ولی من توی مدرسه همیشه می گفتم(فواد پسر کامامه) این یک افتخاری به من می داد.انگار بزرگ ترم می کرد.اوج نوجوانی با همین یک جمله مرد می شدم انگار.ولی خوب فواد همین جوری اش هم بزرگ تر بود.توی چشم تر بود.این ها را حالا دارم می گویم.آن وقت ها نمی گفتم.چیزی مثل رقابت بین ما نبود.نمی دانم،حالا که نگاه می کنم شاید آن چیزی که بین ما بود و آن حسی که من بهش داشتم حسادت بود.ولی کی فکرش را می کرد یک روز توی خنده ها فواد را راهی کنیم سفر،بعد دیگر برنگردد تا همین الان.کی فکرش را می کرد بلا این جوری بیفتد توی خانه ما. شهید منبع:کتاب مهاجران صفحه ی ۹و۱۰ 🔻🔻🔻🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍 بســــــم رب الحســـــــــین😍 این خاکِ حسین، عشق مالامال است🌺 تُربت، حجرالاسودِ اهل حال است🌺 عیسی که مسیح‌دم شد از تربت اوست🍃 این خاک عجب «مُحَوِّلُ الاَحوال» است🍃 😍 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثانیه های مهدوی 1.mp3
2.91M
با گوش دادن به این فایل ها، با امام خود درد دل کنیم و با انتشار آن، دیگران را هم تشویق به صحبت با حضرت کنیم. زیاد وقتت رو نمی گیره...ا از دست ندین خیلی عالی هستش ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#امام_خامنه_ای ‏حاج‌حسین یکتا در همایش #خانواده رضوی: یک #نماز ظهر در خدمت آقا بودیم ، نماز که تموم شد آقا میخواستند بروند به من گفتند کاری ندارید؟ گفتم آقا یه ناهار با شما آرزوست. آقا گفتند ببخشید من ناهارم رو با حاج‌خانم میخورم.
✍اگر خداوند دنیا و آنچه را كه در دنیاست به تو داده بود جبـران آن قضـا شدن نمـاز صبح نمیشد ◾️مردی تصمیم داشت به سفر برود خدمت امام صادق علیه السلام رسیـد و از امام درخواست استخـاره كرد . استخاره او بد آمد ، اما آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت ▪️اتفاقاً سـود فراوانی هم برد . پس از مسافرت خدمت امـام رسید و عرض كـرد: یابن رسـول الله ! یادتان هست چندی قبل خدمت شمـا رسیدم برایم كردید و بد آمد ◾️استخاره برای سفر تجارت بود من به سفر رفتـم و سود فراوانی هـم كردم و خیلی خوش گذشت. علیه السلام به او فرمود درطی سفر یادت هست، فلان منزل خسته بودی ▪️نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی وبعد خوابیدی و زمانی بیدار شدی كه نماز صبح تو قضا شده بود؟ گفتم: آری ◾️حضرت فرمودند : اگر خداوند دنیا و آنچه را كه در دنیاست به تو داده بود جبـران آن قضـا شدن نمـاز صبح نمیشد. 🖊منبع : جهاد با نفس ج۱ ص۶۶