#خاطراتشهدا |💛|
-محمد پاشو!..پاشو چقدر مے خوابی!؟
-چته نصفه شبی؟بذار بخوابم..
-پاشو،من دارم نماز شب میخونم ڪسے نیست نگام ڪنه!!!
یا مثلا میگفت:«پاشو جون من، اسم سه چهار نفر مومن رو بگو تو قنوت نماز شبم ڪم آوردم!😄
"شهید مسعود احمدیان" هرشب به ترفندے بیدارمان میڪرد براے نماز شب..عادت ڪرده بودیم!✌️🏻
#نماز_شب
#شهدایی
#خاطراتشهدا
همہ از بوی خوش عطرش می شناختنش؛
هر ڪجا میرفت آنجا را نیز خوشبو میڪرد!
وقتی از نام عطرش می پرسیدیم،
همیشہ جواب سر بالا می داد!🙄
شهید ڪه شد در وصیت نامہاش نوشتہ بود:
بہ خدا قسم؛ هیچ گاه بہ خودم عطر نزدم،
هروقت میخواستم معطر شوم از تہ دل
میگفتم: یاحسین"ع"🙂♥️
[ #شهیدعلیحیدری ]
#خاطراتشهدا♥️
موقعِ خداحافظی بہش گفٺم:
انشاءالله با شھادٺ برگردی!🚶🏻♂
رفٺ و شہید شد،🕊 امـٰا برنگشٺ!
یآدم اومد همیشہ بہ شوخۍ میگفٺ:
زحمٺ ٺشییع جنآزهام رو
بہ ڪسۍ نخواهم داد!🙂💔
- نقل از:
همسٰرِ #شهیدمهدۍمالامیرۍ
#خاطراتشهدا♥️
زینب کوچولو خواهر نجمه میگفت:
- هروقت تو خونه چیزیم گم میشد،
نجمه روصدا میزدم تا بیاد برام پیدا کنه.
حالا هم وقتی یه چیزیمو پیدا نمیکنم
بیاختیار میگم: نجمـــه، بیــا!
که یهویی یادم میاد ...🥲💔
❥
چهقدر دوست داشتم امام عقدمان كند. تنها خواهشم همين بود.
گفت :
«هرچيز ديگه بخواهيد دريغ نميكنم.
فقط خواهش ميكنم از مننخواهيد لحظهاي از عمر اين مرد رو صرف خودم كنم.
من نميتونمسر پلصراط جواب بدم.»
🌸راوی :
همسر شهید
#شهیدابراهیمهمت
#خاطراتشهدا
#روایت_عشق